اعتماد به نفس ، یکی از فاکتور های مهم شخصیتی هر فرد است. وجود اعتماد به نفس در افراد باعث موفقیت بیشتر آنها در زندگی اجتماعی می شود. دلایل مختلفی بر روی مسوله ی اعتماد به نفس افراد تاثیر گذار است که در این مطلب قصد داریم به بررسی یکی از این علل ها بپردازیم.
موفقیت یا شكست تحصیلی همانطور كه از عوامل مختلفی چون نظام آموزشی، سازمان مدرسه و عوامل آن چون كتاب، معلم، مدیر و نیز خانواده و ویژگیهای شخصی و فردی دانش آموزان ریشه می گیرد آثار و پیامدهای مختلفی را نیز در ابعاد اجتماعی و فردی بر جای می گذارد. موضوع این مقاله بررسی پیامدهای فردی و روانشناختی موفقیت یا شكست تحصیلی در روحیه و عزت نفس دانش آموزان است. باهم می خوانیمعزت نفس كودك قبل از هر چیز ابتدا در محیط زندگی اش پی ریزی می شود اما در مدرسه و كلاس درس است كه نسبت به توانایی های خود و اینكه چگونه پیشرفت كند آگاهی می یابد. به طور معمول یك كودك تا سن ۱۸ سالگی حدود ۵ هزار ساعت از وقت خود را در مدرسه می گذراند و طی این مدت عقاید یا عادات خاصی كسب می كند.نحوه آموزش كودكان بسیار مهم تر از چیزی است كه باید بیاموزند. نگرش كودك نسبت به یادگیری و مخصوصاً توانایی هایش اثر بسیار مهمی روی اعتماد به نفس و در نتیجه آینده اش دارد بنابراین توجه و نوع رفتار والدین و معلم های مدرسه در این زمینه از اهمیت خاصی برخوردار است.
هدف از یادگیری
داشتن تصور خوب از خود نیاز طبیعی هر كودك است و برای برآورده شدن این نیاز، كودك باید به این باور برسد كه می تواند كارها را به خوبی و با موفقیت انجام دهد. اما مفهوم موفقیت و شكست پیچیده است و با نگرش های متفاوتی بررسی می شوند. در یك كلاس درس خوب والدین باید انتظار داشته باشند كه كودك شان پنج چیز اساسی زیر را بیاموزد:
۱ _ به دقت انجام دادن كارها و یادگیری مهم است.
۲ _ برای موفق شدن معیارهایی در نظر بگیرد بدین معنا كه مفهوم درست انجام دادن كارها را درك كند و بتواند قضاوت كند كه تا چه اندازه كارهایش را به خوبی انجام می دهد.
۳ _ باید چه انتظاری از خود داشته باشد و نسبت به توانایی هایش مثبت فكر كند.
۴ _ موفقیت و پیشرفت را نتیجه مستقیم تلاش و پشتكار خود بداند.
۵ _ و اینكه موفقیت های فردی اش ارزش اجتماعی دارند.
در مدرسه وجود تكالیف و برنامه های متفاوت و رقابت بین كودكان و ارزیابی مداوم آنها آگاهی كودك را نسبت به توانایی هایش افزایش می دهد و او را نسبت به قضاوت های دیگران نگران می كند. با روش های زیر می توانیم او را حمایت كنیم و اجازه ندهیم این ویژگی های مدرسه روحیه او را تضعیف كند:
۱ _ به او بقبولانیم كه موفق شدن در مدرسه تلاشی جالب و هیجان انگیز است نه صرفاً محك زدن تواناهایی او.
بیشتر كودكان وقتی تصور می كنند مجبورند توانایی های خود را ثابت كنند نگران می شوند و ما نباید آنها را در اینگونه موقعیت ها قرار دهیم. مثلا، به جای اینكه به او بگویید: «ببینم در ریاضی چقدر مهارت داری» (كه در این حالت كودك احساس می كند تحت بررسی موشكافانه ای قرار گرفته است) بگویید: «چرا این مسائل ریاضی را امتحان نمی كنی؟» (بدین وسیله این پیام را به كودك می رسانید كه فعالیت های متفاوت، توانایی های ذاتی نیستند بلكه آنها را باید آزمود.)
