امروزه مشکل برقراری ارتباط با افراد جامعه یکی از مسائل شایع در بین افراد است. بسیاری از افراد نمی توانند حرف خود را بیان کنند و یا در هنگام صحبت کردن و نظر دادن دائما دچار استرس می شوند و توانایی ابراز نظر کردن را از دست می دهند.
نشانه گذاری مشكلات قاطعیت خویش
مشكلات مختلف قاطعیت چه چیزهایی هستند؟ چگونه می توان به اختلاف بین قاطعیت و پرخاشگری پی برد؟ ایستادگی چه زمانی درست است و چه وقتی نادرست؟ چگونه می توان اصول آموزش قاطعیت را در رفتار خود مورد استفاده قرار داد؟ مانند هر چیز دیگر زندگی، چگونگی قاطعیت را نمی توان در سیاه و سفید طبقه بندی كرد، ولی به طور كلی افراد دارای مشكل را می توان به هفت گروه اساسی تقسیم كرد.
انواع مشكلات قاطعیت
۱ـ فرد ترسو اجازه می دهد آلت دست قرار گیرد. نمی تواند حرفی بزند و در تمام مواقع انفعالی و صبور است. هر اندازه حالت ترس و عدم اتخاذ تصمیم داشته باشید همیشه نقطه ای وجود دارد كه می توانید تغییرات را از آن جا شروع كنید.
۲ـ شخصی كه مشكلات ارتباطی دارد. تصریح می كنم كه قاطعیت دارای چهار مشخصه ی رفتاری صراحت و آشكاری، صداقت و تناسب است. ممكن است شما در یكی یا سه جزء آن توانایی نداشته باشید، ولی غالباً در یكی فاقد قاطعیت هستید. ارتباط غیر صریح و آشكار: تمایل به زیاده گویی دارید و فاقد صراحت هستید. به جای این كه به شوهرتان بگویید «چون از جلو سوپرماركت رد می شوی ممكن است دو كیلو گوشت بخری»؟ می گویید «می دانم امروز به سلمانی می روی. راستی از خیابان سی و هشتم می گذاری»؟ مستقیماً تقاضا نمی كنید شوهرتان هم نمی داند چه می خواهید، به این خاطر آن چه می خواهید به دست نمی آورید. تمرین بیان مطالب به طور مستقیم و ساده و بدون شاخ و برگ می تواند الگوی رفتاری شما را تغییر دهد. ارتباط غیر صادقانه و قاطعیت دروغی: ظاهراً قاطعیت نشان می دهید، ولی در گفتارتان صداقت ندارید. شما می گویید «از دیدنت خوشحالم، مدت هاست كه به تو فكر می كنم»، در حالی كه این طور نیست و طرف این را می داند. این امر نمی تواند نزدیكی و صمیمیت ایجاد كند. ارتباط نامتناسب: مسئله ی درستی را در وقت نامناسب مطرح می كنید. مثلاً موقعی كه شوهرتان درباره ی روز سختی كه در اداره داشته صحبت می كند، شما اشتباهات او را به میان می كشید و بحث می كنید. ممكن است شما صریح و صادق باشید، ولی رفتار ساده لوحانه و غیر بالغانه ی شما در روابط ایجاد مشكل كند و به جای نزدیكی ایجاد فاصله نماید.
۳ـ نیمه قاطعیت: افراد ممكن است در یك بخش قاطعیت موفق شوند و در قسمت دیگر شكست بخورند. ممكن است بتوان احساسات دلسوزانه ی خود را هر جا ابراز كرد، ولی به طور كلی نتوان احساسات خود را نشان داد. مردی ممكن است در اداره كاملاً حالت انفعالی داشته باشد، ولی در خانه مانند یك دیكتاتور رفتار كند یا این كه در اداره یا ارتباطات اجتماعی قاطع باشد، ولی در مقابل همسرش نتواند قاطع عمل كند.تشخیص مرز قاطعیت خیلی باریك است. شما ممكن است در كار قاطع باشید، ولی با یك سرپرست، یك زیردست، یا فقط یك شخص به خصوص این طور نباشید. ممكن است شما در روابط فرد با فرد قاطع باشید، ولی در مقابل عده ای چنین نباشید. مثلاً خانمی با همه قاطع است، ولی در مقابل خدمتكاری كه هفتگی برای او كار می كند این طور نیست یا بعضی از افراد در مقابل همه قاطع هستند به جز مادرزنشان.
