مشکلات مختلف خانوادگی به چه صورت پدید می آیند شیوه تربیتی و رفتاری والدین بسیار حائز اهمیت و مهم است و بر نحوه زندگی یک خانواده تاثیر بسزایی میگذارد
امروزه همهی روانشناسان قبول دارند که کودک از لحظهی تولد میتواند یاد بگیرد. برای مثال، یاد بگیرد چگونه گریه کند تا مادر به او شیر بدهد و…. یکی دیگر از عوامل حساس و قابل اهمیت در رشد عاطفی کودک، تعامل و کنش متقابل بین او و والدین است. شاید بتوان گفت که شالودهی شخصیتی و رفتاری کودک در نتیجهی تعامل او با والدین و چگونگی رفتار پدر و مادر با یکدیگر و با او از دوران بسیار ابتدایی زندگی شکل میگیرد و در نهایت به چگونگی سلامت جامعه و حتی حکومتها میانجامد.
انسان امروز در جهانی زندگی میکند که با پیشرفت فنآوری، شرایط اجتماعی، سیاسی، نوع نگاه افراد به مسائل و… دستخوش تحولات و انقلابهایی نظیر انقلاب اطلاعات و ژنتیک شدهاست. یکی از نتایج این تحولات پیچیدهشدن روابط انسانی و دگرگونی نقشهای اجتماعی از جنبههای روانشناختی و سلامت روحی است و آنچه که امروزه بیش از هرچیز لزوم آن احساس میشود، نگرشی تازه به شیوهی تربیت کودک و بازبینی علمی رفتار افراد در جایگاه پدر و مادر است، زیرا چنانچه بخواهیم جامعهای سالم و پویا داشتهباشیم ابتداییترین مسئله، توجه به چگونگی پرورش کودک و بررسی و دقت نظر به چالشهای روانی اوست، چراکه کودکی پرتلاطم و نامناسب و روابط ناسالم والدین و کودک، خاستگاه بسیاری از آسیبهای روانی، عاطفیست که در آیندهای نهچندان دور و بهعنوان مسائل و مشکلات اجتماعی و فرهنگی بروز میکند.
ازهمینرو توجه به آموزش والدین برای تربیت صحیح کودکان و درونیکردن آموزههای روانشناسی و شیوههای نوین تربیت کودک، میتواند از بسیاری صدمات روانی نسلهای بعد و بحرانهای شخصیتی پیشگیری کند. بنابراین توجه و آموزش به والدین در درجهی اول اهمیت قرار دارد، زیرا پدرومادری که خود دچار بحران هویتی هستند و مسائل حلنشده و ناتمام دوران کودکی و نوجوانی خود را به دوش میکشند و تحت آموزههای سنتی و بعضا نادرست فرهنگی، به ناگاه خود را در جایگاه والد میبینند، هرگز نمیتوانند در پرورش کودکی سالم مثمرثمر عمل کنند و این مسئلهایست که هر انسانی به نوبهی خود باید نسبت به آن احساس تعهد کند.
جای تعجب است که در دنیای پیشرفته و روبهرشد امروز که تلاش میشود هرگونه کسبوکار و فعالیتی قانونمند باشد و برای تعمیر اتومبیل، دکوراسیون منازل، دوختن لباس و حتی کوتاهکردن مو و آرایش، اخذ مدرک تخصصی و جواز صلاحیت لازم است، برای خطیرترین وظیفهی یک انسان که پرورش انسانی برای فردای جامعه است، نهتنها مجوزی مطالبه نمیشود بلکه در بسیاری از جوامع و فرهنگها ارائهی آموزش نیز در این زمینه کم اهمیت، تمسخرآمیز و بیهوده است. اما حقیقت این است که بهداشت روان کودک به اندازهی سلامت جسمانی او و شاید هم بیشتر حائزاهمیت است، چنانچه عدهای از پزشکان خارج از دایرهی الترناتیو، ریشهی بسیاری از بیماریها را در روحیه و سلامت عاطفی فرد میدانند. ازاینرو بهنظر میرسد ضرورت دارد افزونبر توجه و سختگیریهایی که در زمان عقد برای انتقال بیماریهای ژنتیکی احتمالی به فرزندان بهدنیانیامدهی آنها میشود، به سابقهی شکلگیری خصلتها و خصوصیات نابهنجار افراد نیز توجه نشان داد و پیش از آنکه بچهدارشوند، شرایط آنها از نظر سلامت روانی و اطلاعات لازم در زمینهی فرزندپروری مورد بررسی قرار بگیرد تا در صورت احراز صلاحیتهای روانی، بتوانند نسبت به بچهدارشدن اقدام کنند.