۲ _ هرگز استعداد یا توانایی كودك را به طور كلی مورد قضاوت قرار ندهید.
باید از برچسب زدن روی توانایی های كودك مان بپرهیزیم (مثلا، «در خواندن ضعیف است.» یا «در فهم ریاضی كند است» یا «در ورزش دست و پا چلفتی» است.)
و برای اینكه تمایل به یادگیری در كودك را زنده نگهداریم باید به او بیاموزیم چگونه توانایی های خود را مهار كند و درك كند با كمك تلاش و كوشش می تواند توانایی ها و استعدادهایش را توسعه بخشد. مثلا به جای اینكه بگویید: «فكر می كنم ریاضی كار تو نباشد.» یا «در خواندن استعداد ذاتی نداری.» (كه بدین ترتیب فكر می كند در این موارد توانایی ندارد) بگویید: «به نظر می رسد این مسائل ریاضی برایت دردسرساز هستند.» یا «خواندن این متن مشكل است، مگر نه؟» (در این صورت كودك این پیام مشخص و ساده را دریافت می كند كه صرفاً آن وظیفه یا كار خاص مشكل است.) پیام دیگری كه دریافت می كند این است: «محدودیت های او دائمی نیستند و اگر چه همه توانایی هایش به بهره برداری نمی رسند اما با تلاش می تواند آنها را توسعه دهد.» وقتی كودكان استعداد را مهار شدنی بدانند در كسب اهداف شان موفق می شوند.
تشویق كودك به برگزیدن معیارهایی برای عملكردهایش
اغلب والدین تمایل دارند كودك شان را از هر نوع انتقادی حمایت كنند و یا تصور می كنند هر كاری كه او انجام می دهد «محشر» است. این گونه تفكر نسبت به كودك او را عملا دلسرد كرده و از توانایی هایش در انتخاب معیارهای عملكرد درست می كاهد و به تدریج درخصوص مفهوم «خوب انجام دادن كارها» گیج می شود.كودكان اغلب تلاش می كنند به بزرگسالان بفهمانند كه دوست دارند ارزیابی صحیحی از كارشان بشود. آنها تا سن ۶ سالگی نسبت به تعاریف دیگران مخصوصاً اگر با احساس خودشان نسبت به واقعیت سازگار نباشد حساس هستند. ستایش های افراطی غالباً كودك را ناراحت می كند. مثلا وقتی پدر مایكل «هشت ساله» به او گفت: «تو نابغه هستی!» مایكل بسیار عصبانی شد _ كودك در این لحظه نگران می شود برای جلب توجه پدرش باید چه كارهای دیگری انجام دهد و این ستایش نامطمئن او را مضطرب می سازد. یا نوجوانی نه ساله، برای اینكه موافق ستایش والدینش از نحوه اسكی بازی اش نبود به جای اینكه با اسكی از كوه پایین بیاید غلت خورد. كودكی كه ستایش های غیرواقعی از كارش می شود دیگر انگیزه ای برای تلاشی جدی ندارد. گاهی اوقات لازم است به كودك خود بگوییم: «كارت را خوب انجام دادی و با تلاش بیشتر می توانی آن را بهتر انجام دهی.» و فقط به او نگوییم: «كارت فوق العاده است!»بعضی مواقع كودك نسبت به خوب انجام ندادن كاری آگاهی كامل دارد كه در این گونه مواقع بهتر است پدر یا مادر به نارضایتی كودك بپیوندد و به او كمك كند تا با استفاده از این نارضایتی نقشه ای برای بهبود كار بكشد. بهترین ستایش كودك تشویق قضاوت خوب خودش است.كودكان از سن ۴ یا ۵ سالگی نسبت به اینكه «كه» هستند و چگونه باید باشند فكر كرده و معمولا خود را با دیگران مقایسه می كنند و آنها به كمك ویژه ای نیاز دارند تا در این قیاس ایمن بمانند. مخصوصا اگر حداقل دو مورد از گرایش های زیر را از خود بروز دادند:
۱ _ تمایلی به پذیرفتن كاری كه برایشان مشكل است نداشته باشند.