۴ـ شخص با نقص رفتاری. بعضی ها نمی توانند تماس چشم در چشم برقرار كنند، با كسی حرفی بزنند و برخوردی داشته باشند، یا سر صحبت را باز كنند. این مهارت های قاطعیت را می توان یاد گرفت.
۵ـ شخص با موانع به خصوص: بعضی ها می دانند چه می توانند بكنند و قدرت انجام آن را هم دارند، ولی ترس از طرد شدن، خشم، كنجكاوی، انتقاد، نزدیكی، یا دلسوزی مانع از انجام كار آن ها می شود. ایده های نادرست: فرق بین تجاوز و قاطعیت را نمی دانید. می دانید چگونه كاری را انجام دهید، اما حق خود را در انجام آن مورد سؤال قرار می دهید. داشتن نظر اشتباه نسبت به واقعیات اجتماعی: انواع گوناگون روابطی را كه با افراد مختلف وجود دارد درك نمی كنید. فكر می كنید با یك غریبه باید مانند یك دوست رفتار كرد. هیچ وقت به نظرتان نمی رسد كه با غریبه مانند یك غریبه و با دوست مانند دوست باید رفتار كرد. به طور مثال یك بیمار جدید اعلام كرد «من به كسی اعتماد نمی كنم». تحقیقات نشان داد كه او به كسانی كه پول دارند یا دارای اطلاعات اقتصادی هستند اعتماد می كند. اشتباه او: فكر می كرد چون نمی توان در همه چیز به كسی اعتماد كرد، پس باید به كسی اعتماد نكرد. داشتن یك ایده ی اشتباه در واقعیت روان شناختی: شما در مورد نگرانی نگران هستید، در مورد اضطراب مضطرب می شوید، درك نمی كنید كه در مواقعی، زندگی مشكلاتی پیش می آورد و اضطراب واكنش مناسبی است. مردی با یك سلسله مشكلات نزد من آمد: اخیراً پدرش به طور ناگهانی فوت كرده بود، همسرش به علت سرطان تحت عمل جراحی قرار گرفته بود، به تازگی كارش را از دست داده بود و پسرش هم زندانی شده بود. چون به خاطر این چیزها افسرده و ناامید شده بود فكر می كرد عصبی است. طبیعی است وقتی كه زندگی این طور صریح حرف می زند شخص مضطرب و ناراحت می شود. به هر حال به جای گفتن این كه «خوب من در موقعیت بدی هستم به همین علت ناراحتم» نتیجه می گیرید كه «چون عصبی هستم خیلی نگرانم، پس بهتر است در فكر این امر باشم».
به خاطر توجه به اختلال عصبی مانع خودانگیختگی خویش می شوید. در مواردی مانند آن چه ذكر كردم مطمئناً بهتر است به خویشاوندان و دوستان متوسل شوید تا به درمان گر. ندادن استقلال رأی به دیگران: فكر می كنید به خاطر دلایل منطقی تان دیگری نیز باید با شما هم عقیده باشد، ولی غالباً دیگری به علت نیازها، احساسات، و گرفتاری هایش نمی تواند با شما هم عقیده باشد. احساس می كنید تا زمانی كه كار درستی انجام می دهید باید موفق و پیروز باشید: اگر این طور نشود عیب و علتی در كار شماست. واقعیت بدین صورت عمل نمی كند. شما ممكن است درخواست اضافه حقوق بكنید و مستحق آن هم باشید، ولی وضع اقتصادی مؤسسه ی شما امكان پرداخت اضافه حقوق را نداشته باشد.
