عقل توانایی که انسان را از حیوانات متمایز داشته است. عقل به ما این امکان را می دهد که مسائل مختلف را شناخته و درموردشان فکر کنیم. اما اینکه چگونه درست فکر کنیم و مسئله را درست بشناسیم ، مهارتی است که باید آن را آموخت.
عقل چیزی است كه برای اندیشیدن در باره موضوع های عادی زندگی روزمره به آن نیاز داریم از ساده ترین تصمیم ها تا مهمترین آنها (هوش، استعدادی بالقوه است) و تفكر، (مهارت در كار است)، لازم است به روش های فكر كردن توجه دقیقی شود و به فراگیری آن به خاطر احتیاج همیشگی برای تصمیم ها و رفتارهای سنجیده و قضاوت اهتمام كنیم. جالب است، هم اكنون در كشور های ونزوئلا، مالزی، سنگاپور، استرالیا، نیوزلند، كانادا، مكزیك و آمریكا، برنامه های آموزش تفكر سریع در (مدارس عالی) تدریس می شود.
هدف اصلی تفكر، پی بردن تفكر برای دانستن چیزی درباره چگونگی كاركرد ذهن است، كه به عنوان یك دستگاه پردازشگر اطلاعات به آن نیاز داریم. برای طراحی ابزارهای تفكر فهم، چگونگی كاركرد مغز بسیار مهم است، در غیر این صورت ما محدود به توصیف آنچه روی خواهد داد خواهیم بود و پس از آن در صدد استفاده از این توصیف به منزله ابزار بر می آییم. در بحث اطلاعات و تفكر ما به مقدار اطلاعاتی نیازمندیم كه توان فراهم آوردن آنها را داریم. اما به تفكر نیازمندیم چون برای تصمیم گیری در باره این كه به دنبال چه اطلاعاتی هستیم و از كجا باید آنها را بیابیم. تفكر مستلزم حركت از وضعیتی آگاهانه به وضعیت بهتری است، هر چه اطلاعات ما بیشتر باشد، تفكر ما بهتر خواهد بود.
از طرفی تفكر هیچ گاه جای اطلاعات را نمی گیرد و مواردی هست كه هرگز نمی توانیم در باره آن اطلاعات كاملی داشته باشیم، بلكه باید نیروی تفكرمان را به كار بیندازیم. یكی از جنبه های اشتباه فرهنگ در مورد تفكیك فكر و عمل این است كه به نظر آنها متفكران اهل عمل نیستند و نیز عمل كنندگان فكر نمی كنند. در صورتی كه هرفكر خلاقی در بازنگری باید منطقی باشد، در غیر این صورت هرگز نمی توانیم آن را به عنوان عقیده ای با ارزش بپذیریم.
اشتباهی كه مرتكب می شویم این است كه تصور می كنیم چون درباره باز نگری خود، آن فكر را منطقی می دانیم پس استفاده بهینه از منطق می تواند مارا به جای نخست باز گرداند. در بسیاری اوقات، افراد با هوش را در موقعیت های خاص قرار می دهیم و زمانی كه آنها هوشمندانه عمل می كنند چه بسا كه درون حباب منطق خود زیادی منطقی عمل كنند و از حقیقت بسیار دورشوند. همان طوری كه افراد فكور به طور طبیعی موفق تر و در تصمیم سازی و تصمیم گیری ها بهتر ارائه طریق می كنند.
عده ای بسیار زیادی از مردم به این باورند كه تفكر مهم نیست، زیرا این عواطف هستند كه سرانجام گزینش های اعمال و تفكر مارا تاحدی تغییر می دهد. این موضوع تاحدی درست است. سرانجام همه افكار به عواطف می انجامد و باید هم، چنین باشد. هدف تفكر، حل و فصل امور است و به گونه ای كه به كار گیری عواطف و ارزش ها نتایج مؤثر و قابل قبول را ارائه دهند.
در میان برخی از مردم این باور وجود دارد كه فكر كردن اتلاف وقت است و احساس غریزی همه آن چیزی است كه حایز اهمیت به شمار می آید.
در فكر كردن گاهی هم خطای فكری وجود دارد. دیده شده است كه زمان و فكر نیز جریان اموری را خرد گرایانه و موجه می كنند كه بعد معلوم شده است غیر انسانی و بلاخیز بوده اند. بشر از دیرباز، زمان را به سه بخش، گذشته، حال و آینده تقسیم كرده است به طوری كه زمان حال به اندازه كافی شناخته شده است، شناخت گذشته نیز از وظایف علم تاریخ است و شناخت آینده نیز در دهه های پایانی قرن بیستم بر عهده آینده شناسی یا آینده پژوهی گذاشته شده است، لازم به توضیح است همان طوری كه می دانید كار ذهن، فهمیدن امور گیج كننده و تردید آمیز است. چنین آگاهی، بخش مهمی از مهارت كلی تفكر است. روند فكر كردن همان چیزی است كه از طریق آن به ادراك می رسیم .