۲ _ فقط به اهداف دور از دسترس و دست نیافتنی فكر كنند. (مثل صاحب مدال بازی های المپیك یا ستاره رسانه های گروهی شدن بدون اینكه واقعاً برای رسیدن به این اهداف گامی بردارند.)
۳ _ با لحنی تحقیرآمیز با دوستان خود صحبت كنند.
۴ _ فكر كنند كه دوستان شان در هر كاری بهتر از او هستند.
۵ _ علاقه شان نسبت به مدرسه را از دست بدهند.
شما والدین می توانید به روش های زیر به كودك خود قوت قلب بدهید:
۱ _ عدم اعتماد به نفس او را بپذیرید.
ترس هایش را نادیده نگیرید و او را حمایت كنید. مثلا بگویید: «ممكن است بعضی روزها در مدرسه سخت بگذرد اما در آنجا افرادی هستند كه به تو كمك می كنند و بعد از آن هم در خانه با یكدیگر می نشینیم و صحبت می كنیم.» پیام این است: «طبیعی است بعضی چیزها سخت باشد اما دشواری نشانه آن نیست كه نتوانی از عهده كارهایت برآیی!»
۲ _ به او كمك كنید برای خود اهدافی روشن و دست یافتنی در نظر بگیرد.
وقتی كودك فكر كند كودكان دیگر از او جلوتر هستند ممكن است توجهی به توانایی های واقعی خود نداشته باشد. باید از او بخواهیم با توجه به توانایی هایش اهدافی در نظر بگیرد و برای دست یافتن به آنها برنامه ای دقیق داشته باشد.
۳ _ به او اطمینان بخشید كه حتی وقتی نمی تواند چون ستاره ای بدرخشد باز هم با ارزش است.
می توانیم زمینه ای فراهم سازیم تا كودك لذت پیشرفت را با تلاش و حركت خودش حس كند. مثلا: «ببین در این هفته مسائل ریاضی را چقدر بیشتر از گذشته درست حل كرده ای!» گفتن این جمله مؤثرتر است تا بگویید: «تو ریاضیدان بی نظیری هستی!»
كودكی كه از هم سن و سال خود عقب می ماند برای ایمان آوردن به توانایی هایش به حمایت شما نیاز دارد:
۱ _ موضوع یا فعالیتی را بیابید كه علاقه او را تحریك می كند.
۲ در كارها با او همیاری كنید و توانایی هایش را متذكر شوید و به او خاطرنشان سازید با وجود این كه وظایفش سخت هستند آنها را چه قدر خوب می تواند انجام دهد. وقتی انجام دادن كاری به نظر كودك آسان بیاید ممكن است درك نكند آن كار واقعاً مشكل است.
۳ اصرار كنید آنها هنگام برخورد با موضوع یا فعالیت هایی كه مشكل تر هستند به تلاش خود ادامه دهند.
اگر به او اجازه دهید تا روی موضوعات آسان متمركز شود از مواجه شدن با مبارزات سخت و ناامیدكننده پرهیز می كند و یاد نمی گیرد برخی از ناامیدی ها را چگونه تحمل كرده و برای حل مشكلات خود تلاش كند.
نگاه كودك به موفقیت ها و شكست های خود
نحوه برخورد كودك با موفقیت و شكست در شكل گیری عزت نفس او بی اندازه مهم است. تنها موفق شدن نمی تواند در كودك اعتماد به نفس ایجاد كند. نگرش كودك نسبت به موفقیت ها و شكست هایش اعتماد به نفس او را ساخته و یا از بین می برد. واكنش های سازنده و یا زیانبخش دو جنبه متفاوت از «موفقیت» و «شكست» هستند:
۱ اولین جنبه همان تسلط كودك روی موفقیت یا شكست است. اگر كودك توانایی و تلاش خود را عامل موفقیتش بداند نسبت به آن احساس مسئولیت كرده و روی آن كنترل منطقی خواهد داشت. مثلاً اگر بازی ضعیفی را كه انجام داده است در نتیجه تمرین كم بداند آنگاه می تواند تلاش كرده و آن را تغییر دهد.
۲ دومین جنبه از نگرش كودك نسبت به موفقیت ها و شكست هایش به «پایداری» یا «ناپایداری» مربوط می شود.
