بسیاری از افراد ترجیح میدهند مشکلات خود را پنهان کنند و به اصطلاح غم های خود را در خود بریزند و به کسی نگویند. رازداری یش از حد نیز خوب نیست. گاهی اوقات لازم است که فرد گریه کند ، مشکلات خود را بگوید و با دیگران صحبت کند. راز داری بیش از حد باعث بروز افسردگی می شود.
آیا تا به حال حس كرده اید كه انگار یك چیزی را گم كرده اید؟ و به آنچه كه می خواستید نرسیده اید؟ بسیاری از ما این حال را تجربه می كنیم و به جرات می توان گفت كه ریشه بسیاری از این حالات مشابه در احساساتی درگذشته است. احساساتی كه قبلا به وجود آمده اند و برایمان دردناك و ناراحت كننده بوده اند. ما نخواسته ایم با آنها روبرو شویم و ببینیم كه اصلا و به واقع چه هستند و چرا خلق شده اند. با ترس و وحشت از آنها فرار می كنیم و سعی می كنیم هر طور كه شده با آنها مواجه نشویم. اما چاره این نیست. در واقع نه تنها چاره كار نیست بلكه مشكلات را نیز تشدید می كند.
ما می خواهیم كه این حس ناخوشایند را از خودمان دور نماییم ولی فرار و ترس از این احساسات سركوب شده، ناراحتی و اضطرابمان را بیشتر خواهد كرد. تصورش ساده است. از ابتدا به همه ما گفته شده كه قوی باشیم و هرگز نگذاریم كسی بفهمد كه ناراحتیم. بی توجه به درد به راهمان ادامه بدهیم و با مسكن هایی موقتی آن را فرو بنشانیم. اگر احساساتمان را به گوشه ای برانیم یا رویشان سرپوش بگذاریم، راه حل خوبیست ولی كوتاه مدت و كم اثر است كه به مرور هم اثرش را از دست می دهد. مشكل از جایی شروع می شود كه ما روزها، هفته ها و ماه ها و سال ها به این مسئله مهم نمی پردازیم. وقتی كه به آنها بی توجهی می كنیم، به تدریج روی هم انباشته می شوند و به یكباره ما را از پا درمی آورند. زمانی كه احساساتمان را باز نكرده به گوشه ای می اندازیم، اندوه، گناه و شرمساری خلق شده پس از مدتی به اشكال افسردگی، اضطراب و بیماری های روان تنی تظاهر می كنند و پزشك درباره شان به شما می گوید كه سردرد، سوء هاضمه، فشار خون بالا و درد قفسه سینه ای كه از آن شكایت می كنید منشا جسمی ندارد و ریشه اش را باید در روانتان جستجو كرد. همه در معرض ابتلا به این بیماری ها و احساسات ناخوشایند هستیم. اما اگر بخواهیم از آسیب های این حس های ناگوار در امان باشیم، نباید از آنها فرار كنیم بلكه مواجه رو در رو تنها راه چاره است.
همه ما قوی بودن را دوست داریم اما «من قوی هستم» جمله ناقصی است. باید ادامه بدهیم كه:«من قوی هستم اما احساسات و نیازهایی هم دارم.» بسیاری فكر می كنند كه ابراز احساسات نشانه ضعف شخصیت است. اما این طور نیست. ابراز احساسات به شیوه های درست یا نادرست می تواند صورت گیرد. افراد زیادی هستند كه می توانند در هنگام ناراحتی و دلتنگی به ما كمك كنند. اما باید آنها را جستجو كنید، به سادگی یافت نمی شوند. در خودتان فرو نروید. بیرون بیایید، دوست پیدا كنید، با افراد خانواده دوست باشید، از نمایندگان مذهبی یاری بجویید و با همكاران و رئیس كارتان تعامل كنید. علاوه بر این مشاوران و روانشناسان هم منبع كمك خوبی هستند. شما در برابر خودتان و سلامتی جسم و روانتان مسئولید. اما اگر بخواهیم كاملتر بگوییم اینست كه شما فقط مسئول سلامت خودتان نیستید؛ كسانی هم كه به شما علاقه دارند و نگرانتان هستند نیز باید سلامت و شاد زندگی كنند. پس بدانید كه هیچ كس تنها مسئول زندگی شخصی اش نیست. اطرافیان هم حق دارند. یكی از راه های تامین آرامش خاطر آنها حفظ سلامت خودتان است. هر قدر كه اسرار و مشكلات دردآور شما سرسخت و خوردكننده باشند اما باز هم نیروی روح از آنها برتر و قویتر است.رازداری و سكوت زیاده از حد فرساینده است. به خود اجازه دهید كه حرف بزنید ، گریه كنید و اجازه دهید، احساسات سركوب شده خود را نشان دهند. اگر این كار را بكنید قطعا بهتر خواهید شد نترسید ما تنها نیستیم. كسی هست كه به ما گوش كند.