فضای مجازی در گسترش این پدیده نقش مهمی داشته است، چنانکه ایجاد روابط خارج از یک رابطه رسمی با وجود تکنولوژی ساده و راحت شده است. این فرایند بهویژه از طریق سایتهایی دوستیابی، موجب ایجاد تزلزل و بحران در روابط زناشویی بسیاری از زوجها شده است. در این سایتها، با نوشتن شعارهایی نظیر «زندگی کوتاه است، عشق بورز» برای مردان یا «طلاق تنها گزینه پیش روی شما نیست» برای زنان، در صدد القای دیدگاههایی برای ایجاد شکاف در روابط زناشویی و کسب سود شخصی هستند.
اما چرا برخی از زنان و مردان به این پیشنهادها عمل میکنند؟ چه عواملی موجب میشود افرادی که در سایر ابعاد زندگی خود فرهیخته و روشناندیش به نظر میآیند ، وفاداری خود را نسبت به رابطه زناشویی نادیده میگیرند و ریسک ضربه زدن به این رابطه و شریک زندگیشان را میپذیرند؟ پاسخ به این سؤال بسیار پیچیده و نسبت به جنسیت افراد متفاوت است.
برخی از کلیشههای فرهنگی معمولاً انگشت اتهام را به سمت مردان میگیرند و آنها را در این زمینه بیشتر خیانتکار میدانند. اما واقعیت این است که زنان نیز به اندازه مردان اقدام به خیانت میکنند. دستکم مطالعات انجامشده در جوامع پیشرفته و مدرن غرب بیانگر این مسئله است. اما همان طور که گفته شد آمار بالا جنبه جهانی دارد و به نظر میرسد ریشه آن باید از جنبههای مختلف بررسی شود. مسئله خیانت آن طور که در مورد زنان بررسی شده به طور عمده ریشه در علل زیر دارد. هر چند وجود یک یا چند مورد از حالتهای زیر لزوماً به خیانت زنان نمیانجامد و باورهای فردی همواره نقش مهمی در این میان ایفا میکنند، اما بههرحال شرایط زیر زمینهساز بروز خیانت در زنان است:
وقتی احساس فراموششدگی، نادیده گرفته شدن، یا قدرنشناسی میکند: وقتی زن احساس میکند که برای شوهر صرفاً یک خانهدار یا نانآور خانه یا پرستار است تا اینکه همسر یا شریک زندگی باشد، در معرض آسیب هویتی قرار میگیرد و بیشتر به فکر تغییر وضعیت خود در جهتی میافتد که به شخصیت «خود» او توجه شود و از خود او قدردانی شود و نه به کارکردها و عملکردهایش در زندگی.
وقتی به رابطه جنسی اعتیاد پیدا میکند: برخی از زنانی که دچار مشکلات احساسی هستند ذهنشان بیش از حد درگیر ایجاد رابطه جنسی همراه با رومنس برای گریز از زندگی فعلی و ارضای نیازهای روانی خود میشود.
وقتی توقع او از زندگی درازمدت و ازدواج بیش از حد است: برخی از زنان توقعات نامعقولی از همسر خود دارند و فکر میکنند او باید به کوچکترین نیازهای آنها توجه کند و آن را تأمین کند. آنها توقع دارند همسر توانایی ذهنخوانی نیازهای بیاننشده آنها را داشته باشد و درصدد رفع آنها برآید. وقتی همسر بهناگزیر توانایی چنین کاری را نداشته باشد، برخی از زنان توجیهی برای جلب توجه از جای دیگری پیدا میکنند.
وقتی اعتمادبهنفس او پایین است: مورد توجه واقع شدن زنان از جنبه جنسی در برخی از موارد احساس ارزشمند بودن، خواستنی بودن ، مورد نیاز بودن، و شایسته عشق بودن را به آنها میدهد. این نوع جلب توجه در زنانی رخ میدهد که اعتمادبهنفس پایینی در زندگی داشتهاند.
وقتی تنهاست: هنگامی که زنان زمان زیادی را در خانه بهتنهایی سر میکنند ممکن است به فکر برقراری ارتباط جدید برای پر کردن خلأ تنهایی خود بیفتند.
زمانی که به قدر کافی رابطه جنسی دارد اما در آرزوی داشتن الفت و صمیمیت بیشتر است: زنان بیش از مردان با قرار گرفتن در رابطهای معنادار و تبادل غیرجنسی عواطف، احساس ارزشمند بودن میکنند. زمانی که چنین صمیمیتی را از همسر خود دریافت نمیکنند بیشتر به فکر تغییر وضعیت خود میافتند.
هنگامی که رابطه فعلی خود را پایانیافته مییابد: اگر زنی رابطه فعلی خود را تمامشده بداند ممکن است در پی برقراری رابطهای جدید با کسی باشد که به او متعهد شود یا به او توجه کند.
وقتی میخواهد انتقام بگیرد: زمانی که شریک زندگی زن به طرق مختلف اعم از خیانت، دروغگویی، ولخرجی و غیره موجب سلب اعتماد زن بشود یکی از راههای تلافی کردن این وضعیت فکر کردن به رابطهای جایگزین است.
وقتی هیجانات رابطه فرومینشیند: بسیاری از زنان پس از فرو نشستن هیجانات دوران «ماه عسل رابطه» یا دوران آغازین رابطه، وارد وضعیتی میشوند که در آن قاعدتاً باید رابطهای سالم و پایدار را از طریق ایجاد الفت و صمیمیت و البته در طول زمان بسازند. این دوران فاقد هیجاناتی است که در آغاز رابطه وجود داشته و برخی از زنان همچنان در جستوجوی هیجانات آن دوران، آرزوی رومنسی جدید میکنند.
وقتی دوست صمیمی ندارد: برخی از زنان بهویژه آن دسته که در کودکی مورد بیتوجهی یا سوء رفتار والدین قرار گرفتهاند، نیاز خود را به داشتن دوستان حامی نادیده میگیرند یا نفی میکنند. این زنان به جای داشتن چنین دوستانی به دنبال ارضای نیازهای عاطفی خود از طریق جلب توجه مردان هستند.
متأسفانه برخی از زنان متوجه نیستند که تا چه حد میتوانند با داشتن رابطه خارج از ازدواج علاوه بر ضرباتی که به ازدواج خود میزنند، سلامت روانی خود و همسر خود را در معرض خطر قرار دهند. باید توجه داشت که آنچه از نظر روانشناختی از نفس داشتن رابطه نامشروع جنسی فجیعتر و مهمتر است، آثار زیانبار رازداری این رابطه است که روح و روان زن را در طول زمان دچار فرسودگی و آسیب شدیدی میکند. زنانی که دچار این وضعیت میشوند باید پیش از هر چیز متوجه این موضوع باشند که ممکن است به تصور خود دلایل موجهی برای برقراری این رابطه داشته باشند اما این دلایل صرفاً ریشه در وضعیتی ندارد که آنها به واسطه ازدواج دچار آن شده باشند بلکه ساختار روان این زنان که از کودکی در آنها شکل گرفته است بیشترین نقش را در این زمینه بازی میکند. به همین دلیل زنان قبل از هر گونه اقدام و فکر به چنین راههای گریزی در زندگی، باید با یک متخصص حرفهای مشاوره کنند تا مشخص شود که سابقه و رگههای مشکلات روحی آنها در کجای تاریخچه زندگیشان نهفته است و یا الگوی رفتارهای جنسی بزرگسالان در ذهن آنان چگونه نقش بسته است.
وبسایت زنان امروز