برای تبیین مطالب علوم اجتماعی از روانشناسی عامیانه استفاده می شود. یعنی برای آسان تر بیان شدن آن از مطالبی که مبتنی بر فهم عرفی است استفاده می شود. در مطلب گذشته به طور مفصل در رابطه با روانشناسی عامیانه صحبت کردیم. در این مطلب به بررسی پیش بینی در علوم اجتماعی می پردازیم.
تبیین های علوم اجتماعی غالبا مبتنی بر «روانشناسی عامیانه» یا همان تبیین های مبتنی بر فهم عرفی است. اصل هدایت كننده این نوع تبیین به صورت زیر است: «اگر فردی خواهان B است و باور دارد كه A وسیله ای برای رسیدن به B است، پس A را انجام خواهد داد.» اصل «L» یكی از مسائل علوم اجتماعی قدرت پیش بینی كنندگی این نوع تبیین ها است. به نظر می رسد اصل «L» محتوای پیش بینی كنندگی دارد. مثلا ما می توانیم با اطمینان قابل ملاحظه ای پیش بینی كنیم كه یك استاد فلسفه در هنگام سخنرانی پیراهن و شلوارش را درنمی آورد مثال هایی را خودتان در نظر بگیرید. دلیل این موفقیت در پیش بینی روشن است. ما می توانیم با اطمینان باورها و امیالی را به استادان فلسفه نسبت دهیم كه چنین عملی از آنها سر نزند. جدا از این ما می توانیم باورها و امیالی را به هر فردی كه در اجتماع است به جز بیماران روانی نسبت دهیم به گونه ای كه از آنها اعمال غیرمتعارف سر نزند. تعداد این گونه پیش بینی ها كه ما با اطمینان زیاد می سازیم، بسیار بسیار زیاد است. استادان فلسفه فردا در كلاس لباس هایشان را درنمی آورند، روز بعد هم همین طور است و روزهای بعد.
آیا ما باید نتیجه بگیریم كه اصل «L» قدرت «پیشگویانه» بالایی دارد
نكته مهم این است كه قدرت «پیش بینی كنندگی» را با تعداد پیش بینی های موفق نباید یكی گرفت. قدرت «پیش بینی كنندگی» حداقل مبتنی بر دو چیز است: ۱ نسبت پیش بینی های تاییدشده به پیش بینی های تایید نشده diconfirmed و ۲ افزایش موفقیت در فراهم آوردن پیش بینی های با دقت بالا و غیرقابل انتظار. بر مبنای این دو مولفه، اصل «L» قدرت پیشگویانه ضعیفی دارد. ورای پیش بینی های واضح، كاربرد اصل «L» قدرت ضعیفی دارد. حتی با شناخت زیادی كه شما از خانواده و دوستانتان دارید، باز هم آنچه را كه آنها انجام خواهند داد، دقیقا نمی توانید پیش بینی كنید. شما احتمالا حتی به طور غیردقیق هم نمی توانید پیش بینی كنید، مگر در شرایط كلیشه ای. در قرن بیستم دانشمندان علوم اجتماعی و رفتاری تلاش كردند تا قدرت پیشگویانه «L» را بهبود ببخشند، چون ضعف پیشگویانه «L» این ادعا را كه اصل «L» یك قانون «علی» است، تضعیف می كرد و در نتیجه رویكرد علمی به اعمال انسانی را زیرسئوال می برد.
روشن است كه به منظور بهبود پیش بینی هایمان از اعمال انسان ها ما نیازمند یك یا هر دو مولفه زیر هستیم: ۱ ارزیابی و «اندازه گیری» باورها و امیال افراد با دقت زیاد و ۲ بهبود خود اصل «L». مثلا مدلی از انتخاب عقلانی ارائه دهیم كه اصل «L» را بهبود بخشد. مثلا مدلی از فیزیك را در نظر بگیرید: مانند قانون گازها pv=rt. برای اینكه فشار گاز درون یك محفظه را تبیین كنیم، ما دما و حجم محفظه را اندازه می گیریم و از طریق معادله بالا، فشار گاز را مشخص می كنیم. مقدار به دست آمده به اندازه كافی به مقدار حقیقی نزدیك است. چون ما می دانیم كه وسایل اندازه گیری مانند «ترمومتر»، «مانومتر» و نظایر آن ضریب خطا دارند.