چنانچه كودكی امتحان انگلیسی اش را ضعیف داده و معتقد باشد در نتیجه حماقتش بوده است یا اصولاً «در درس انگلیسی خوب نیست» پس نگرش وی «نگرشی پایدار» است و چون به نظر وی استعداد طبیعی اش تغییرناپذیر است بنابراین اوضاع درسی اش نیز اصلاح نخواهد شد اما اگر فكر كند نمره ضعیفش به علت خوب نخواندن درس هایش است در آن صورت دارای «نگرشی ناپایدار» است پس برای او امكان تغییر وجود دارد و مثلاً دفعه بعد می تواند خود را برای امتحان بیشتر آماده ساخته و بهتر عمل كند. كودك در عین حال كه توانایی ها و عملكردهایش را ارزیابی می كند باید دو چیز متفاوت را درك كند: اول این كه توانایی هایش تغییرپذیر هستند و ممكن است بهتر یا بدتر شوند و دوم این كه روی آنها كم و بیش كنترل دارد. با روش های زیر می توانید كودك را تشویق كنید نسبت به موفقیت یا شكست هایش واكنشی سازنده از خود نشان دهد:
۱ با او در مورد این كه چرا نتوانسته است كاری را خوب انجام دهد صحبت كنید. به او كمك كنید تا دلایل موفقیت و شكست خود را درك كند. درك علت موفقیت ها به اندازه فهمیدن علت شكست مهم است. اگر كودك معتقد باشد «شانس آورده» كه نمره ریاضی اش خوب شده است پس به توانایی خود اعتمادی ندارد. از طرفی اگر فكر كند به طور ذاتی باهوش یا با استعداد است و كارهایش را خوب انجام می دهد ممكن است تصور كند دیگر ضرورتی ندارد تلاش كند. تصور این كه توانایی های طبیعی به كمك فرد می آیند تصوری زیانبخش است. مطمئن شوید كودكتان می فهمد تلاش او چه قدر در موفقیتش نقش دارد. مثلاً به او بگوئید: «از این كه می توانی موقع امتحان حواس خود را كاملاً جمع كنی خوشحال هستم.»
۲ با كودك خود در مورد علت شكست در كاری صحبت كنید و به صحبت های او گوش دهید و از نظر عاطفی او را حمایت نمایید.
به او كمك كنید درك كند كه می تواند اوضاع را بهبود بخشیده و اصلاح كند.
نحوه برخورد كودك با موفقیت و شكست در شكل گیری عزت نفس او بی اندازه مهم است. تنها موفق شدن نمی تواند در كودك اعتماد به نفس ایجاد كند. نگرش كودك نسبت به موفقیت ها و شكست هایش اعتماد به نفس او را ساخته و یا از بین می برد
گاهی اوقات ممكن است كودكان در مدرسه نسبت به خود احساس «بد» یا «ناشایستی» داشته باشند یا حتی خود را احمق فرض كنند. كودكان زمانی كه در كلاس درس سرزنش می شوند بسیار خجالت كشیده و شرمنده می شوند و از جمع فاصله می گیرند.
ارزش اجتماعی موفقیت
همان قدر كه تشویق كردن كودك در جهت انتخاب معیارهایی برای خود معلم است به همان اندازه هم اهمیت دارد بداند كه مردم برای تلاش و موفقیت های او ارزش قائل هستند.
در این خصوص می توانید پیشنهادهای زیر را امتحان كنید:
۱ نسبت به تلاش و موفقیت وی علاقه نشان دهید و او را بستایید. مثلاً خواندن انشاء و به آن توجه نشان دادن كودك را بسیار راضی و خوشحال می سازد.
۲ نشان دهید كه كار خوب او تأثیر مثبتی دارد. مثلاً بگوئید: گزارش تو از این كتاب مرا وادار می كند آن را بخوانم. بدین ترتیب كودك می فهمد قدرت این را دارد روی نگرش دیگران تأثیر بگذارد.
۳ او را تشویق كنید مهارت های به دست آورده اش را به دیگران منتقل كند. مثلاً: «برادرت در حل مسائل ریاضی كه سال گذشته یاد گرفتی به كمك تو احتیاج دارد.»
