26

اینکه شما و همسرتان هیچ کدام خجالتی نیستید دلیل بر این نمی شود که کودکتان نیز خجالتی نباشد. مسئله ی وراثت موضوع پیچیده ای است ، به خصوص در رفتار های فردی. خجالت در کودکان موضوعی است که باید به کمک پدر و مادر حل شود ، زیرا در صورتی که این موضوع ادامه پیدا کند ، در آینده ی کودک تاثیرات منفی بر جای خواهد گذاشت.

به عنوان مثال، خانواده ای را در نظر بگیرید که والدین، هر دو در زمان کودکی شان بسیار آرام، کم حرف و خجالتی بودند ولی دختر کوچکشان برعکس، بسیار اجتماعی و پر سر و زبان است. در همین خانواده فرزند دوم بسیار خوددار، گوشه گیر، ساکت و کم حرف است. مدام به مادر می چسبد و کسی نمی تواند او را جدا کند. بنابراین همان طور که فرزندان با یکدیگر متفاوتند، نحوهٔ رفتار و فرزندپروری والدین نیز باید منطبق با ویژگی های خلقی و رفتاری کودکانشان باشد. زمانی که شما با کودکی خجالتی و خوددار مواجه می شوید، با رعایت نکات و موارد به ظاهر کوچک تربیتی می توانید مسیر تربیت و پرورش او را ساده تر کنید.

با توجه به تفاوت های فردی، هر کودکی با ویژگی های خلقی و شخصیتی خاصی متولد می شود که در طول شیرخوارگی و نونهالی نمایان تر می شود. طبق نظر کارشناسان، کودکان خجالتی میزان بالاتری از بازداری، در خود فرورفتگی و اضطراب را در مقایسه با کودکان اجتماعی تجربه می کنند. معمولاً در مورد کم روئی و ملاحظه کاری، دلائل ژنتیکی را بیشتر عنوان می کنند. دانشمندان عقیده دارند که خصوصیات زیست شناختی، تأثیر والدین، روابط دوران کودکی و احساس کودک دربارهٔ خود می تواند در کم روئی او مؤثر واقع شود.

نقش والدین به عنوان مددرسان

این واقعیت دارد که کودکان آرام و خجالتی هم می توانند خوشحال و خشنود باشند ولی اغلب آن ها از ترس هائی که دارند خجالت می کشند. یک کودک خجول معمولاً اعتماد به نفس کافی را در رابطه با خودش، توانائی هایش و یا دنیای پیرامون ندارد. در این مورد، تجربیات کودکی خود والدین و میزان نفوذی که می توانند داشته باشند به عنوان عوامل کمک کننده یا مشکل ساز در برخورد با رفتار خجالت و کم روئی مطرح است، با کاربرد روش های خلاقانه و اندکی تشویق می توان به کودک کمک کرد بدون اینکه خودش متوجه شود کم تر احساس خجالت بکند.

راه کارهای فرزندپروری برای والدینی که کودکان خجالتی دارند.

اولین گام در پرورش کودک خجالتی پذیرش او است. کودک خود را آن طور که هست بپذیرید نه آن طور که دوست داشتید یا انتظار دارید باشد. اگر کودکتان بداند که ”همین طور که هست“ بسیار دوست داشتنی است، اعتماد به نفس بیشتری خواهد داشت. البته این مطلب در مورد بزرگ تر نیز مصداق دارد.

دوم:

سعی در تغییر رفتار خجالتی کودکتان داشته باشید اما با تأکید بر این نکته که مجبور نیست کاری را که دوست ندارد انجام دهد، چرا که اصرار بر انجام کار، روحیهٔ تدافعی را در کودک افزایش می دهد.

سوم:

احساسات کودک خود را بشناسید و اجازه دهید خودش باشد. اطمینان داشته باشید با صرف وقت، عشق و حمایت شما او می تواند بر ترس های خود غلبه کند. به عبارت دیگر فرزند خود را باور کنید تا او نیز خود را باور کند.

چهارم:

کودک خود را در یافتن فرصت های زمانی که می تواند خارج از محیط آشنای خود قدم بردارد یاری دهید. همهٔ ما در موقعیت های سخت و مبهمی جهت تصمیم گیری دربارهٔ مسائل قرار گرفته ایم. ما دوست داریم کاری را انجام دهیم ولی می ترسیم و همین ترس ما را منصرف می کند. زمانی که چنین موقعیت هائی برای کودکتان پیش می آید او را تشویق به پریدن از مانع و سعی در رسیدن به مقصود کنید. اگر او سعی نکرد، مشکلی نیست و به او بگوئید همچنان مقبول نظر شماست.

پنجم:

پرخاشگری نسبت به کودکی که با ترس هایش درگیر است به هیچ وجه مناسب نیست.پذیرش، عشق ورزی و تشویق از نکات کلیدی پرورش کودک خجول است. بنابراین درک این نکته از اهمیت بیشتری برخوردار است که موفقیت یا شکست او در رفع خجالت و کم روئی چندان مهم نیست بلکه یاد گرفتن این که خود را دوست بدارد اهمیت به سزائی دارد.