۶ـ شخص دارای عادات مزاحم: چون یاد گرفته اید كارها را به طور نادرست انجام دهید ممكن است در كاری كه می خواهید انجام دهید مشكل داشته باشید. من این عادات مزاحم را «سندرم ساندویچ بادام زمینی» می نامم. من برای بیمارانم این سندرم را با بیان داستان دو كارگری كه با هم ناهار می خورند شروع می كنم. یكی سفره ی خود را باز كرد و ساندویچ خود را برداشت و گازی به آن زد و گفت: «اوه، دومرتبه ساندویچ بادام زمینی! من از ساندویچ بادام زمینی متنفرم». رفیقش به او گفت: «چرا به همسرت نمی گویی برای ناهارت این ساندویچ را درست نكند»؟ مرد اولی پاسخ داد: «همسرم! من ساندویچم را خودم درست می كنم». اگر بدانید رفتار ناخواسته ی شما چیست ممكن است توانایی تغییر آن را داشته باشید. اما ممكن است بدانید رفتار ناخواسته ی شما چیست، ولی هرگز به فكر تغییر آن نیفتید و به خوردن ساندویچ بادام زمینی ادامه دهید.
سرگذشت
«بیژن» كه اخیراً دكترای خود را گرفته به علت مشكل شغلی نزد من آمد. او از درس دادن در كالج لذت می برد، اما اخیراً كارش را خسته كننده و كسالت آور می دید. مذاكرات ما روشن ساخت كه این امر از موقعی كه پایان نامه ی دكترای خود را می نوشت شروع شد. چون خیلی گرفتار بود نمی توانست خود را كاملاً برای كلاس آماده كند، به این خاطر هر چه به نظرش می رسید تدریس می كرد. بعد از اتمام پایان نامه این عادت جدید خود را ادامه داد. «بیژن» متوجه شد این دروس نامرتب و سطحی است. وقوف بر این امر باعث ایجاد عدم رضایت و افسردگی او شد. این نكته به نظرش نرسیده بود كه در این مورد كاری بكند. من داستان ساندویچ بادام زمینی را برای او گفتم. او قبول كرد كه آماده ساختن دوباره دروس كلاس برای او امكان دارد. در وسط ترم بعدی تلفنی به من اطلاع داد كه با آن كار لذت درس دادن دوباره برگشته است.
۷ـ فردی كه با فرزندان خود مشكل قاطعیت دارد: پدران و مادران می خواهند فرزندانشان با قاطعیت رشد كرده افراد با عزت نفسی شوند، ولی آن ها از درك این مطلب غافلند كه مهارت های مختلف قاطعیت لازم است تا شخص مستقل شود و بتواند با دیگران روابط نزدیك برقرار كند؛ ضمناً آن ها نمی دانند كه مشكلات قاطعیت آن ها چگونه روی فرزندانشان اثر می گذارد. پدران و مادران باید نمونه ی درست و صحیحی باشند. اگر فرزندتان ببیند شما به خود احترام می گذارید، برای منافع خود ایستادگی می كنید، صداقت نشان می دهید او هم یاد می گیرد این كارها را بكند. اگر شما در عمل خود را قاطع نشان ندهید، هر نوع گفتاری كه داشته باشید و هر راهنمایی كه بكنید باعث قاطعیت او نخواهد شد. دو نكته را به یاد داشته باشید:
الف ـ شما ممكن است به طور كلی كاملاً قاطع باشید ولی با فرزندانتان مشكل داشته باشید، چون می خواهید از تكرار بحث ها و عدم موافقت هایی كه بین شما و والدینتان وجود داشته جلوگیری كنید.
ب ـ اگر خودتان زندگی كاملی داشته باشید كمتر به نیابت از طرف آن ها عمل می كنید و به آن ها امكان می دهید تا خودشان راهشان را پیدا كنند.