ماساژ یکی از روش های تسکین دهنده و آرام کننده ی بدن است. این روش از سالها پیش ابدا شد و امروزه توجه بسیاری به آن می شود. به گونه ای که امروز به عنوان یک طب و روش درمانی محسوب می شود که طرفداران زیادی را جذب خود کرده است.
آیا به خاطر می آورید که اولین واکنش شما پس از Hk حادثه چه بوده؟ دست شما ناخودآگاه به سمت آن جا رفته و شروع به ماساژ ملایم منطقه آسیب دیده نموده است.
به راستی مکانیزم آرامش عملی که این گونه ناخواسته انجام می شود چیست؟ لمس، مالش و ماساژ یک نقطه ملتهب چگونه به التیام و خوداصلاحی آن موضع کمک می کند و فرآیند درمانی چنین عملی اصولاً چیست؟
پاسخ به این گونه سوالات و بسیاری دیگر، از اعصار پیشین مورد توجه دانش های شرق دور بوده است و بر اساس همین سوالات بود که سیستم های درمانی بسیار غنی و عمیق از قرن ها پیش به یاری بشر آمده و پس از تبیین و تدوین آن ها به عناوین و القاب مختلف در میان بشر جلوه می کند.
یکی از مکاتبی که پس از گذشت اعصار، فریادرس بشر در مقابل بیماری ها و رنج های او بوده، مکتب “دائو” است. عالمان تاریخ، پیشینه این مکتب را از ۵ تا ۸ هزار سال پیش می دانند. امروز دو رویکرد کاملاً متفاوت از این مکتب در چین و به طورکلی در جهان وجود دارد: یکی بعد فلسفی و عمیق تر آن به نام “دائوچیا” و دومی بعد دینی و مکتبی به نام “دائو چیائو”. تعالیم این دو با هم متفاوت و حتی متضاد است. اولی اصول پیروی از طبیعت را می آموزد و دومی، جدال علیه طبیعت را.
چنان که می دانیم تفکر مردم چین اساساً فلسفی است تا مذهبی. مردم چین به مذاهب خود نیز صبغه فلسفی می دهند. به همین جهت اگر در هند جنبه شعائری ادیان بر سایر جوانب سایه می اندازد، در چین جنبه فلسفی آن بسیار غالب تر و پررنگ تر است. اگر دین و فلسفه در هند “آن جهانی” است، در چین جنبه “این جهانی” به خود می گیرد. از این رو دانش “دائو چیا” را می توان عرفانی زمینی نامید. اساس این مکتب که به وسیله بزرگ ترین مبین آن “لائوتزو” معرفی شد، بر تعادل است. این سرفصل عظیمی از معرفت مردم خاور دور را می سازد. چنان که می توان “علم سلامتی دائو”، “فنگ شویی”، “تایی چی”، “چی کونگ” و “فالون دافا” را از این سرفصل دانست.
یکی از فصول این دانش سترگ، علم “ماساژ” است. ماساژ قبل از آن که جنبه درمانی داشته باشد، خود نوعی طب پیشگیری است. یک ضرب المثل چینی می گوید:”پزشک بیماری را درمان می کند و طبیب از بروز بیماری جلوگیری می کند” بنابراین ماساژ هم طبابت (پیشگیری) است و هم پزشکی (درمان).
ماساژدرمانی به انسان به عنوان یک کل به هم پیوسته می نگرد. دیدگاه کل انگار و یک پارچه این دانش آن گونه است که میان “بیمار” و “بیماری” تمایز قایل می شود. یعنی چون بیماری عارض بر بیمار است و نه ذاتی او، لذا باید اول بیمار را مداوا نمود، بعد بیماری اش را. شاید از همین روی بود که ابن سینا به بیماران خود می گفت:”من، تو و بیماری سه تن ایم، بیا من و تو با هم اتحاد کنیم تا بر بیماری تفوق حاصل نماییم.”
تفکر کل انگارانه در تمامی مکاتب کهن و جدید، خودنمایی می کند. چنان که کلیت انسان را در ایران باستان به نام “پیکر”، در یهود به نام “هیکل” در میان فلاسفه اسلامی به نام “انسان الکل” و … می خواندند.
