این روز ها فحش دادن به امری عادی تبدیل شده و فقط کافیست کمی پشت چهار راه دیر حرکت کنید تا بیست راننده عصبانی با پرخاشگری کلامی و فحش و بوق شما را مورد عنایت خود قرار دهند. درباره این نوع رفتار که زیرمجموعه خشونت کلامی به شمار می رود با دکتر علی صاحبی، روان شناس و مربی ارشد و عضو هیئت علمی موسسه واقعیت درمانی «ویلیام گلسر»، گفت و گویی ترتیب دادیم که در ادامه می خوانید.
آقای دکتر می دانیم که خشونت کلامی فقط محدود به فحاشی نمی شود، بیشتر اوقات بی عفتی در کلام، انتقادکردن زیاد، کنایه زدن، شوخ طبعی های آزاردهنده و حتی قهر و سکوت کردن از انواع خشونت های کلامی محسوب می شود. لطف کنید راجع به انواع خشونت های کلامی توضیح مختصری بدهید و بگویید آیا این نوع خشونت و بالاخص فحاشی یک نوع سوءرفتار محسوب می شود؟
بله؛ خشونت کلامی زیرمجموعه سوءرفتار کلامی است. به طور کلی سوءرفتار با انسان دیگر را به دو دسته تقسیم می کنیم؛ سوءرفتارهای کلام و سوءرفتارهای غیرکلامی. در سوءرفتارهای کلامی ما یک زیرمجموعه به نام خشونت کلامی داریم. در خشونت کلامی ما با رفتارهایی مواجه هستیم که برخی از آن ها بسیار بارز بوده و برخی دیگر از آن ها پنهان هستند.
رفتارهای خشونت آمیز کلامی بارز مانند فحاشی، بد و بیراه گفتن، داد کشیدن، با کلام تهدید کردن و خشونت های کلامی پنهان مثل قهر کردن، نادیده گرفتن انسان دیگری، به رسمیت نشناختن حضور یک انسانی در یک جایی یا با کنایه ایهام و رمز دیگری را مورد تحقیر قرار دادن است.
ریشه های خشونت کلامی کجاست و چه مکانیسمی در روان وجود دارد که با فحش دادن، حتی اگر زیرلب یا درونی باشد، احساس آرامش به فرد دست می دهد یا به زبان عامیانه اش «آدم دلش خنک می شود!»
به طور کلی نظریه های مختلفی راجع به رفتار آدمی وجوددارد، اما از دیدگاه روان شناسی شناختی و دیدگاه تئوری انتخاب به طور کلی هر آنچه که از یک انسان سر می زند، یک رفتار است. بنابراین کلام هم چیزی است که از ما سر می زند و زیرمجموعه رفتار است و همه رفتارها معطوف به یک هدف است و هدف تک تک رفتارهای آدمی ارضای یک یا چند نیاز از نیازهای درونی خودشان است.
به طور کلی اگر بخواهیم از دیدگاه روان شناسی شناختی به آن نگاه کنیم، چهار دلیل برای انتخاب چنین رفتاری در انسان ها وجود دارد:
اولین دلیل ناکامی است؛ هرگاه در راه رسیدن به هدفشان ناکاممی شوند و نیم توانند به آن چیزی که می خواهند برسند یا چیزی را که می بینند، نمی خواهند، توازنشان بر هم می خورد و دست به رفتار خشونت آمیز می زنند که خشونت کلامی هم یکی از آن رفتارهاست.
دومین دلیل یادگیری اجتماعی است. یعنی بچه ها، کودکان، نوجوانان و بزرگسالانی که در محیط هایی زندگی می کنند که در آن محیط ها فحاشی، بد و بیراه گفتن، لغزش های زبانی و کلا استفاده از زبان خشونت آمیز یک رسم یا بسیار معمول هست، یاد می گیرند که از آن به بعد ارتباطات خودشان را با این نوع واژگان و با این نوع زبان و کلام انجام بدهند. خشونت کلامی توسط زبان انجام می گیرد و زبان امری آموختنی است. پس ما وقتی در یک محیطی هستیم که مملو از واژگان تحقیرآمیز یا واژگان خشونت بار هست، همین واژگان هم مورد استفاده قرار می گیرد.
