آیا میدانستید بزرگ کردن فرزند لوس چه عوارضی برای آینده وی و حضور او در جامعه دارد و چه تاثیراتی بر زندگی او خواهد گذاشت سعی کنید با تغییر رفتارتان به صورت ملایم وی را از این حالت خارج کنید و شخصیت وی را متزلزل بار نیاورید
این سبک رفتاری الگویی تقریباً ثابت و دائمی برای آنها به وجود میآورد و تعیینکننده نحوه ارتباطات و برخوردهای آنان نیز است. هر خانواده در ارتباط با فرزندان شیوه خاص خود را دارد و این نحوه برخورد، در تلاقی با ساختار ژنتیکی هر فرد، باعث میشود که شخصیتهایی بسیار متفاوت و متمایز از وی شکل بگیرد.
رشد اجتماعی کودکان یکی از حیطههای رشدی است که دقیقاً به ما نشان میدهد آیا فرزند مطابق با سن تقویمی یا شناسنامهای خود رفتار میکند یا خیر؟ و اگر مطابق با سن شناسنامهای رفتار نمیکند چه دلایلی برای این مسئله وجود دارد و رفتارهای او چگونه شکل گرفته است. یکی از سبکهای غلط رفتاری کودکان، ناتوانی در ایجاد و برقراری رابطه سالم با همسالان است یعنی کودکانی وجود دارند که راههای برقراری ارتباط سالم را نمیدانند. این گروه از کودکان بعضاً تحت عنوان «کودکان لوس» نامگذاری میشوند.
چرا کودکان لوس میشوند؟
یکی از دلایل لوس شدن کودکان روشهای غیرقابل قبول والدین به لحاظ تربیتی است؛ والدین محبتکنندهِ افراطی که معیارهای تربیتی و روشهای یادگیری را در نظر نمیگیرند و صرفاً با محبتهای بی حد و حساب مانع اجتماعی شدن رفتارهای کودکان میشوند. چنین کودکانی معنای صبر و تحمل را در زندگی نمیآموزند و انسانهایی عجول با شخصیتهایی متزلزل بار خواهندآمد.
اصلاح کودکان لوس
چنانچه والدین از روشهای غیرقابلقبول دست بردارند و در مورد فرزندان خود قوانین تربیتی درستی را اعمال کنند به شرط آن که روشهای جدید ثابت و مستمر باشد، میتوان امید داشت که این روشها به تدریج مؤثر واقع شوند.
نقش تشویق و تنبیه در تربیت کودک
تشویق و تنبیه دو روش متفاوت تربیتی هستند و باید ویژگیهایی داشته باشند تا مؤثر واقع شوند. این دو روش چنانچه به موقع و با اصول درست اعمال شوند، میتوانند از لوس شدن کودکان جلوگیری کنند. معمولاً کودکان لوس، والدین تسلیم شونده دارند. آنها در مقابل خواستههای کودک فوراً تسلیم میشوند و هر آنچه او طلب کند، برایش فراهم میکنند. در خانوادهای که کودک لوس پرورش داده میشود، اثری از روشهای تنبیهی مناسب دیده نمیشود. یعنی چنانچه کودک کار اشتباهی مرتکب شود یا اینکه بخواهد تعیینکننده باشد و به والدین خود دستور دهد یا اینکه با داد و فریاد و عصبانیت حرف خود را به کرسی بنشاند، در این خانواده هیچگونه روش مناسبی برای جلوگیری از این رفتارها و جهتدهی به آنها وجود ندارد. این نوع خانوادهها از لحاظ روانشناسی به خانوادههای محبتکنندهِ افراطیِ آزاد گذارنده معروفاند؛ خانوادههایی که بینهایت توجه، محبت و محافظت در مورد فرزندان خود دارند و در عین حال آنها را برای انجام هرگونه عملی آزاد میگذارند.
این مسئله بسیار اهمیت دارد که میزان مقاومت، ایستادگی و انعطاف خود را در برابر فرزندانمان مورد بررسی قرار دهیم. بعضی از والدین پس از مقاومتی کوتاه در مقابل تقاضاهای فرزند، تسلیم میشوند و خواستههای کودک را به همان شکلی که او میخواهد برآورده میکنند. محبت در حد متعادل، توجه به نیازها و برآوردن آنها در حد معقول و داشتن روشهای مناسب و علمی برای تشویق و تنبیه کودکان از جمله مواردی است که باید در خانواده وجود داشته باشد.
