توصیه های روانشناسان در مورد اینده نگری مثبت چیست مثبت انیشی و تفکرات مثبت چگونه به سراغ ما می ایند چه عواملی باعث منفی نگری ما خواهند شد
یکی از نظریات مرتبط با نگرش روان شناسی مثبت نظریه کلیفتن و نلسن، دو تن از متخصصان روان شناسی مثبت، است که در این مطلب سعی می کنیم با بیان مثال هایی از نویسنده، این موضوع را شفاف تر بررسی کنیم و آن را هرچه بهتر بسط و گسترش دهیم.
از نظر این متخصص چهار باور نادرست در بشر امروزی وجود دارد که می توان گفت او را بازیچه خود کرده است:
1- مردم فکر می کنند مشخص کردن یا تصحیح کردن یک نقطه ضعف، باعث قوی تر شدن فرد یا سازمان می شود.
2- مردم تصور می کنند نقاط ضعف متضاد نقاط قوتند و با شناختن خود، ضعف ها به قوت تبدیل خواهندشد.
3- به باور افراد، نیازی به پروراندن توانمندی ها نیست؛ چون توانایی ها به طور طبیعی شکل می گیرند و رشد می کنند.
4- مردم اعتقاد دارند دستیابی به یک دیدگاه توانمند محور در زندگی، به این معناست که می توانند هر کاری را که به ذهنشان رسید، انجام دهند و فرض بر این است که هرکس اگر اراده داشته باشد و تلاش کند، می تواند به هر چیزی برسد، اما این باور هم نادرست است؛ زیرا هرکس فقط مجموعه ای از توانمندی ها را دارد که منحصر به فرد است و احتمالا وی را فقط در یک زمینه موفق می کند، نه در همه زمینه ها.
به خاطر دارم یک سال در خانه مان کلی مهمان جمع شده بود و یکی از مهمان ها که بسیار هم حراف بود و اجازه صحبت کردن به جمع را نمی داد، در حال اظهار فضل بود و مدام از فضایل خود تعریف می کرد که در این هنگام ناگهان چیزی به ذهن من خطور کرد و آن، این بود که به قدری بدی و خلاف ارزش های انسانی رفتارکردن در جامعه عادی شده است که برخی از مردم، بدی نکردن را خودیِ خوبی می دانند؛ به این نحو که مثلا بستن کمربند ایمنی را جزو فضایل اخلاقی خود می شمارند یا مثلا خانواده ای که فرزند معتاد دارند، به محض رهایی فرزندشان از اعتیاد، همه اقوام و خانواده در جست و جوی همسری برای او هستند و تصور می کنند که برطرف شدن این ضعف در فرد، نقطه قوتی است که به وسیله آن می توانند مسئولیت های بیشتری را بر دوش او بگذارند.
در صورتی که این تصور، بسیار غلط و آسیب زاست؛ زیرا هرگز بر طرف شدن یک نقص اخلاقی، موجب بالارفتن توانایی و مهارت در انسان نمی شود، گرچه می تواند مقدمات آن را فراهم کند. مانند افرادی که کمربند ایمنی خود را می بندند، اما باز هم ممکن است دیگر مقررات راهنمایی و رانندگی را زیر پا بگذارند.همچنین این تصور، نگرشی اشتباه به انسان می دهد و وی را دچار سوگیری می کند؛ یعنی این طور گفته می شود که کسانی که توانایی های برجسته ای دارند، ضعفی ندارند و همه ضعف های آن ها پوشیده است!
به این مثال توجه کنید؛ شخصی در اجتماع بسیار سرشناس است و توانایی های زیادی در کسب و کار دارد و به همین دلیل همه مردم شهر او را الگوی کاملی می دانند و انتظار دارند که وی از همه نظر کامل باشد که رولف دوبلی، نویسنده کتاب «هنر شفاف اندیشیدن»، در کتابش این امر را «الگوی کامل» نامیده است و آن را سوگیری ذهن می داند. از آن طرف هم چه بسا افرادی که می بینیم علی رغم وجود ضعف هایی که در خود دارند، انسان های وارسته ای هستند.
