ترس پدیده ای که از کودکی در همه ی ما وجود داشته است. گاهی اوقات در شب کابوس هایی می بینیم که باعث ایجاد ترس کوتاه مدتی در ما می شود ، گاهی نیز دیدن یک فیلم ترسناک باعث می شود که تا مدت ها نسبت به برخی چیز ها حس ترس داشته باشیم.
به دكتر گفت: «از وقتی فیلم آسمانخراش جهنمی را دیده ام همه چیز خراب شده. می ترسم، از ارتفاع، آتش سوزی و حوادث ناگهانی می ترسم. حالا من آدمی شده ام كه در تمام لحظات زندگی ام در خانه از ترسی دائمی رنج می برم.»
… او فكر می كند هر آن ممكن است اتفاقی بیفته، خانه طبقه دوازدهم یكی از برج های تهران متعلق به اوست. اویی كه غذا می خورد می ترسد. تلویزیون می بیند می ترسد. در كنار پنجره چای می نوشد و می ترسد. ترس از حادثه ای كه شاید هیچ گاه به وقوع نپیوندد. با خودش می گوید: كاش هیچ وقت آن فیلم لعنتی را ندیده بودم.»
او مثل هزاران نفر دیگر در ایران از مشكلی به نام ترس واهی رنج می برد. شاید خود شما نیز دچار آن باشید. ترس از تاریكی، ارتفاع، تصادف، آتش سوزی و …!
سعید حالا دوران میانسالی را طی می كند: «خجالت می كشم اما چاره چیست؟ هنوز از تاریكی می ترسم. دلیل آن به دوران كودكی باز می گردد. عمویم همیشه برای اینكه با من شوخی كند می گفت در تاریكی موجودی به نام یك سر و یك چشم وجود دارد كه بچه ها را می خورد. حالا بچه هایم هم می دانند پدرشان از تاریكی وحشت دارد.» و این رنج عجیبی است كه علیرغم ظاهر ساده و كم اهمیتش می تواند بسیار پیچیده باشد، ترس جزیی از وجود آدمهاست ولی ترس واهی…
بسیاری از روان شناسان اعتقاد دارند ادامه زندگی بعد از ترس از یك پدیده، بستگی به روحیه، باورها و اعتقادات اشخاص دارد. شخصی كه دچار سوختگی شده و نه تنها سعی در مهار ترس، بلكه انتقال آن به اطرافیان دارد با شخصی كه در تلاش است كه تنها از سوختگی خود به عنوان خاطره تلخ یاد كند بسیار متفاوت هستند. این تفاوت در روند زندگی بسیار تأثیرگذار است.
ترس های واهی و مداوم موسوم به «فوبیا» در بسیاری از انسان ها شایع است. این در حالی است كه در بسیاری از نقاط دنیا درمان های پیشرفته ای برای رفع این پدیده انجام می دهند. در حادثه ۱۱ سپتامبر و حادثه سونامی كه اولی بلای انسانی و دومی جزو بلاهای طبیعی محسوب می شد بسیاری از حادثه دیدگان دچار ترس طولانی مدت شوند.
به گفته دكتر فربد مهتابی استاد دانشگاه بسیاری از كسانی كه در حادثه ۱۱ سپتامبر شخصی یا اشخاصی را از دست داده بودند تا مدت ها با اضطراب و دلهره و ترس شدید زندگی می كردند؛ «حتی بسیاری از دانشجویان برای رهایی از این دلهره و اضطراب به قرص های آرام بخش در تمام روز پناه می بردند كه به دنبال مصرف این داروها، گوشه گیری و افسردگی جایگزین اضطراب و دلهره شد.» به اعتقاد مهدی مجردزاده مترجم و روانشناس باورها و اعتقادات انسان با دارو تغییر نمی كند؛ «بسیاری از اشخاصی كه دچار فوبیا می شوند دچار توهم نیز می شوند كسی كه یك بار تصادف كرده از خانه نشینی هم می ترسد چرا كه تصور ورود كامیون به خانه خود را در ذهن می پروراند و یا ترس خود را از یك پدیده به چیزهای دیگر تعمیم می دهد. مثلاً فردی كه عزیزی را در اثر بیماری از دست داده با یك عطسه هم دچار نگرانی و اضطراب می شود. این یك مسأله غیرمعقول و بی پایه به شمار می آید و ادامه زندگی با ترس را بسیار رقت بار و دشوار خواهد كرد.
یكی از بارزترین ترس های واهی ترس از مرده است، همه می دانیم یك مرده خطری ندارد و اگر قرار باشد خطری متوجه انسان شود از سوی افراد زنده است.
