ذهن افراد از دوران کودکی شروع به شکل گیری و تکامل می کند. اطرافیان کودک در تکامل این فرایند نقش بسیار مهمی دارند. پدر و مادر می توانند با روش ها و آموزش های خاصی تفکر کودک خود را گسترش دهند و باعث رشد فکری او شوند. یکی از این روش ها استفاده از فلسفه برای آموزش مهارت ها به کودک است.
در اینجا می خواهیم دلایل وی را برای مدعایش بیان كنیم:
الف) علاقه:
كودكان درخصوص كاری كه علاقه بسیار شدیدی به آن دارند بیشتر تلاش می كنند به دلایل زیر، فلسفه برای كودكان بیشتر مورد علاقه آنهاست چون
۱) شامل داستان های تخیلی است،
۲) درباره كودكانی مانند خودشان
۳) این برنامه آنها را وارد گفت وگویی درباره موضوعات بحث انگیزی (همچون اخلاق) می كند. فلسفه برای كودكان از تفكر انتقادی می گذرد و فراتر می رود.
ب) هیجان:
فلسفه برای كودكان تنها به تقویت تفكر انتقادی بسنده نمی كند. در این برنامه پذیرفته می شود كه تفكر می تواند به شدت مهیج و احساسی باشد. این برنامه راه هایی را فراهم می كند كه از طریق آنها كودكان امكان سخن گفتن درباره خود و تحلیل آنها را بیابند.
پ) تفكر انتقادی:
فلسفه برای كودكان كاملا دربرگیرنده «تفكر انتقادی» است ولی آن را با وسعت و عمق بیشتری تعقیب می كند. تفكر انتقادی اغلب «ضمیمه ای» صرف برنامه های درسی رایج است اما فلسفه برای كودكان این نیاز را به رسمیت می شناسد كه كودكان باید به گونه ای واقعی با موضوعاتی سروكار داشته باشند كه آنها را مساله انگیز یا مبهم می پندارند.
ت) ارزش ها:
در این برنامه كودكان از همان ابتدا متوجه می شوند كه برخورد ما با موضوعات ارزشی، مستعد مبهم شدن، دو پهلو شدن و آشفتگی است. در نتیجه، كودكان اموری را كه آنها را به تفكر دقیق و روشن رهنمون می شود، مغتنم می شمارند. اما این بدان معنا نیست كه تفكر آنها باید بدون شور و شوق یا فاقد احساس عاطفی باشد. كودكان می توانند درباره مسائل مورد علاقه شان ـ یعنی زمانی كه موضوع تفكر آنها علاوه بر انتقادی بودن، خوشایند، توأم با احساس عاطفی و دلسوزی نیز هست ـ بهتر فكر كنند.
ث) خلاقیت:
تفكر خوب می تواند همانند زمانی كه با تمام وجود در داستانی غرق می شویم یا هنگامی كه فرضیه ای می سازیم سرشار از تخیل باشد، بنابراین فلسفه برای كودكان به ویژه در زمینه خلاقیت، موفقیت آمیز است.
ج) جمعی بودن:
فلسفه فعالیتی است مبتنی بر گفت وگو، این كار نیازی ضروری به گشودن باب گفت وگو به روی تمام اعضای جامعه دارد. به عبارت دیگر، به كندوكاو همگانی و مشترك نیاز دارد. مردم جهان هنگامی كه نسبت به قربانیان بی گناه فاجعه ای احساس دلسوزی و همدردی دارند، به نحوی بهتر از زمانی رفتار می كنند كه فاقد آن هستند.
لیپمن معتقد است هر كودكی كه به لحاظ ذهنی توانایی استفاده از زبان را داشته باشد استعداد آموزش دیدن در مدرسه و رشد كردن را دارد و در نتیجه توانایی نوعی از گفتمان و بحث فلسفی را نیز داراست. فلسفه زمانی آغاز می شود كه ما بتوانیم زبانی را كه به كمك آن درباره جهان سخن می گوییم، مورد بحث و بررسی قرار دهیم. هدف این نیست كه كودكان را به فیلسوفانی كوچك تبدیل كنیم بلكه آن است كه به آنها كمك شود تا تفكری بهتر از قبل داشته باشند.
البته كودكان هر چه بیشتر در رابطه با گوش دادن و صحبت كردن مهارت یابند همانقدر هم سریع تر می توانند با فلسفه ای انس گیرند كه به كار ذهنی، متون تفكر و استدلال آوری، داوری و قضاوت تاكید دارد. اما این برنامه كوشش می كند تا از هرگونه استفاده از واژگان فنی اجتناب ورزد. بنابراین برنامه فلسفی برای كودكان، مناسب برای همه كودكان در جهت ارتقاو مهارت های فكری آنها می باشد.