یکی از مسائل قابل توجه در مورد کودکان شناختن و پذیرفتن ویژگیهای متفاوت هر کودک است و ازهمینروست که برای پرورش کودک نمیتوان نسخهای خاص پیچید که برای تمام والدین کارآمد و قابل اجرا باشد، بلکه ابتدا باید هر پدرومادری کودک خود را بشناسد و برای این امر آموزش والدین بهویژه در زمینهی کلیات بهداشت روان کودک، شناساندن احساس، ویژگی دورههای متفاوت سنی و صدمات و نیازهای کودک و سپس آزادگذاشتن والدین برای انتخاب آگاهانه راه تربیتی خود با توجه به امکانات موجود امری ضروری بهشمارمیرود. طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت، بهداشتروانی یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی، روانی و جسمی، و تنها نبود بیماری یا عقبماندگی نیست. برایناساس توجه و دقت به حفظ بهداشت روانی کودک بهعنوان بالغ فردا بسیار مهم و حیاتیست. امروزه روانشناسان و متخصصین حتی به اهمیت دورهی نوزادی در بهداشت روانی پی بردهاند. نوزادی که در گذشته همه خیال میکردند بهجز خوردن، خوابیدن، نفسکشیدن و گریهکردن چیز دیگری را نمیشناسد و نمیفهمد، اما تحقیقات تازه نشان میدهد که تمام اندام حسی کودک از همان لحظهی تولد و حتی برخی از آنها در دورهی جنینی کار میکند. برای مثال، یادگیری یکی از عوامل مهمیست که در بهداشت روانی کودک موثر است.
امروزه همهی روانشناسان قبول دارند که کودک از لحظهی تولد میتواند یاد بگیرد. برای مثال، یاد بگیرد چگونه گریه کند تا مادر به او شیر بدهد و…. یکی دیگر از عوامل حساس و قابل اهمیت در رشد عاطفی کودک، تعامل و کنش متقابل بین او و والدین است. شاید بتوان گفت که شالودهی شخصیتی و رفتاری کودک در نتیجهی تعامل او با والدین و چگونگی رفتار پدر و مادر با یکدیگر و با او از دوران بسیار ابتدایی زندگی شکل میگیرد و در نهایت به چگونگی سلامت جامعه و حتی حکومتها میانجامد. بهعنوان نمونه جالب است بدانید لوید دیماس در مقایسهای میان استالین و گورباچف در مجلهی سایکو هیستری مینویسد: «پدر استالین مردی معتاد و الکلی بود که فرزندان و همسرش را به شکل ترسانندهای کتک میزد و با پوتینهای سفت خودش زیر لگد گرفته و آنها را به قصد کشت میزد. مادر او هم فرزندانش را بسیار شدید تنبیه میکرد و استالین در زندگی شخصی، فرزندان خود را با همان شدتی که تنبیه شدهبود، تنبیه میکرد. در زندگی اجتماعی هم رهبری میشود که میتوان او را مسئول و عامل مرگ میلیونها انسان دانست». به عقیدهی لوید در مقایسه، گورباچف که انسانی امنتر و برخوردار از سلامت روانی بیشتریست بعد از بهوجودآمدن دگرگونیها در شیوهی پرورشی شوروی از سالهای ١٩٣٠ که مثل سایر کشورهای مدرن مبارزه با تجاوز و تنبیه رنگ جدی بهخود گرفت. در خانوادهای بهدنیا آمد که برایش احترام زیادی قائل بودند و خودش میگوید کودکی بسیار شادیبخشی را گذرانده و چنین است که میتواند رهبری رمانتیک باشد، از ادبیات لذت ببرد و از عقیدهی متفاوت نهراسد و بهعنوان مشوق و بنیانگذار دموکراسی در یکی از سرسختترین حکومتها عنوان شود. این نمونهی کوچکیست از تاثیر بزرگی که والدین با تربیت و آموزش و توجه به بهداشت روانی کودکان میتوانند در جامعه داشته باشند.
هرچند باید پذیرفت که خانواده تنها نهاد موثر در تامین بهداشت روانی افراد نیست، زیرا از نقش مدرسه، مربیان کارآمد، رسانهها، دوستان و… نیز نمیتوان بهسادگی گذشت، زیرا هر یک متغیرهای اثرگذار بر ذهن و احساس هر فرد محسوب میشوند، اما نقش پررنگی که خانواده میتواند ایفا کند، ضرورت نگاه کارشناسی و تخصصی را در این حوزه میطلبد. ازاینرو پرداختن به مسائل، نیازها و احساس کودکان برای پدرومادرها، نهتنها به ایجاد محیطی امن، صمیمیو گرم در جامعهی کوچک زندگی خانوادگی منجر میشود، بلکه تضمینی برای سلامت بیشتر جامعهی بزرگ فردا بهحساب میآید.
روزنامه سایه