آموزه های مهم اسلام عزیز، روش گفت گو و دعوت به مذاكره و پیروی از منطق است یعنی به كار گرفتن تفكرو آنچه تأكید اسلام است، بر هر امری كه منجر به انتخاب و تصمیم گیری می شود تفكر بسیار، تأكید شده است.
تفكر مثل ریاضیات ابزاری است كه هم در خدمت كسب و كار و آبادانی می تواند باشد و هم به مشی نظامی گری و ویرانی می تواند خدمت كند.
فكر می تواند بر احساس اثر گذارد بویژه نوع ادراك تفكر كه به ما امكان می دهد كه امور و پدیده ها را به نحوی متفاوت بنگریم. ابعاد یك تصمیم، معمولاً متناسب است با ناكافی بودن دلایلی كه بر اساس آنها تصمیم گیری می شود. از طرفی تصمیم گیری و تصمیم سازی قابلیتی است كه نیاز به انرژی، وقت، اندیشه، تدبیر و حوصله دارد .
در ایجاد راه حل برای تفكر درباره تصمیم گیری برخی راه حل ها آشكارند و برخی دیگر باید به كمك تفكر خلاق كشف یا طراحی شوند، دست كم كوششی آگاهانه باید به عمل آید تا به راه حل هایی فراسوی راه حل های آشكار دیگر دست یابیم، اما هنگامی كه تصمیمی باید اتخاذ شود عملاً باید قاطعیتی در كار باشد. هنگامی كه تمامی راه حل ها به یكسان جالب باشد باید آسانترین تصمیم را گرفت.
بهترین جایگاه برای یك فكر، موقعیت یا اوضاع و احوالی است كه فكر در آن نمود می یابد.
شخص متفكر باید بتواند اندیشه خود را به فرمان اراده خود درآورد، و بتواند فكر خود را به هر موضوعی یا هر جنبه ای از موضوع رهنمون كند. یا ناظر اندیشه ورزی دیگران درباره موضوعی خاص باشد، بدین معنی كه طرف مقابل چه تفكری را به كار خواهند برد . تا بر اساس آن امور مدیریت شود، نكته ای كه جای تأكید دارد منظور از منطق داشتن طریقه درست فكر كردن یا اندیشیدن صحیح است، همچنین تكامل پذیری تدریجی در روند، فعالیتی است كه درست نتیجه گرفتن را به ما می آموزد.
فكر انسان پیوسته در معرض خطاست، بسیار اتفاق می افتد كه پس از نظم دادن به معلومات به نتیجه نمی رسد، بنابراین انسان برای دست یافتن به حقیقت به قواعدی نیاز دارد كه به كمك آن از اشتباه مصون بماند، این قواعد را منطق گویند متأسفانه معمولاً ما به ندرت از دیدگاه های خود آگاهیم و تنها به دیدگاه های دیگران توجه داریم.
از آنجایی كه یادگیری مطمئناً یك تجربه همگانی است لذا همه كس، همیشه در هر مرحله از زندگی باید در حال یادگیری باشد این موضوع به ما كمك می كند یادگیری را به عنوان عادت و تغییر رفتار خود نهادینه كنیم، خوب است بدانیم تفكر نیز یك انگیزه غریزی نیست بلكه آموختنی یعنی اكتسابی است.
هر تصمیمی كه می گیرید به دنبال تفكری است كه صورت گرفته است این امر موجب كامل شدن شخصیت فرد شده و این توانایی را بوجود می آورد كه كارهای مهمتر و بزرگتری را نیز با تفكر و دور اندیشی به اتمام رسانند.البته تفكر و برنامه ریزی همیشه پایدار نیست بعضی اوقات در میانه راه شرایط تغییر كرده یا حقایق جدیدی برای فرد آشكار می شود .
