شاید همیشه نتیجه ی یک کار طوری که شما پیش بینی کرده بودید و یا آنگونه که شما می خواستید نشود. مهم ترین کار در این شرایط ، پذیرفتن شرایط و نتیجه است ، بدون اینکه عصبانی شوید. عصبانیت و زود قضاوت کردن ، هیچگاه نتیجه ی مطلوبی ندارد. با ما همراه باشید.
صاحبان گوسفندان امانتی، چون دیگر دستشان به چوپان نمی رسید. نزد شیوانا آمدند تا حکمی دهد و برای اموال از دست رفته شان چاره ای بیندیشد.
همزمان با آنها زن و مرد جوانی نیز در محضر شیوانا و شاگردانش حضور یافته بودند. زن می گفت که مرد جوان تمام طلاهائی را که او از منزل پدری با خود آورده، داخل چاه ریخته تا زن پشتوانه ثروتی خود را از دست بدهد و فقیر و درمانده و محتاج او شود و به خاطر این احتیاج همیشه همراه مرد و منت کش او باشد و مرد جوان می گفت که این کار را کرده تا زن فکر جدائی از همسر و زندگی مستقل با سکه ها را از سر بیرون کند و همیشه عشقش همراه او باشد. شیوانا رویش را به سمت صاحبان گوسفند و مرد جوان کرد و با تبسم گفت: از شما ساده لوح تر در جهان کسی را ندیده ام! شما با دست خود چیزی را که برای طلبش نزد من آمد ه اید، از بین برده اید! سپس رویش را به سمت گوسفندداران کرد و گفت: او که باید اموال شما را بازپس دهد من و مردم دهکده نیستیم. بلکه همان دامدار مصیبت زده ای است که بی حرمتش ساختید و دار و ندارش را به آتش کشیدید و او را وادار به فرار کردید! شما ظالمانه هر کاری که از دستتان برمی آمد علیه او انجام دادید و اکنون با قیافه ای مظلوم و گردنی کج مقابل من نشسته اید و از من راه چاره می خواهید!؟ اعتباری که شما از آن دامدار بخت برگشته گرفتید همان چیزی بود که او به کمک آن می توانست هم اموال شما را پس دهد و هم زندگی اش را سامان بخشد! اما شما نابخردانه هم او را به خاک سیاه نشاندید و هم احتمال برگشت اموالتان را دشوار ساختید! حال این دیگر به غیرت و مردانگی و وضعیت دامدار بستگی دارد که ارزش اعتبار و آبروئی را که شما از او گرفتید چند حساب کند و چگونه حساب شما را تسویه نماید. سپس شیوانا به سمت مرد جوان برگشت و گفت: آن سکه ها می توانست پشتوانه و اطمینانی باشد برای این زن جوان که در شرایط سخت انتظار مرگ و گرسنگی و بدبختی را نداشته باشد. تو چیزی را که می خواستی با ریختن طلاها داخل چاه از دست داده ای! برخیز و سریع داخل چاه شو و به هر ترتیبی که هست سکه ها را برای همسرت باز پس بیاور!.
وقتی زن و مرد جوان و گوسفندداران رفتند، شیوانا رویش را به سمت شاگردانش برگرداند و گفت: در زندگی هرگاه خواستید تحت تأثیر خشم یا کینه یا ترس کاری را انجام دهید همیشه لختی درنگ کنید و با خود بیندیشید که مبادا چیزی که می خواهید با آن اقدام خشم آلود به دست آورید در واقع هم زمان توسط خود شما و با همان اقدام خشم آلود و کینه ورزانه در حال از بین رفتن باشد!؟
وقتی عصبانی هستید و یا عقده و کینه دل شما را سیاه کرده است و یا ترس وجود شما را انباشته هرگز دست به اقدام نزنید. بدانید که عمل مبتنی بر این احساسات همیشه نتیجه ای عکس چیزی را که دنبالش هستید به همراه دارد. آن گوسفندداران اگر کمی تدبیر به خرج می دادند و وضعیت دامدار را درک می کردند می توانستند با مساعدت خودشان و همراهی دامدار در زمانی مشخص به اموال خود برسند.
اما با این کار نسنجیده ای که از روی خشم و نفرت انجام دادند، همه چیز را خراب کردند. آن مرد جوان هم می توانست با حفظ اموال همسر و حتی تقویت بیشتر بنیه مالی همسرش کاری کند که از آینده او و فرزندانش، حتی در غیاب خود، مطمئن باشد. اما به خاطر ترس از تنهائی، با وابسته سازی مالی زن سعی کرد او را برای همیشه همراه خود سازد. غافل از اینکه این شوق همراهی همان لحظه که سکه ها را داخل چاه ریخت از بین رفت. اعمالی که از روی خشم و نفرت و ترس شکل می گیرند، به وضوح فریاد می زنند که آهای مردم ببینید من که این اعمال را انجام می دهم با منطق و تدبیر بیگانه ام و به همین خاطر قضاوت بقیه راجع به ایشان چیزی جز ساده لوحی و بی تدبیری نیست.
در واقع اعمال برآمده از خشم و نفرت و ترس ضمن آنکه نتیجه ای عکس چیزی را که دنبالش هستیم، به همراه می آورد بلکه باعث می شود چهره ای ساده لوحانه و غیرقابل اطمینان از ما در اذهان نقش ببندد و دیگر کسی روی ما حساب نکند و مسئولیتی جدی را به ما محول نکند. پس همیشه هنگام عصبانیت، کینه و ترس صبر پیشه کنید و بگذارید تا منطق و تدبیر برایتان تصمیم بگیرد و حرکت مناسب را عقل توأم با معرفت برایتان تعیین کند.