۴ كودك را تشویق كنید حداقل برخی از كارهای مدرسه اش را به طور گروهی انجام دهد. وقتی كودكان روی تحقیقی با یكدیگر كار می كنند، هریك از اعضای گروه پیشنهاداتی می دهد و هر وقت آن پیشنهاد مورد استفاده قرار گیرد اعتماد به نفس شان بالا می رود. كودكی كه در كارهای گروهی سهیم می شود، ارزش اجتماعی تلاش، ابتكار و توانایی هایش را به بوته آزمایش می گذارد.
حفظ اعتماد به نفس در كلاس درس
گاهی اوقات ممكن است كودكان در مدرسه نسبت به خود احساس «بد» یا «ناشایستی» داشته باشند یا حتی خود را احمق فرض كنند.
كودكان زمانی كه در كلاس درس سرزنش می شوند بسیار خجالت كشیده و شرمنده می شوند و از جمع فاصله می گیرند. آنها هر روز به بی كفایتی تهدید می شوند.
كودكی كه در كارش شكست می خورد شرمنده می شود و این باور در او شكل می گیرد كه این گونه اتفاق ها همیشه برایش پیش خواهد آمد و در زندگی شانسی نخواهد داشت. چنین تفكری ممكن است آینده كودك را به خطر اندازد. ناامیدی و سرخوردگی های گذشته مجدداً وجود كودك را فرامی گیرد و او به انتظار شكست های آینده می نشیند. متأسفانه در این لحظات كودك هر نوع تحقیری را «به حق» یا «مناسب» می داند.
ما والدین با روش های زیر می توانیم به كودك كمك كنیم تا بر این احساسات بسیار معمول غلبه كند.
۱ مشكلی كه ممكن است موجب تحقیر كودك شود را تشخیص دهید. ببینید چه «نقصی» در كودك مورد هدف قرار گرفته است پس تا حد لازم در مورد آن با وی صحبت كنید. مثل این مورد: «به نظر می رسد وقتی هنگام روخوانی در كلاس اشتباه می كنی مضطرب می شوی.»
وقتی با كودك این گونه صحبت شود به این فكر می افتد كه: «خوب روی هم رفته این وضع خیلی هم بد نیست.» زیرا می فهمد فقط بلند خواندن وی در كلاس خوب نیست و به طور كلی استعداد و توانایی اش در روخوانی مورد تردید قرار نگرفته است.
۲ تفاوت بین اشتباه و شكست را به كودك آموزش دهید و در عین حال به او كمك كنید تا موضوعی كه باعث تحقیر وی می شود را به سرعت اصلاح كند. در ضمن به او متذكر شوید اشتباه كردن خجالت آور نیست بلكه باید با اصلاح خطاها به رشد و بالندگی دست یافت. به كودكتان بگوئید: «اشتباه كردن قسمتی از یادگیری است و هر كس در زندگی اشتباه می كند.» آنگاه كودك این پیام را دریافت می كند كه دلیلی ندارد همیشه از اشتباهاتش شرمنده شود و خجالت بكشد و اعتماد به نفسش تقویت می شود. بنابراین اگر می خواهیم كودكانمان موفق شوند باید به آنها بیاموزیم كه چگونه بر شكست شان غلبه كنند.
۳ به او بیاموزید در برابر تحقیر شدن مقاومت كند. كودكی كه نقاط قوت و ضعف خود را بشناسد آمادگی مقاومت در برابر هر نوع تحقیری را دارد و اگر آن قدر اعتماد به نفس داشته باشد كه در كلاس درس بگوید: «این مبحث درسی هنوز برایم سخت است اما سعی می كنم آن را یاد بگیرم.» پس می تواند به سرعت احساس اضطراب را از خود دور كند و شرمنده نشود.
۴ با معلم كودكتان صحبت كنید و از او كمك بخواهید. یادگیری و تحقیر نمی توانند در كنار یكدیگر باشند و اگر معلمی كودكی را تحقیر كند قدرت یادگیری را از او می گیرد. برای این كه كودكتان در كلاس درس مضطرب نشود از معلم وی بخواهید روشی به كار گیرد تا او را بیش از پیش مضطرب و نگران نسازد.