خجالت طبیعی یا کم روئی افراطی؟

تصور کنید دختر ۳ سالهٔ شما زمانی که در حضور شماست نسبتاً پرحرف و پرسر و صداست ولی درحضور هیچ شخص دیگری صحبت نمی کند. او حتی پیشنهاد بازی با هم سن های خود را نمی پذیرد یا پسر ۵ سالهٔ شما هنگام مهمانی، پشت کاناپه پنهان می شود و از جمع دوری می کند. آیا چنین رفتارهائی در حوزهٔ کم روئی طبیعی کودکان قرار می گیرد؟ والدین در این موقعیت ها چه باید بکنند؟ تصمیم گیری راجع به میزان کم روئی کودک و افراطی بودن آن بسیار دشوار است و شاید نیاز به مشاوره با متخصص داشته باشد، برای تصمیم گیری در این زمینه که آیا کودک نیاز به کمک خلاقانه برای رفع خجالت دارد یا این که بی توجهی موقتی به موضوع و امید به رفع آن در سنین بالاتر چارهٔ کار است، به چند نکته باید توجه نمود:

آیا فرزند شما در اکثر مواقع کم روست یا در بعضی مواقع؟

آیا او احساس رضایت و خشنودی نسبت به زندگی اش دارد؟

آیا اغلب در موقعیت های اجتماعی احساس ناراحتی و دشواری دارد؟

آیا زمانی که ترس هایش مانع بازی با همسالانش می شود احساس یأس و ناراحتی می کند؟

پاسخ به این سئوالات منجر به آگاهی از میزان مداخله و پیشروی خجالت در زندگی کودک می شود. اضطراب زمانی نقش مداخله ای در زندگی کودک می یابد که وقفه و گسستی در روند موفقیت و پیشرفت کودک ایجاد نماید.

همچنین اگر نگرانی والدین متناسب با مسئلهٔ کم روئی کودک نباشد مشکلاتی بروز می کند، مثلاً نگرانی و توجه زیاد جهت کمک به رفع کم روئی کودک، مانع توجه به ابعاد و موقعیت های دیگری که کودک در حین بزرگ شدن با آن مواجه است می شود.

دیدگاه های متنوعی در زمینهٔ برخورد با کم روئی کودک مطرح است. برخی از متخصصین معتقدند که نباید کودکان خجالتی را فاقد اعتماد به نفس تصور کرد چرا که در بسیاری از کودکان تودار و خجالتی، ”مفهوم خود“ مفهومی مثبت است. اگر کودک ترسو و خجالتی شما در عین حال خوش خلق و شاد است، نیازی به تغییر رفتار او نیست. برای تشخیص این که کودکتان در قلمروی افراد خجالتی و کم رو قرار می گیرد و یا خیر، لازم است مجدداً به جلوه های عاطفی و احساسی کودکتان دقت کنید. کودکان تودار با خود پنداره و خودارزشمندی سالم ذاتاً باادب هستند. تماس چشم با چشم و نزدیک برقرار می کنند و عموماً خوشحالند. اما اگر فرزند شما مضطرب است و کلاً در موقعیت های اجتماعی احساس ناراحتی می کند، تصمیم برای انجام کارهای بعدی مانند کار بر روی ترس های وی و مشاوره گرفتن از متخصصین توصیه می شود.

از آن جا که هر کودکی منحصر به فرد است، هیچ فرمول مشاوره ای اعجازآوری برای تغییر رفتار کودکان نمی توان یافت. هر شخصی بیشترین تجربه و مهارت را در نحوه برخورد با کودک خویش دارد. کودکان نیز از طریق رفتارشان نشان می دهند که آیا روش های ما مناسب آن هاست یا خیر، بنابراین مصداق روش های مفید و قابل استفاده را در هدایت رفتار کودکان ذکر می کنیم.

چگونه والدین می توانند مؤثر باشند؟

شناخت ویژگی های شخصیتی خود، ترس ها، اضطراب ها و فشارهای روحی خویش، پذیرش نقش مهم وراثت در ویژگی های رفتار فعلی کودک، کار بر روی ترس های خود و تلاش در ارائهٔ نقش مثبت در شکل دهی رفتار کودک.

مشاهدهٔ رفتار کود، آیا او همیشه کناره گیر است یا فقط بعضی اوقات؟ چه شرایطی عامل یا مسبب رفتار خجالت زدگی می شود؟ عملکرد او در گروه بهتر است یا به صورت انفرادی؟ آیا به نظر می رسد که او علاقه مند به بازی با بچه های دیگر است ولی از همراهی آن ها شدیداً می ترسد؟

خلقیات کودک را با مشاهده وی، واکنش های او نسبت به افراد متفاوت، تغییر در برنامه های روزانه و سطح فعالیت بشناسید. به این ترتیب موقعیت های آسیب زای احتمالی را شناسائی می کنید و از طریق دور کردن کودک از موقعیت آسیب زا یا قرار دادن وی در موقعیت های مناسب به او کمک می نمائید.