بنابراین به این نتیجه می رسیم كه بهتر است در تفكر برای تصمیم گیری و تصمیم سازی روشهای متفاوتی را دنبال كنیم. لازم به ذكر است مخالف تصمیم شك و تردید است. وجود تردید در ذهن موجب نگرانی، عصبانیت، كسالت شده، باعث می شود فرد كمتر به عمل و اقدام دست بزند. تفكر خوب كه منجر به تصمیم گیری می شود مهمترین عامل برای رسیدن به یك زندگی شاد و موفق است. باید توجه كرد، در جنبه ماهرانه تفكر، انسان باید منظماً تمرین در فكر كردن را فرا بگیرد و هدف های مبهم و نامفهوم هرگز مهارت های تفكر شخص را در كل توانایی او رشد نمی دهد. متفكر بودن تا حدودی با هوش بودن فرد را نیز آشكار می سازد چرا كه میان تفكر و هوش ارتباط متقابل و متأثری وجود دارد و اثر بخشی آن به یكدیگر پر واضح است.
در حقیقت باروری فكر و خلاقیت و ابتكار مواج بودن ذهن پرسنده و سؤال دار موجب شكوفایی ذهن متفكر خواهد بود، به طوری كه عده ای فكر را منظم كردن معلومات برای رسیدن به مجهول می دانند و فكری درست هست كه به حقیقت نزدیك و در عمل مفید افتد.
درست است كه راههای متفاوتی برای فكر كردن ارائه شده است و كاربرد تفكر را روزمره می دانند ولی باید گفت فكر از نظام باورهای انسان متأثر می شود چراكه حافظه انسان تنها وسیله ابزار جمع آوری و نگهداری معلومات برای تفكر نیست، بلكه وسیله ای برای به اشتراك گذاشتن مجموعه تفكر است. به تفكر نیازمندیم تا رشد یابیم و از سوی دیگر كنجكاوی و جست وجویی و دانایی، از درون ما برمی انگیزد، بدرستی اندیشیدن، زیباترین و بامعناترین پدیده زندگی آدمی است به همان اندازه كه می اندیشیم، زیبا و با معنا جلوه می كنیم.
جایگاه فكر
یكی از پرسشهای اساسی در باب فكر تأمل در جایگاه آن در وجود آدمی است و به عبارت دیگر، یافتن نسبت میان فكر و هستی انسان هست. می توان گفت انسان هفت عملكرد دارد :
۱) عملكرد فكری (عقل)
۲) عملكرد عاطفی (عواطف )
۳) عملكرد غریزی (همه كارهای درونی ارگانیسم)
۴) عملكرد حركتی ( همه كارهای بیرونی ارگانیسم، حركت مكانی و غیره )
۵) عملكرد جنسی (عملكرد و سرچشمه، دو جنس مختلف در همه مظاهر و تجلیات آنها)
۶) عملكرد عاطفی، كه در حالت خود آگاهی پدید می آید
۷) عملكرد ذهنی كه در حالت آگاهی عینی پدید می آید.
نكته قابل توجه این است، فكر و اندیشه نحوه اداره، تنظیم و هماهنگی و سایر عملكرد ها را بر عهده دارد و آنها را هدایت و با سایر عوامل هماهنگ می كند در نتیجه نیروی ( فكر و اندیشه ) به گونه ای بر سایر بخش های وجود انسان، اعمال مدیریت می نماید. حال اگر (فكر) متوجه (عالم خارج) از خود باشد، نتیجه آن (آگاهی) یا جهان (آگاهی) است و چنانچه (فكر) متوجه (عالم درون) باشد فرجام آن (خود آگاهی) است .در نتیجه می توان گفت مقوله مسئولیت و تعهد انسان نیز متوجه نیروی عقل و اندیشه او است و بر همین اساس میزان مسئولیت به تناسب دایره آگاهی یا جهان آگاهی است.
مفهوم شناسی تفكر :
علمای منطق عموماً معتقدند، فكر عبارت از مرتب ساختن امور معلوم برای منجر شدن به كشف مجهول است. علمای فلسفه همانند بوخنسنكی معتقدند: از منظر فلسفی و بهداشتی نسبتاً ساده و روان از تفكر به هر حركتی از تصورات مفاهیم و غیره در ذهن ما رخ می دهد، تفكر گفته می شود.
تفكر از منظر روانشناسی:
بعضی از علمای روانشناسی مانند همفری معتقدند زمانی كه فرد بایك مسأله مواجه می شود نوعی تجربه برایش پدید می آید، آنچه او در جریان كسب تجربه انجام می دهد یعنی آن را تشخیص داده، تجربه و تحلیل نموده و در صدد حل آن بر می آید، تفكر نام دارد.
تفكر از منظر تربیتی:
بعضی از اندیشمندان تربیتی معتقدند كه تفكر از لحاظ ذهنی یا درونی، فعالیتی است اتفاقی، نامنظم و ناهماهنگ و به عبارتی تفكر، عبارت است از پاسخ در برابر مشكلی كه نمی توانیم به وسیله غریزه یا به طریق معمولی بدان فایق شویم .