یادم می آید کارگری را در یکی از انبارهای اجناسم استخدام کرده بودم که بسیار به او اعتماد داشتم و بعدا هم متوجه شدم که وی معتاد به مواد مخدر است، اما برخلاف این عادت، هیچ وقت او از من دزدی نکرد و همیشه هم کارهایش را به درستی انجام می داد؛ در صورتی که من بسیار دیده ام افرادی را که اعتیاد یا نقطه ضعف دیگری نداشتند، اما چک های برگشتی شان هنوز بعد از سال ها نزد من است.
این اشکالی است که در سازمان های ما هم وجود دارد. در بسیاری از سازمان هایی که در آن ها حضور داشته ام، یکی از افتخارات مدیر جدید این بوده که مثلا موقع آمدن او، این شرکت 1000 نفر کارمند داشته است و الان 500 کارمند دارد؛ یعنی او نقطه قوت خود را فقط کم کردن نیرو می دانست؛ در صورتی که تعدیل نیرو هیچ کمکی به رشد یک سازمان نمی کند؛ چون به قول یکی از کارشناسان، در یک سازمان کژکارکرد، جذب نیرو با استفاده از رابطه های ناسالم شکل می گیرد و تعدیل نیروهای منابع انسانی هم به همین صورت بوده و بهتر است به جای این امر، ما به تقویت و رشد سازمان و بهبود عرضه و تولید آن فکر کنیم و بعد به فکر تعدیل نیرو باشیم.
همچنین این باورهای اشتباه در بسیاری از کتب و آموزه های مکاتب انحرافی که این روزها بسیاری از افراد، آن ها را مکاتب خودشناسی می دانند، مشاهده می شود که در آن ها، فقط به تشخیص ضعف های روانی انسان می پردازند و آن چنان او را در این ضعف ها غرق می کنند که فرد دچار افسردگی شدید می شود و جالب است که در این مکاتب، همین افسردگی شدید را به بیرون ریزی تشبیه می کنند و این گونه برای او این باور با به وجود می آورند که ما با شناخت ضعف هایمان بهبود پیدا می کنیم، در حالی که این طور نیست؛ چون ما نمی توانیم به یک بوکسور فقط ضعف های او را نشان دهیم، مثلا ضعف دفاعش را برطرف کرده و با همین تکنیک او را در مسابقات پیروز کنیم؛ چون پیروزی یک بوکسور با توان ضربه هایی که می زند حاصل می شود، نه صرفا با دفاع کردن؛ البته یادمان باشد نه اینکه شناخت نقاط ضعف فایده ای ندارد، اما چیزی که باعث رشد و بهبود سبک زندگی یک نفر می شود، فضائل اخلاقی و نقاط قوت او هستند.
در قرآن کریم، نقل به مضمون، آیه ای است با این معنی: «تو بدی ها را با نیکویی دفن کن.» (آیه 96، سوره مومن)؛ یعنی با شناخت ضعف انسان که حاصل عدم درک حکمت است، بخشش را در خود تقویت کنید. در خاطر دارم روزی یکی از شرکای کاری ام در کار به من خیانت کرده بود و مقداری هم پول دست من داشت. به استادم این موضوع را گفتم و او گفت که خیانت آن آدم در حق تو، به خودش مربوط می شود و من حق ندارم در قابل آن خیانت، پولی را که او دست من امانت دارد، به وی پس ندهم. درواقع شناخت خودم در این شرایط بود که می خواستم کار آن شخص را با رفتاری مثل خودش جبران کنم؛ اما بنابر گفته استادم، من پول را به وی برگرداندم که بسیار در رشد روانی و روحانی من تاثیرگذار بود.
البته نمی توانیم بگوییم شناخت یک ضعف، مثل بخشیدن آن آدم می توانست به رشد من کمک کند، چون من باید پول را هم به آن آدم بر می گرداندم تا بگویم روی توانایی های خودم کار کرده و آن را تقویت کرده ام.
مجله موفقیت – فراز قورچیان: