7

عکس العمل هر فرد در شرایطه مختلف ، با دیگر افراد فرق می کند. این تفاوت ها چند دلیل اصلی دارد که اصلی ترین آنها ژن های فرد است. همچنین از دیگر فاکتور هایی که روی شخصیت فرد تاثیر می گذارد ، نحوه ی تربیت او و آموخته های او از اجتماع و محیط زندگی اش است. به همین دلایل است که هریک از ما شخصیت و تجربیاتی متفاوت داریم.

دانشمندها پی برده اند که نقش شخصیت در پاسخ گوئی به شرایط بحرانی و استرس زا بسیار مؤثر است. برخی از شخصیت ها نسبت به دیگران از توانائی و قابلیت بیشتری برخوردار هستند، کمتر خود را می بازند و با مشکل کنار می آیند. برخی دیگر در برابر هر ناملایمتی خود را می بازند، نگران و دستپاچه شده و تمام توانائی های خود را از یاد می برند.

در این مبحث شخصیت هائی را برایتان توضیح می دهم که بیشتر مستعد از پا افتادن در برابر استرس هستند.

شخصیت دلواپس

این مدل شخصیت به نوعی دچار عدم اعتمادبه نفس است. نسبت به توانائی های خود اطمینان ندارد، تشویق و ترغیب دیگران در روی کارساز نیست و در برابر توقع های بی جای دیگران ”نه“ نمی گوید. برای اینکه محبوب دیگران واقع شود، به حرف و اوامر همه گوش می کند و تصور می کند که اگر این کار را نکند، دیگران دوستش نخواهند داشت. در ظاهر مطیع است ولی در باطن خشم و نفرتی عمیق از دیگران در دل دارد.

اینگونه افراد بهتر است به دنبال کارهای ساده بروند. اگر چه کارهای ساده، احساس بی حوصلگی و ناامیدی را در آنها ایجاد می کند، ولی اگر پیشرفت کنند و مسئولیت زیادی بر عهده بگیرند، گیج و آشفته شده و توانائی انجام آن را ندارند. به طور معمول به مشاجره و دعوا می پردازند و ناراحتی خود را بر سر دیگران خالی می کنند.

شخصیت انگیزه طلب

این قبیل افراد به شدت به دنبال ریسک هستند. رفتاری جسورانه داشته و می تواند در عرصه های ورزش و دنیای تجارت موفق شوند. با این حال دقت و توجه زیاد ندارند. وقتی که هیجانشان به پایان می رسد، کار قبلی را نیمه تمام گذاشته و به سوی کار بعدی می روند. به جزئیات توجه نداشته و هنگامی که مشغول قسمت اصلی کار هستند، بخش کم اهمیت آن را به دیگران می سپارند. به طور معمول مشاغلی را انتخاب می کنند که ریسک پذیری بالای آن احتمال کسب درآمد فراوان و با اعتباری بزرگ را به دنبال داشته باشد. انگیزه طلب ها از انجام کارهائی که کمی استرس در آن است، لذت می برند. آنها در ظاهر با استرس مشکلی ندارند و به دنبال آن هستند، ولی در باطن برای فرار از آن، به رفتارهای مخربی مانند سیگار کشیدن روی می آورند و رفته رفته در انجام این کار افراط می کنند و دچار بیماری ها و عوارض مختلفی می شوند. انگیزه طلب ها برای فرار از استرس به سمت آن می روند و با انجام کارهای خطرآفرین، خود را دلداری می دهند که با استرس مشکلی ندارند، اما با این روش، زندگی سلامت جسمی و روانی خود را به شدت به خطر می اندازند.

شخصیت کمال طلب

کمال طلب ها دوست دارند هر چیزی در جای خود بوده و هر کاری در زمان خود انجام شود. عادت های روزمره و جزئیات زندگی برای آنها دارای اهمیت بسیاری هستند. اشتباه دیگران از نظر آنها غیرقابل بخشش است و اگر در یک نامه کلمه ای را اشتباه بنویسند، تمام آن نامه را از اول پاک نویس می کنند. بیشتر سختکوش و قابل اعتماد هستند، ولی در برابر اتفاق های تازه و تغییرهای ناگهانی و با شرایط بحرانی دست و پای خود را گم می کنند و دچار استرس شدیدی می شوند. کمال طلب ها اگر از جریان عادی زندگی خود عقب بمانند، بی نهایت ناراحت و نگران می شوند. این افراد، علاقه مند هستند که عادت ها و روش های قدیمی خود را حفظ کنند. بنابراین اگر عاملی در نظم و عادت آنها تغییر ایجاد کند، مضطرب می شوند. بنابراین اگر عالمی در نظم و عادت آنها تغییر ایجاد کند، مضطرب می شوند. توجه بسیار آنها به جزئیات نیز به ایجاد اضطراب و نگرانی می انجامد. شخصیت های کمال طلب اگر بتوانند برخوردی آگاهانه با حوادث و تغییرها داشته باشند، می توانند بهترین سازگاری را برای خود ایجاد نمایند.

داستان ”دور دنیا در هشتاد روز“ را به خاطر دارید؟ ”فیلاس فوگ لرد“ انگلیسی که قهرمان اصلی داستان است، نمونهٔ خوبی از شخصیت کمال طلب به شمار می رود. او هر روز صبح رأس ساعت خاصی بیدار می شد. هر روز صبح پیاده روی می کرد، سپس جواب نامه هایش را می داد. رأس ساعت برای صرف نهار آماده می شد. تا ساعت مشخصی مطالعه می کرد و عصرها به کوپ می رفت. او سال ها همین کار را انجام داده بود و کوچکترین علاقه ای به تغییر نداشت و هنگامی که خدمتکاری جدید استخدام می کرد، او را به اهمیت جزئیات و ظرافت های کار آشنا می کرد. این شخصیت در برابر اعاده حیثیت خود حاضر شد تا دست به آن سفر عجیب و بی سابقه بزند و شخصیت کمال طلب و دقیق او خود که باعث شد با حساب کردن دقیقه ها و مسافت ها در این سفر پیروز شود.

شخصیت جاه طلب

افراد دارای اینگونه شخصیت، سختکوش و پرتکاپو هستند. آنها تمام انرژی خود را صرف کار می کنند. فرصتی برای معاشرت با دیگران و تفریح ندارند. به طور معمول، دوست دارند همه کارها را خودشان انجام دهند و از سپردن کار به دیگران نگران می شوند. از خود و دیگران انتقاد می کنند. در برابر سختی های، بی حوصله و عصبانی می شوند. یکجانشینی برایشان مشکل است و به طور معمول، تکان های عصبی به دست یا پای خود می دهند. دوست دارند چند کار را با هم انجام دهند. اینگونه افراد بیشترین افراد مستعد استرس را تشکیل می دهند. برای کنترل همه کس و همه چیز سخت تلاش می کند. به طور معمول، بیماری فشار خون دارند و مستعد ابتلاء به بیماری قلبی و زخم معده هستند.

بیشتر آنها از ترس های عمده ای رنج می برند. ترس هائی که سعی می کنند ابتدا از خود و سپس از دیگران پنهان کنند. به طور معمول، از این مسئله می ترسند که دیگران آنها را فرد مقیدی به حساب نیاورند. نگران هستند که مبادا یک انسان معمولی بوده و لایق موفقیت نباشند. کابوس عدم موفقیت، آنها را به بند می کشد و بنابرین در مسیر رسیدن به آنچه می خواهند، خود را از هر استراحت و آرامشی محروم می کنند.

حال به مقایسهٔ خود با شخصیت های ذکر شده بپردازید. برای راحت تر شدن کار شما، چند گفتار درونی آنها را نیز برایتان بازگو می کنم:

افراد دلواپس به خود می گویند: ”دیگران از من سوءاستفاده می کنند، ولی من نمی توانم جلوی آنها را بگیرم، از دعوا کردن خیلی می ترسم. نمی توانم نیازهایم را برای دیگران بیان کنم، چون ممکن است خیلی خودخواهانه باشند. هر کس اشتباه کند، من باید معذرت خواهی کنم؛ در اجتماع های دوستانه با محیط کار سعی می کنم تابع باشم“.

کمال طلب ها در مورد خود می گویند: ”باید از هر چیزی، بهترین آن را داشته باشم. از ایجاد وقفه متنفرم و از تغییر دادن راه حل انجام کارم متنفرم، اگر کوچکترین اشتباهی مرتکب شوم، مجبورم تمام کار را از اول انجام دهم وسواس من موجب عقب افتادگی ام می شود؛ همیشه به این فکر می کنم که کارهای گذشته را چگونه می توانستم بهتر انجام دهم.

انگیزه طلب ها می گویند: ”همه اش حوصله ام سر می رود. تنها راه پیشرفت هر شخص، ریسک پذیری است. به پایان رساندن کارها برایم دشوار است. همیشه به پروژه های جدید فکر می کنم“.

جاه طلب ها می گویند: ”خود را به طور کامل وقف کاری که دوست دارم، می کنم. سعی می کنم هر کاری را که شروع می کنم، به پایان برسانم. فکرم را فقط بر کارم متمرکز می کنم. گاهی آنقدر کار می کنم که غذا خوردن را از یاد می برم. هرگز نمی توانم دست از کار بکشم“.