مثلا مقدار به دست آمده از معادله را با مقداری كه مستقیما بر روی وسیله اندازه گیری فشار گاز به دست آمده، مقایسه كنیم می بینیم كه تفاوت بسیار اندكی با هم دارند. برای اینكه اندازه گیری های خود را دقیق تر كنیم، نیاز داریم كه از وسایل اندازه گیری دقیق تری بهره ببریم. با استفاده از وسایل اندازه گیری بسیار دقیق دقت تبیین ما بالاتر خواهد رفت و صحت پیش بینی های بعدی افزایش خواهد یافت. حتی اگر با تمام این تغییرات و اصلاحات باز هم نتیجه معادله با نتیجه ای كه مستقیما با اندازه گیری فشار گاز حاصل شده، متناسب نباشد، ممكن است معادله، مدل یا آن تعمیم كلی را تغییر دهیم در تاریخ نظریه جنبشی گازها این اصلاحات و تغییرات كاملا مشهود است.
اما هیچ یك از این اقسام اصلاح و بهبود برای اصل «L» ممكن نیست. قانون گازها می تواند برای تبیین و پیش بینی به كار رود چون ترمومترها و دیگر وسایل اندازه گیری می توانند شرایط اولیه را اندازه گیری كنند. اما برای اصل «L» وسایل اندازه گیری باورها و امیال چه چیزهایی هستند به نظر می رسد تنها وسیله ارزیابی و اندازه گیری قابل دسترس خود اصل «L» است. تقریبا در همه موارد باید از خود اصل «L» كمك گرفت تا باورها و امیال افراد را تعیین كرد. برای بهبود این اصل ما نیاز به سه چیز داریم: ۱ مواردی را پیدا كنیم كه اصل «L» در پیش بینی آنها اشتباه كرده است. ۲ شرایط اولیه یعنی باورها و امیال را ارزیابی و تعیین كنیم، همچنین رفتار واقعی را كه اصل «L» در پیش بینی آن اشتباه كرده، مشخص و تعیین كنیم و ۳ با تطابق دادن عمل مشاهده شده و عمل استنتاج شده از باورها و امیال، اصل «L» را تصحیح كنیم. اما برای تعیین و ارزیابی باورها و امیال ما باید از خود اصل «L» استفاده كنیم.
بنابراین چگونه می توانیم اصل «L» را بهبود ببخشیمیك پاسخ رایج برای این مشكل این است كه اصل «L» غیرقابل ابطال است. ما به راحتی می توانیم وضعیتی را تصور كنیم كه موجب ابطال یك مدل علمی، تعمیم یا قانون شود در علوم طبیعی. اما تصور این كه چه چیزی می تواند موجب ابطال «L» شود مشكل است، چون رفتار غیرعقلانی اصلا یك كنش یا عمل نیست. اما اگر «L» ابطال ناپذیر است، پس یك معرفت علمی و تجربی فراهم كند. بنابراین اگر اصل «L» معرفتی برای علوم اجتماعی فراهم می كند، پس تبیین های علوم اجتماعی از اعمال انسانی كه بر مبنای اصل «L» است، تبیین های تجربی نیستند. این تبیین ها در واقع، «تفسیری» یا «تعبیری» interpretative هستند. این تبیین ها معنای اعمالی را كه «L» تبیین می كند برای ما مشخص می كنند. این نگاه به علوم اجتماعی نگاه «تفسیرگرایان» یا «ضدطبیعت گرایان» است.