6

یکی از بهترین اتفاق هایی که برای من افتاد زمانی بود که اقتصاد جهانی با رکود مواجه شد.

قبل از اینکه رکود اقتصادی اوضاع را سخت کند, من از تمام زندگی ام لذت می بردم, وام های راحت, و با بهره کم پیشنهاد می شد. و انجام اینکار برای اکثر مردمی که می شناختم روندی طبیعی در زندگی شان بود. با تمام این ها, مردم طبیعتا می خواهند که موفقیت های بیشتری بدست آورند, و از بهترین لحظه های زندگی شان لذت ببرند, و وقتیکه امکانش باشد “ماه را هم نشانه بگیرند”.

زندگی بدون توازن و اعتدال, وقتیکه که خواسته های ما هیچ محدودیتی ندارد. چیزی بود که وقتیکه اوضاع بر وقف مراد من بود برایم اتفاق افتاد.

بعضی از دوستانم (و همسرم, بخاطر مسئله ای که عنوان شد) حالا توقع های کمتری نسبت به دیگران دارند. آن ها در این سال ها نگرش صرفه جویی کردن و جلوگیری کردن از خواسته هایشان را یاد گرفته اند و پرورش داده اند. و این بدان معنی است که دیگر جاه طلب و پول پرست نیستند, و دیگر عاقلانه  رفتار می کنند.

من, موقعی مجبور شدم تمام آن راههای سخت را یاد بگیرم که.

اقتصاد رو به رکود رفت و من با بدهی های زیادی مواجه شدم, من آزادی مالی می خواستم. من یاد گرفتم که “آزادی حقیقی” همراه با اعمال محدودیت (درست) برای خودم پیش می آید. و این یعنی به تاخیر انداختن لذت ها, کمتر انتظار داشتن و حتی انجام ندادن هیچ کاری-رفتارهایی که من وقتی با کارت اعتباری و وام و این چیزها زندگی می کردم نداشتم.

خود دار بودن برای جامعه مصرف کننده ما آسان نیست. رسانه ها سبک زندگی مجلل را ترویج می دهند; تبلیغات به هر کجا که می نگریم وجود دارد, و حتی همسایه هایمان هم سطح بالا زندگی می کنند,در حالیکه پول کافی برای پرداخت قبض های عقب مانده شان هم ندارند. من نیز مانند آنها بودم.

ما می توانیم بر آن غلبه کنیم. و من بالاخره اینکار را کردم. و این مسئله با تغییر در طرز تفکر مان شروع می شود.

اگر دائما با اصرار برای خرج کردن تان می جنگید, در ادامه قدم هایی است که به شما کمک می کند تا به اینکار دست نزنید:

1.  درک کنید که احساس ناراحتی از موقعیت هایی که داریم در ژن ما وجود دارد.

همانطور که Alexander Green در کتاب  فراتر از ثروت (Beyond Wealth) بیان می کند:

انسان های اولیه با آنچه که داشتند راضی بودند— , آن ها روزشان را با تنبلی در دشت های آفریقا به تحسین ابرها می گذراندند و با خود فکر می کردند که زندگی چقدر خوب است” — و نگرانی کمتری برای زنده ماندن و تولید مثل نسبت به همسایه هایشان داشتند که هر ساعت از روزشان را صرف افزودن چیزی به زندگی شان می کردند.

2.  فکر کنید و به خرید بزرگی که داشتید برگردید.

آیا واقعا چنین خریدی را می خواستید, آیا بعد از اینکه آنرا خریدید قدرش را خوب دانستید؟ به این فکر کنید که آن خرید چرا به کارتان نیامد. این طرز فکر چه تغییری در خرید این مرتبه تان خواهد داشت؟ روانشناسی آرزو و خواسته مسئله مهمی است که باید خودمان به آن پی ببریم.

3.  دست از اینکه بقیه راجع به شما چه فکری می کنند بردارید.

دست از نگرانی نسبت به صحبت های دیگران بردارید. زندگی مسابقه ای برای رسیدن به موقعیت اجتماعی بهتر نیست (علاوه بر این, همیشه کسی خواهد بود که به هر جهتی از شما “بهتر”, باشد). از این بازی خارج شوید, اگر حتی دوستان شما در حال این بازی بچه گانه هستند, و به اینکه دیگران در مورد شما چه فکری می کنند اهمیت ندهید. و کاری را که انجام دهید که دوست دارید, حتی اگر درآمد چندانی برایتان نداشته باشد. از جمع آوری “اشیاء” دست بردارید, و بجای آن به ایجاد خاطرات باور نکردنی مشغول شوید.

4.  قدر چیزی را که دارید بدانید و از تمرکز کردن بروی چیزهایی که می خواهید دست بردارید.

گاهی نیز من اینگونه هستم, و هم چنان با آن دست و پنجه نرم می کنم. اما فکر اینکه هسرم, فرزندانم,سلامتی ام — را از دست بدهم همیشه باعث می شود “عقب نشینی” کنم.

5.  دست از رویا پردازی درباره اینکه زندگی کس دیگری را داشته باشید بردارید.

تبدیل شدن به چنین انسانی بنظر راحت می آید؟ 40 سال برای من زمان برد تا اینرا درک کنم, و هنوز هم راه زیادی در پیش دارم.

ما بر طبق فرهنگمان عادت کردیم که هر چیزی را که می خواهیم بدون قید و شرط بدست آوریم, آنچه را که داریم بدون ملاحظه صرف کنیم, و بجای اینکه پس انداز کنیم بی رحمانه مصرف کنیم. اما در پایان روز واکنش ها و اعمال مان در اختیار خودمان هستند. می توانیم انتخاب کنیم که از مصرف بی اندازه دست برداریم و زندگی مان را با سادگی و شادی به تعادل برسانیم.

منبع-http://genie.ir