از منظر علمی:
انیشتین معتقد بود شیوه علمی تفكر، علاوه بر مستقل بودن از فرد محقق، خصیصه دیگری هم دارد، مفاهیمی كه برای ایجاد نظامهای منسجم خود به كار می برد، بیانگر هیچ نوع هیجان عاطفی نیست.
از منظر عرفان:
خواجه عبدالله انصاری معتقد بود، تفكر عبارت است از جست وجو كردن بصیرت قلب وچشم ملكوت مطلوب خود را برای اداراك آن.
تفكر از منظر فرهنگ:
فكرابتدا به عنوان اشتغال در حوزه های عمل اجتماعی تلقی می شود به صورتی كه تفكر فلسفی به منزله اشتغال اجتماعی و فرهنگی است در طرز تلقی دیگر، تفكر به عنوان عامل توجیه گر تحولات در درون یك فرهنگ، معرفی می شود .
از منظر اخلاق :
تفكر، سیر درونی و باطنی از مبادی و مقدمات به مقاصد از معلومات به مجهولات است.
با تقویت فكر :
به لحاظ این كه بسیاری از ظرفیت ها و توانمندی ها به مدد تربیت، به ظهور می رسد و یا به واسطه آن تقویت می شود .نظیر مهارتهای ارتباطی ( با دیگران ) مهارتهای عملی شامل فعالیتهای ذوقی، هنری و فنی و مهارتهای ادراكی و شناختی كه شامل نیروی تفكر، استدلال و قضاوت می شود. در رابطه با تفكر و كنش های روانی، كارل یونگ معتقد بود چهار كنش روانی اساسی وجود دارد تفكر Thinking ، احساس Feeling، حس كردن Sening و شهود Intuiting .
نشانه های تمركز فكر:
۱) تمركز فكر: با دو جنبه مرتبط با یكدیگر مشخص و متمایز می شود، یكی انتخاب یك فكر از میان افكار گوناگون و دیگری تداوم و استمرار همان فكر برای مدت دلخواه .
۲) عوامل درونی و بیرونی یعنی خود انگیختگی (از درون) و محركهای محیطی (از بیرون) زمینه ساز تمركز می شود ولی غلبه عامل درونی بر عامل بیرونی امری مشهود و محقق است.
۳) تمركز فكر، خود یكی از شیوه های تقویت فكر است زیرا زمانی كه بتوانیم افكار خود را برای هر مدتی كه اراده كنیم به كار گیریم، خود منجر به تقویت نیروی اندیشه می شود.
فقدان تمركز، ویژگی عصر جدید :
از ویژگی های عصر جدید، كثرت پیچیدگی و تنوع روز افزون عوامل و پدیده های زندگی است كه به نحوی از انحا مستقیم و یا غیر مستقیم بر شرایط روحی و بحرانی آدمی اثر می گذارد، یعنی هر اندازه محركهای بیشتر باشد پاسخ بیشتری می طلبد.
طبیعتاً پاسخ های بیشتر به فعالیت های شدید ذهنی نیاز دارد در نتیجه وضعیتی پدید می آید ناگریز از قوای فكری خود را به مسائلی اختصاص دهد كه روز به روز متنوع تر و گسترده و بیشتر از گذشته بوده و در حقیقت او را از جنبه ذهنی درگیر تر ساخته و نوعی تفرقه و آشفتگی فكری برای او به ارمغان می آورد. در یك جمله روند زندگی در عصر جدید به گونه ای است كه مرور زمان تمركز فكر و اندیشه خود را از دست داده و به سوی تفرق فكری سوق می یابد و از وحدت تمركز فكر می كاهد .
شیوه های ایجاد و تقویت تمركز :
۱) محدود كردن دایره مشغولیات زندگی
۲) تمرین و تداوم
۳) رها سازی عضلانی
۴) آرامش زندگی
۵) نماز، تجلی تمركز
۶) توانایی تنها بودن با خویشتن
۷) حساسیت به حالات درونی
۸) هنر خوب شنیدن
مهم، در فكر منتهی به تصمیم ، مسأله اساسی در این میان دامنه اثر گذاری آن مطرح است. صرفاً انجام فكر درست كافی نیست، بلكه باید به دنبال آن در پیاده سازی افكار، كارهای درست صورت گیرد كه متضمن استراتژی و دور اندیشی باشد.
واقعا مطالبتون بی نظیر خسته نباشید دمتون گرم
سلام ممنون از لطف شما