بنابر آن چه که گفته شد، ماساژ هر دو جنبه فیزیکی و روانی را در بر می گیرد و در هر جنبه، تاثیرات خاص خود را بر جای می نهد. اما در بعد اول یا بعد فیزیکی:
ـ ماساژ ایجاد هارمونی و توازن در بدن نموده، انرژی را تجدید، زنده دلی و زیبایی را به وجود می آورد.
ـ در اثر ماساژ سیستم لنفی بدن فعال شده و از طریق جاری شدن مایع لنفاوی، نیروی شفابخش در کل بدن به جریان می افتد.
ـ انقباضات عضلانی، تنش و اسپاسم از میان رفته و از طریق استحاله رسوبات گرانولی، بافت های فیبری عضلات متراکم می گردند.
ـ سیستم گردش خون با یک نظام خود مصحح تنظیم شده، عروق، فعالیت اصلی خود را از سر می گیرند.
ـ خواب عمیق تر گشته و در نتیجه تعادل ذهنی بیشتری برقرار می گردد.
ـ در اثر ماساژ سموم با سرعت بیشتری از طریق مثانه دفع شده و پوست شفاف تر و تمیز تر می شود.
ـ ماساژ کارکرد غدد و هورمون ها را تنظیم می کند و ترشحات هورمونی را به حالت تعادل در می آورد.
ـ در اثر ماساژ اشتها به غذا به صورت طبیعی و متوازن می شود. (پراشتهایی و کم اشتهایی از بین می رود)
چنان که خاتم الاطباء جالینوس می گوید: “به زنده ماندن بیمار پراشتها از سالم بی اشتها می توان امیدوارتر بود.”
و در بعد دوم یا فرا فیزیکی ماساژ می تواند تاثیرات شگرفی به جای بگذارد که مختصراً به معدودی از آن ها اشاره می شود.
ـ ماساژ توانایی بسیاری در رفع فشارهای روانی و تنش های عاطفی دارد. انسان های پیشین این اقتدار را داشتند که تنش را تبدیل به سکینه و آرامش نمایند. سکینه آرامش بعد از طوفان است. سکون بعد از بی قراری و آسایش بعد از التهاب . اما انسان امروز به خاطر شاکله تکنولوژی و تمدن، اقتدار این تبدیل و تبدل را تا حد زیادی از کف داده و در نتیجه استرس های روزانه او شیارهای عمیقی را در روانش حک می کند که بعدها به صورت “بیماری” و رنجوری خود را مریی می سازد. حال ماساژ سوپاپ تخلیه ای است که اولاً سعه وجودی و تحمل انسان را وسعت می بخشد تا انسان ها دچار انفجارهای روانی نشوند. ثانیاً توانایی از دست رفته بشری را برای تبدیل استرس به آرامش بازسازی می نماید.
ـ ایجاد بالانس و تعادل روانی در گیرنده (Risiver) نموده و اعتماد به خود را در او افزایش می دهد.
ـ رفع افسردگی و سرد مزاجی
ـ تنفس را عمیق و لطیف می کند. چنان که می دانیم، هر قدر تنفس ما ژرف تر و بی صداتر باشد، جنبه های حیاتی ما بیشتر بوده و تموجات انرژیتیک غالب تر است، ماساژ فرایند تلطیف و تعمق تنفس را افزایش می دهد
ـ ماساژ عصبانیت خارج از کنترل و ترس های روانی را از انسان دور می کند.
و سخن آخر آن که تمامی این تاثیرات و واکنش هایی که برای ماساژ ذکر شد، کلی بوده و جوانب جزیی و موضعی آن در مقاله های آتی خواهد آمد.
منابع:
ـ تاریخ فلسفه چین، فانگ یولا
ـ پیشگیری و درمان درد، محمد اسماعیل کراچیان
ـ شفای طبیعی، اندرو وال
ـ التیام و ذهن، مویرو
ـ معجزه انرژی انگشتان، میلرد کارتر