با کودک خود ارتباط برقرار کنید و همواره او را مورد تشویق قرار دهید. بچه ها معمولاً احساسات خود را نمی شناسند، کلماتی را برایشان معرفی کنید و دربارهٔ ترس هایشان صحبت کنید. به عنوان مثال اگر دختر شما از بازی با پسربچه ها می ترسد، شما علت آن را جویا شوید و دربارهٔ آن با او صحبت کنید بدون اینکه کلمهٔ ”چرا“ را به کار برید.

مثلاً بگوئید: ”فکر می کنی چه اتفاقی می افتد اگر با آن پسرکوچولو بازی کنی؟“ صحبت کردن درباره موقعیت ها، امکان ارزیابی شرایط را به فرزندتان می دهد تا متوجه شود هیچ چیز وحشتناک نیست و او باید با ترس هایش مواجه شود و شما نیز از شدت ترس های او آگاه می شوید و او را به ارتباطات بیشتر تشویق می کنید.

تجربیات جدید را ملموس سازید:

روش هائی برای مواجه کردن کودکان خجالتی با موقعیت های جدید و ناآشنا وجود دارد. یکی از فنون مؤثر، آشنا کردن کودک با تجربیات جدید است، به عنوان مثال قبل از شروع مدارس می توانید با کودک خود به محوطهٔ مدرسه بروید و زمانی را در کلاس ها و محیط مدرسه بگذرانید تا ترس و هیجان کودک کم تر شود. همچنین پس از مدرسه رفتن کودک می توانید راجع به احساس ها و تجربیاتی که داشته تبادل نظر نمائید.

در مورد کودکان خردسال تر می توانیم در موقعیت های سخت آنان را همراهی کنیم مثلاً زمانی که کودک از تماس با دیگر کودکان واهمه دارد در کنارش باشیم و در حالی که کودکمان ساکت است، مکالمه را با کودک دیگر آغاز نمائیم و دربارهٔ اسم و میزان علاقه اش به بازی بپرسیم. زمانی که به اصطلاح یخ رابطه باز شد، وقت مناسبی برای ورود کودک خجالتی به صحنهٔ صحبت و بازی است. همچنین می توان هنگام دعوت کودکان اقوام و دوستان به منزل در ابتدا با مقداری صحبت و یا مشارکت کردن در بازی آنها فضای ارتباط بچه ها را گرم و صمیمی کرد. در ضمن بهتر است برنامهٔ مهمانی، بازی ها و حتی غذا خوردن مشخص باشد، چرا که کودکان مضطرب در صورتی که برنامه هایشان مشخص و قابل پیش بینی باشد، عملکرد بهتری خواهند داشت و کودک شما هم در چنین جوی احساس آرامش بیشتری می کند.

کودکان بزرگ تر که اعتماد به نفس بیشتری دارند و به خود متکی هستند می توانند کارهائی از قبیل سفارش غذا در رستوران، پاسخ دادن به تلفن یا سئوالات سرکلاس را با انجام تمرینات قبلی، با کارآمدی بالا انجام دهند. همیشه صحبت دربارهٔ این که بدترین اتفاق ممکن چه می تواند باشد و همراهی کودک در بعضی موقعیت ها و تمرین دربارهٔ چگونگی مدیریت موقعیت های سخت و اضطراب آور از جمله فعالیت هائی است که می توان برای غلبه کودک بر اضطراب انجام داد.

سهل گیری یا سخت گیری

شما به عنوان والد می توانید همیشه کودک را تشویق کنید اما وارد کردن فشار و سخت گیری بر کودک روندی بی فایده و فرسایشی برای هر دو طرف (کودک و والد) است. البته فهمیدن این که چه مقدار تشویق یا عقب نشینی از موضع لازم است، خیلی آسان نیست. توصیه می شود:

زمانی به فرزندتان اجازهٔ ابتکار عمل را بدهید که آمادگی دارد و هنگامی به او کمک کنید که طالب آن است. تحمیل انجام کاری به کودک زمانی که آمادگی انجامش را ندارد دو پیغام منفی به همراه دارد؛ نخست اینکه کودک ناتوان و بی صلاحیت است و رفتارش مورد موافقت و تأیید والدین قرار نمی گیرد و دوم این که کودک کم استعداد و بی عرضه است و نمی داند چطور مناسب رفتار کند. بنابراین عمیقاً باور داشته باشید که فرزندتان را نباید تغییر دهید، بلکه شرایط مساعدی برای رشد وی فراهم کنید.

اجازهٔ برنامه ریزی به فرزندتان بدهید و فرصت هائی را بیابید که کودک آمادگی دارد دامنهٔ آسایش و راحتی اش را گسترش دهد. سپس از فنونی که در این مقاله ذکر شد برای تجهیز فرزندتان در انجام تجربهٔ جدید استفاده نمائید. یکی از مهم ترین اصول در پرورش فرزند، پذیرش تفاوت های فردی است، احترام به اصل تفاوت های فردی منجر به لذت بردن از طبیعت فرزندتان (خجالتی، کم رو،…) می شود و شما را به سوی تلاش مؤثر برای شکوفائی توانائی های بالقوه فرزندان سوق می دهد.