با تدابیر فوق می توانیم به كودك كمك كنیم تا نگران كارهای مدرسه نباشد و برای او مهارت هایی فراهم نمائیم تا در قبال حقارت ایستادگی كند و در ضمن به او بیاموزیم از چیزی نترسد و همچنان به تلاش خود ادامه دهد. او باید بداند اگر بعضی مواقع هم شكست بخورد ایرادی ندارد زیرا شكست قسمتی از یادگیری است.
كنار آمدن با عدم پذیرش
درخواست نامه ها و مصاحبات ورودی معمولاً به سال های آخر دوران نوجوانی هنگام ورود به دانشكده و مدارس عالی تخصصی برای ادامه تحصیل مربوط می شود، اما در حقیقت بسیاری از كودكان این مراحل را از سنین كم آغاز می كنند. مثلاً ممكن است والدین از اینكه كودك شان به مدرسه ای كه معتقدند خوب است راه نیابد بسیار ناراحت شوند اما باید درخصوص اثری كه این مسأله روی كودك دارد حساس باشند.
عزت نفس رابطه تنگاتنگی با احساس موفقیت و مقبول بودن دارد. بنابراین تحمل كردن این نوع عدم پذیرش ممكن است مشكل باشد. بعضی از كودكان و والدین پذیرفته نشدن در مدرسه ای را به راحتی تحمل می كنند اما دیگران چنین نیستند.
در زیر علائم و نشانه های واكنش منفی كودكان نسبت به عدم پذیرش را ذكر كرده ام: ۱ نسبت به ادامه هر نوع فعالیت حتی از آنهایی كه زمانی لذت می برد بی میل می شود.
۲ از بدشانسی های جزئی و كوچك مثل گم كردن وسایل، ریختن چیزی یا از دست دادن مكالمه تلفنی نگران می شود.
۳ رفتار پسرفتی از خود بروز می دهد كه بیش از یك هفته طول می كشد مثلاً مشتاقانه با عروسك ها یا اسباب بازی های نرم یا ساختمان سازی كه مخصوص كودكان كوچكتر از خود است به بازی می پردازد.
۴ دوست دارد زمان بسیار زیادی را تنها باشد.
روش تقویت اعتماد به نفس
اعتماد به نفس چنین كودكی را می توانید بدین ترتیب اصلاح كنید.
۱ به او یادآور شوید كه ناامیدی بخش چاره ناپذیر زندگی است.
۲ به او تذكر دهید كه هر موقعیتی مشكلاتی با خود به همراه دارد.
۳ از شكست ها و ناامیدی های گذشته خودتان و اینكه چگونه بر آنها غلبه كردید صحبت كنید. (اغلب والدین برای اینكه كودك به قدرت والدین مطمئن شود شكست های خودشان را از آنها مخفی می كنند.)
۴ به موارد خوب وضعیت موجود اشاره كنید.
۵ به او كمك كنید تا به اطرافیان خود مثل دوستان، فعالیت های بعد از مدرسه و تكالیف خانه اش توجه كند.
۶ با كودك از گذشته اش صحبت كنید. این كار به او كمك می كند تا تاریخچه پستی و بلندیهای زندگی اش را به یاد آورد.
۷ هر علامتی در كودك كه نشان دهنده ناامیدی است را فراموش نكنید، زیرا هر علامت ناامیدی در زندگی كودك ممكن است حادثه ای مهم باشد و باید تأیید شود.
۸ به كودك اجازه ندهید از توقعات به حق خود دست بكشد.