سومین دلیل روان شناختی این است که ما می گوییم به دلیل آسیب روانی یا آسیب شناسی روانی افراد از این استفاده می کنند. یعنی افراد یک سلسله مسائل حل نشده روانشناختی دارند یا با مسائل روانشناختی خاصی سر و کار دارند. منظور بنده به افرادی است که رنج روانی می برند. افرادی که مشکلات روان شناختی دارند هنگامی که نمی توانند در زندگی خودشان آنچه که می خواهند را به دست بیاورند دست به چنین رفتارهای خشونت آمیزی می زنند.
چهارمین دلیل فقدان مهارت های گفت و گویی است. یعنی افراد زمانی کهنمی توانند آنچه که در دل دارند را به زبان روشن بیان کنند و خواسته و درخواست خودشان را بگویند، یا احساس و نیاز خودشان را بیان کنند، دست به خشونت می زنند.
افراد که مورد خشونت کلامی قرار می گیرند، چه آسیب هایی می بینند؟ آیا مورد فحاشی قرار گرفتن به اندازه سایر سوءرفتارها به خصوص بدرفتاری های فیزیکی آسیب زاست؟
راجع به این سوال بنده از یک پژوهشی با شما سخن خواهم گفت. در یک پژوهشی سه هزار و سیصد و چهل و شش فرد مورد مقایسه قرار گرفتند. از بین این ها برخی شدیدا مورد خشونت فیزیکی قرار گرفته بودند و برخی دیگر مورد خشونت فیزیکی قرار نگرفته بودند؛ اما در معرض خشونت های شدید کلامی بودند. نتیجه نشان می دهد که وقتی این ها بزرگ می شوند، بیشترین مشکلات بزهکاری و مشکلات فردی را در بزرگسالی از خودشان نشان می دهند. بنابراین می توانیم به یک زبانی بگوییم آنچه که پژوهش ها به ما نشان می دهد این است که خشونت کلامی اثرات زیان بارش کمتر از اثرات آسیب زای فیزیکی نیست.
آقای دکتر شاید کمترکسی بتواند بگوید که من در حال عصبانیت فحاشی نمی کنم. آیا اصلا خشونت کلامی را می توان مدیریت کرد؟
درواقع سوال اصلی این است که بله. به هر حال آن یک رفتار است. رفتارها نه ژنتیک هستند و نه از بیرون به ما تحمیل می شوند و نه رفتارها را شخص دیگری می تواند از ما بیرون بکشد. رفتارها درواقع از ما و از درون ما صادر می شود. ما رفتارها را انتخاب می کنیم. پس افرادی که خشونت کلامی دارند می توانند یاد بگیرند که خواسته ها، نیازها و ناکامی خودشان را به زبانی زیباتر، سازنده تر و موثرتر بیان کنند.
راجع به اینکه افرادی که خشونت کلامی دارند چطور می توانند آن را مدیریت کنند. این افراد نیاز دارند مهارت های گفت و گوی بدون خشونت را یاد بگیرند. همه انسان ها در زندگی خودشان محرومیت را تجربه می کنند. همه ما انسان ها گهگاهی دچار ناکامی می شویم. اعم از ناکامی کوچک یا بزرگ. مثل اینکه در بین کاری که انجام می دهیم برق می رود. یا وقتی که به منزل می آییم علی رغم میل خودمان می بینیم فرزندمان در حال انجام کار خاصی است که ما دوست نداریم یا همسرمان دست به کاری زده است که ما دوست نداریم یا ماشینمان زمانی که عجله داریم و باران می آید پنچر می شود.