مجردزاده ادامه می دهد: «متأسفانه بسیاری از روان پزشكان اعتقاد به مصرف دارو دارند و برای رهایی بیماران از فوبیا برای آنان دارو تجویز می كنند در حالی كه در حال حاضر شیوه NLP (گفتاردرمانی) كم كم جای روش های فرودیسم و گشتالپ را می گیرد.»
واهمه داشتن از همه چیز اشتباه و نترسیدن از هیچ چیز حماقت است. ترس منهای فوبیا یك پدیده طبیعی است. اگر در خودرویی نشسته باشیم و با سرعت بالای ۱۵۰ كیلومتر در ساعت در حركت باشیم ترس از واژگون و یا تصادف طبیعی است. به اعتقاد مجردزاده ترس را می توان یك پدیده اكتسابی دانست؛ «اساساً ترس در طبیعت بشر نیست و اكتسابی به شمار می آید. بچه ای كه در خانواده ای بزرگ می شود كه افراد آن به نوعی در رفتار خود ترس را القا می كنند نمی تواند خود را از این خصیصه مصون بدارد. اما اصولاً ترس طبیعی، احتیاطی است كه در امكان بروز خطر، انسان از خود نشان می دهد. هیچ كس جرأت دست دراز كردن به قفس شیر را ندارد. این ترس نیست بلكه یك احتیاط به شمار می آید.»
حالا دیگر كمتر كسی است كه در آمریكا «بنیاد رابینز» را نشناسد. همه «ریچارد بندلر» روان شناس مشهور آمریكایی را در درمان ۱۰ دقیقه ای فوبیا می شناسند. شیوه NLP عمر جوانی دارد ولی در آمریكا كیفیت این علم جوان مقدم بر كمیت آن است. بندلر به راحتی در كمتر از ۱۵ دقیقه آشفتگی وترس ۳۰ ساله را برطرف می كند و اخیراً اعلام كرده این شیوه در حال حاضر برای درمان فوبیا بسیار عادی شده است.
اما مبتلایان به فوبیا تنها در آمریكا نیستند كه بتوانند در عرض ۱۰ دقیقه خود را از عذابی ناخواسته رهایی بخشند. با صراحت می توان اعلام كرد در ایران مركزی نداریم كه به درمان فوبیا بپردازد. مطب ها و كلینك ها در حد بیان لفظی و توصیه های ایمنی عمل می كنند و یا برخی دیگر پا را فراتر می گذارند و به تجویز داروهای طولانی مدت مبادرت می ورزند. مجردزاده بر روش های نوین اصرار می كند: «متأسفانه در كشور ما بسیاری از روان پزشكان اعتقادی به اینگونه روش ها ندارند. درست است كه روش NLP علم نوپایی است ولی پرداختن به كیفیت آن می تواند به زودی در مطب ها و كلینیك های كشور فراگیر شود و بیماران فوبیا به راحتی درمان شوند مسلماً زمان طولانی برای این مسأله سپری می شود. اگر شخص بیمار به این نتیجه برسد كه ترس خود را به دیگران انتقال ندهد گام بزرگی را برداشته.» آزاده صفازاده كارشناس پدیده ترس نیز اعتقاد دارد اولین قدم برای مهار ترس اجتناب نكردن از آن است: «مواجه شدن با پدیده ترس مورد نظر را باید بسیار جدی گرفت. كسی كه یك بار از تصادفی هولناك جان سالم به در برده و از ماشین و سرعت می ترسد به دلیل نوعی آگاهی می باشد چرا كه آن شخص تا مرز مرگ رفته در حالی كه قبلاً فكر می كرده مرگ چقدر از او دور است و یا تنها در مواقع پیری به سراغ انسان می آید ولی اكنون از چیزی آگاهی پیدا كرده كه قبلاً برای او ناشناخته بود.»
صفازاده ادامه می دهد: «مسلم است ترس شدید به اضطراب منجر می شود. تجربه یك بار آسیب دیدگی به ترس از تكرار آن در تمام لحظات زندگی منجر می شود برای همین كارشناسان و روان شناسان اصرار دارند برای رفع ترس شخص با آن مواجهه كامل داشته باشد.» صفارزاده به شرطی زدایی اشاره می كند و معتقد است مواجهه باید تدریجی، مكرر و طولانی باشد.»
ترس، گاهی سایه ماست
ولی باز می ترسیم. همه ما. نگاه كن. خاطره آن زنبوری كه در كودكی پشت چشمت را نیش زد، حس می شود. دنیای اطراف پر از این خاطرات است. چگونه می توان بر آنها غلبه كرد همین الان با خواندن مطلبی در مورد زلزله به فكر فرو می رویم. درست است؟