كودكان استثنایی
قدرت تلاش كردن یكی از اصلی ترین جنبه های موفقیت و مهم ترین عنصر عزت نفس است. وقتی كودك می آموزد با تلاش می تواند به موفقیت دست یابد از انگیزه و اعتماد به نفس بالایی برخوردار می شود. اما بعضی از كودكان هرچه تلاش می كنند كمتر به نتیجه دلخواه دست می یابند. طی تحقیقاتی كه در چند سال گذشته به عمل آمده معلوم شده است تقریباً ۲۶ درصد از كودكان مدرسه در یادگیری ناتوان هستند و این بدین معناست كه بیشتر روش های رایج آموزشی برای آنها مناسب نیست و باید به سراغ روش های دیگر رفت. در مغز برخی از كودكان اختلالاتی جزئی وجود دارد كه برای یادگیری سدی محسوب می شوند اما پشت آن سد گنجینه ای از توانایی خوابیده است. بسیاری از كودكان كه در یادگیری ناتوان هستند «نقطه های كور» مخصوصی دارند كه از استعدادهای كلی آنها نمی كاهد. مثلاً بعضی از كودكان كلماتی كه صداهای مشابه دارند را با هم اشتباه می كنند. بعضی ها مطلبی را به سلامت و روانی می خوانند اما از نوشتن عاجزند كه عمدتاً به دلایل زیر است: یا نمی توانند كلمات را هجی كنند و یا حركات نوشتاری شان نامنظم است و یا هنگام منتقل كردن كلمات به روی كاغذ معنی آنها را نمی توانند در ذهن خود نگه دارند. برخی از كودكان مطالب شفاهی را می آموزند در حالی كه برخی به طور عملی یا تجسم كردن، آن مطالب را می فهمند. بعضی از كودكان می توانند داستانی را بخوانند و درك كنند اما به هیچ طریقی نمی توانند آنچه را فهمیده اند در حافظه نگهداشته و از داستان یادداشت بردارند و در مورد آن بحث و گفت وگو كنند. یا برخی از كودكان از علائم ریاضی سردرنمی آورند آنها ممكن است عدد ۳ را با عددی دیگر اشتباه بگیرند یا نتوانند علامتی را در ذهن خود مجسم كنند و در نتیجه نتوانند مفهوم سؤال ریاضی را درك نمایند.
مشكلات خاص فوق چنان روی روحیه و عواطف كودك اثر منفی می گذارد كه احتمال دارد عزت نفس وی به شدت آسیب ببیند. این كودكان خیلی زود خود را «احمق» یا «متفاوت از دیگران» فرض می كنند. اگر واكنش های زیانبخش كودك را در مورد مشكلات یادگیری اصلاح نكنیم او به این باور می رسد كه شكست چاره ناپذیر بوده و این ناتوانی همیشه با او همراه خواهد بود و تلاش برایش بی معنی می شود.
كمك والدین به كودكان استثنایی
هر كودك با هر نوع توانایی حق تحصیلی مناسب دارد. باید ناتوانی خاص آنها را شناخت و برنامه ای آموزشی مناسبی با نیازهای فردی شان تنظیم كرد. زمانی كه ناتوانی كودك در یادگیری كاملاً مشخص شد و به نوعی حاد بود اساس مفهوم موفقیت در چنین كودكی تغییر می كند اما نیاز وی به عزت نفس و شیوه های دستیابی به آن همان است كه ذكر شد.
مشكل ترین تصمیم برای بعضی از والدین این است كه كودك استثنایی شان را در كلاس یا مدرسه ای خاص ثبت نام كنند و می خواهند بدانند این كار واقعاً ضروری است؟ آنها باید به یاد داشته باشند به عزت نفس كودكانی كه از روند كلی مدرسه عقب می مانند ضربه ای جبران ناپذیر وارد می شود. اگر كودكی از عهده روند كلی كلاس های درسی برنیاید باید تحت برنامه ای خاص قرار گیرد یا در مدرسه ای ویژه ثبت نام شود و منطق چنین حكم می كند كه آموزش مورد نظر هم سطح او باشد.
مزیت كلاس یا مدرسه استثنایی این است كه مشكلات كودك در یادگیری غیرمعمول به نظر نمی آید و به سبب چیزی كه دیگران آموخته اند ولی او یاد نگرفته است مورد انتقاد قرار نمی گیرد و بر یافتن راه های جدید جهت آموزش او تأكید بیشتری می شود. هر زمان كه تصمیم مناسب را گرفتید از راهنمایی های زیر بهره جویید تا به نتیجه دلخواه دست یابید.