محبتکننده و در عین حال قاطع باشیم
وقتی صحبت از قاطع بودن به میان میآید، برخی والدین تصور میکنند که جدی و قاطع بودن به این معناست که مثلاً پرخاشگر هم باشیم یا این که چنانچه فرزندمان از ما پیروی نکرد، با زور و خشونت مواردی را به او تحمیل کنیم. حال آنکه در مقولههای تربیتی، قاطع و جدی بودن به این معناست که از اصولی پیروی کنیم و قوانینی برای فرزندانمان داشته باشیم، به علاوه، اصرار به اجرای آن قوانین در خانواده وجود داشته باشد. ثبات خُلق و ثبات اندیشه و رفتار در والدین ضروری است. چنانچه اصول تربیتی خود را تغییر دهیم و به گفتههای خود چندان اعتقادی نداشته باشیم، فرزندان به اصول و قوانین خانواده پایبند نخواهند شد. پس جدی و قاطع بودن به معنای آن است که در اجرای اصول و قوانین خانواده باری به هر جهت رفتار نکنیم.
همه چیز به موقع و در زمان خود انجام شود
چنانچه کودکان از قوانین خانواده پیروی نکنند و حتی خلاف آن عمل کنند، برای مثال در جمع فامیل رفتاری از آنها سر بزند که مطابق با موازین تربیتی نباشد، آیا لازم است که مثلاً در جمع مورد تنبیه یا سرزنش قرار گیرند؟ مسلماً نه؛ یادآوری نکات تربیتی و قوانین موردنظر به کودک باید در منزل و به طور خصوصی صورت گیرد. کودکان برای قضاوت دیگران راجع به خودشان اهمیت فراوانی قائلند و چنانچه در حضور دیگران مورد توبیخ قرار گیرند رنجیده خاطر میشوند و در پارهای موارد رفتارهای تلافیجویانه از آنها سر خواهد زد. چنانچه حریم خانواده امنیت و اطمینان لازم را برای کودک فراهم کند، او به راحتی میتواند اشتباهات خود را بپذیرد و هر موردی را که به او تذکر داده شود، تغییر دهد.
میتوانیم به جای ناامیدکردن مکرر و پیدرپی کودکان، آنها را به داشتن رفتارها و اندیشههای خوب و مثبت تشویق کنیم. به علاوه، لازم است از شتابزدگی بپرهیزیم. در واقع باید به مراحل رشد کودک دقت داشته باشیم و به این نکته مهم توجه کنیم که آیا کودک برای انتظاری که از او داریم آمادگی لازم را دارد؛ یا خواسته و انتظار ما بالاتر از سن و توان اوست؟ رفتارهای کودکان و همینطور یادگیری بسیاری از رفتارها به رشد سیستم عصبی – مرکزی مربوط میشود. پختگی سیستم عصبی- مرکزی باید انجام شود تا کودکی قادر باشد صحبت کند، حرکت کند، راه برود، معنای بسیاری از مطالب را درک کند و خود قادر به انجام عمل باشد. پس انتظار پیش از موقع و در واقع انتظارات زودرس از کودکان باعث فشارها و استرسهای روحی برای آنان میشود و چنانچه کودکان نیز با کلام و زبان خود، والدین را از این وضعیت آگاه نکنند، این فشارها به گونهای دیگر خود را نشان میدهند. مثلاً ممکن است به صورت علایم و نشانههای جسمانی یا حرکتها و پرشهایی که به تیک عصبی شناخته میشوند ظاهر شوند.
والدین محبتکنندهِ افراطی که معیارهای تربیتی و روشهای یادگیری را در نظر نمیگیرند و صرفاً با محبتهای بیحدوحساب مانع اجتماعی شدن رفتارهای کودکان میشوند. چنین کودکانی معنای صبر و تحمل را در زندگی نمیآموزند و انسانهایی عجول و شخصیتهایی متزلزل بار خواهند آمد. اهمیت و ضرورت دانستن مطالب و نکات مطرح در مورد رشد کودکان آن است که به والدین این شناخت را میدهد که به انتظارات خود نگاه مجددی داشته باشند تا چنانچه انتظارات و خواستههای آنها بیش از حد توان فرزندان است یا برعکس، خواستههایشان بسیار کمتر از توانمندی کودکان است، رفتارهای خود را اصلاح کنند.
فرصتهایی که به کودکان داده میشود تا در جمع همسالان خود قرار بگیرند باعث میشود که ضمن بازی، با هم ارتباط برقرار کنند و بسیاری رفتارهای اجتماعی را از یکدیگر بیاموزند. همکاری، تعاون، اشتراک و نظایر آن از مفاهیمی است که میتوان با قرار دادن کودکان در گروه همسن به آنها آموخت.
رفتارهایی که از کودکان سر میزند و در واقع سبک زندگی آنان را نشان میدهد، آموختنی و اکتسابی است. بنابراین آنچه در مورد شخصیت، عادات، تجربیات و یادگیری کودکان مشاهده میکنیم، همه نشأت گرفته و تأثیرپذیر از محیط زندگیشان است. روشهایی که والدین در قبال فرزندان اعمال میکنند، از جمله روشهای تشویقی و تنبیهی، قوانین و مقررات در خانواده، نحوه اجرای قوانین خانواده، انعطاف داشتن، سختگیر، قاطع و یا تسلیم شونده بودن در ساخت فکری کودکان و رفتارهای آنان بسیار مؤثر است.