۱ تا حد ممكن دقیقاً نوع اشكال در یادگیری را مشخص كنید. برخی از مدارس با كمك روانشناسان آموزشی از كودكان آزمون به عمل می آورند اما متأسفانه ناتوانی بسیاری از كودكان شناخته نمی شود تا اینكه بسیار دیر می شود. والدین باید در این خصوص دقت زیادی داشته باشند. مثلاً وقتی سونجا مادر پسر ۱۲ ساله ای به نام «تد» فهمید پسرش خوانش پریش (اختلال در توانایی خواندن) است بسیار عصبانی شد و گفت: «می دانید تا به حال چند مرتبه بر سر او فریاد زدم كه به كارهای مدرسه اش توجه كند زیرا معلم هایش می گفتند از زیر كار در رو است! تصور می كردم آنها می دانند چه دارند می گویند و وقتی به این موضوع فكر می كنم حالم كاملاً بد می شود. این بچه واقعاً با جدیت تلاش كرده است و همه از جمله من به او گفته ایم كه تمام گناه ها به گردن اوست اما مشكل چیز دیگری است او همه چیز را متفاوت از دیگران می بیند و ما برای آموزش او راه های معمول آموزشی را به كار برده ایم و تمام این مدت وقت تلف كرده ایم.»
اغلب این كودكان با آموزش خصوصی معلمان می توانند در مدرسه كنار كودكان دیگر درس بخوانند و بر مشكلات بسیار خاص خود غلبه كنند.
۲ به كودك بگویید كه دانش آموزان دیگر هم در مواردی خوب هستند و در مواردی ایراد دارند و او با دیگران هیچ تفاوتی ندارد. كودكی كه درس ها را مانند همكلاسی هایش یاد نمی گیرد احتمالاً احساس «غیرعادی» و «بد بودن» می كند اما اگر متوجه شود استعداد چند بعدی است و بعضی چیزها برای اشخاص آسان و برخی سخت است آنگاه نسبت به خود احساس بدی نمی كند. در عین حال متوجه می شود برای كسب بعضی از مهارت های مهم ممكن است مجبور باشد بیشتر كار كند و از دیگران هم كمك بگیرد و شاید بیش از همكلاسی هایش محرومیت بكشد. او در این صورت به مشكل خاص و ویژه خود می تواند به چشم مبارزه ای مثبت نگاه كند.
۳ بر این كه توانایی های او حقیقی اند تأكید كنید و كاری در نظر بگیرید كه كودك واقعاً عاشق انجام دادن آن است و مطمئن شوید هر هفته برای آن كار وقتی را اختصاص دهد.
۴ انتظاری را كه از كودك دارید دقیقاً به وی توضیح دهید. كودكی كه نمی فهمد چه انتظاری از او دارند نه تنها دلسرد می شود بلكه مشكلات یادگیری را بسیار مهم تلقی می كند و اعتماد به نفس خود را از دست می دهد. مثلاً اگر قرار است گزارشی تهیه كند به او توضیح دهید كه چه مواردی را به خاطر بسپارد تا بعداً در گزارش خود ذكر نماید. یا اگر یك نمونه سؤال ریاضی را به او توضیح می دهید از ابتدا به او بگویید كه باقی مسائل را خودش باید حل كند و…
در ضمن معلمان باید مواد درسی را به گونه ای سازماندهی كنند كه كودكان متوجه اهداف هر درس شده و انتظاری را كه از آنها می رود به خوبی درك كنند.
۵ پیشرفت كودك را پیگیر شوید.
پیشرفت كودك ممكن است آنقدر كند باشد كه نتوان بدون مقایسه كردن «گذشته» و «حال» آن را مقایسه كرد، بنابراین مثلاً وقتی كودك تان روخوانی می كند صدایش را ضبط كنید و وقتی احساس كردید در روخوانی پیشرفت كرده است نوار ضبط شده اش را برایش بگذارید تا متوجه پیشرفتش شود. این روش اعتماد به نفس او را بسیار بالا می برد. به كودك كمك كنید تفاوت كارش را نسبت به زمانی كه واقعاً تلاش می كند با زمانی كه تلاش نمی كند درك نماید.
۶ مراقب باشید مشكلات یادگیری به مشكلات اخلاقی تبدیل نشود.
این كار همیشه آسان نیست چون مشكلات یادگیری موجب ناامیدی، دلسردی و خجالت شده و پس از مدتی به مشكلات اخلاقی تبدیل می شود. كودك تحقیر شده خیلی زود به كودكی خرابكار تبدیل می شود.
كودكانی كه مشكل یادگیری دارند چنانچه به موقع و درست حمایت شوند به انحطاط نیفتاده و ناآگاهی های خود را با آزار رساندن دیگران پنهان نمی سازند.