ما با ناکامی های مختلفی که جزئی از زندگی است سر و کار داریم ولی باید بتوانیم ناکامی و محرومیت خودمان را به زبانی سازنده و صلح آمیز بیان کنیم. یادمان باشد این مهارت است و باید یاد بگیریم. بسیاری از افرادی که خشونت کلامی یا حتی خشونت فیزیکی دارند یاد نگرفته اند که چطور خواسته ها، درخواست ها و ناکامی و محرومیت خودشان را به زبانی صلح آمیز بیان کنند.
به این دلیل که در محیط های اجتماعی و خانوادگی و حتی در مدرسه به این ها نیاموخته اند که چگونه خشم به وجود آمده بر اثر برهم خوردن خواسته و داشته تان را کنترل کنند، این ها را به یکدیگر نزدیک کنند یا اگر نمی توانند نزدیک کنند چطور می توانند احساس خشم و ناکامی خودشان را کمی کاهش دهند.
شما چه راهکاری را برای تخلیه احساس خشم پیشنهاد می کنید که در نهایت این احساس منجر به خشونت کلامی نشود؟
راجع به مدیریت خشونت کلامی می توانم یکی از روش ها را به شما بگویم که ما به این روش می گوییم nonviolente communication؛ یعنی گفت و گوی صلح آمیز. مبدع این روش برخورد با خشم و پرخاشگری مارشال روزنبرگ است. روزنبرگ چهار گام برای بیان غیرپرخاشگرانه یا بیان صلح آمیز ناکامی ها و محرومیت ها بیان کرده است که به اعتقاد من هر انسانی که این چهار گام را یاد بگیرد می تواند زیباتر با اطرافیان خودش گفت و گو کرده، خودش را بیان کند و نه به خودش و نه به دیگری آسیب بزند.
گام اول بیان روشن مشاهده خودمان است. گام دوم بیان روشن احساسی است که در درون ما در جریان است. گام سوم بیان روشن نیازمان است که ما به چه چیزی نیاز داریم. گام چهارم بیان روشن درخواست است که من هم اکنون چه درخواستی از طرف مقابل دارم و می خواهم که وی چه کاری انجام دهد. بنده این ها را یک به یک توضیح خواهم داد.
گام اول بیان مشاهده است؛ وقتی من در برخورد با انسان دیگری می بینم که او کاری می کند که من نمی خواهم به طور روشن به او بگویم که من چه می بینم. فکر کنید من به پسر خودم ده بار تذکر دادم که کفش ورزشی ات را وقتی از بیرون می آیی درون جای کفشی بگذار و من وقتی به خانه می آیم مشاهده می کنم که این کار را نکرده است و من عصبانی و خشمگین هستم. به جای فحاشی و انتخاب رفتارهای پرخاشگرانه چهار گام را توضیح می دهم که چگونه به کار می گیرم.
یک؛ وی را صدا می زنم، می گویم پسرم برخلاف اینکه من به شما گفته بودم کفش ورزشی خودت را درون جاکفشی بگذاری باز هم در راهور است. دو؛ بیان احساس، من بسیار ناراحت و عصبانی هستم از اینکه کفش هایت را در جاکفشی نگذاشتی. سه؛ بیان روشن نیاز خودم، من نیاز دارم که در این خانه نظم و ترتیب و همچنین احترام ببینم. من نیاز دارم که افراد به حرف من احترام بگذارند و همچنان که من به حرف شما احترام می گذارم و وقتی به کفش نیاز داری برایت خریداری می کنم. چهار؛ بیان روشن درخواست خودتان، در حال حاضر هر کاری که دارید لطفا کنار بگذارید و کفش خودتان را درون کمد بگذارید.
این چهار مرحله بهترین و اثرگذارترین روش گفت و گوی بدون خشونت است که افراد باید یاد بگیرند. البته از دیدگاه تئوری انتخاب، مهارت مدیریت خشم یک مهارتی است که افراد نیاز دارند کلاس بروند و گاهی اوقات دوره ببینند.
گاهی اوقات هم از یک روان شناس یاد بگیرند. خشونت چهره کثیف و رکیکی دارد، به این دلیل که هم به فرد خشونت گر ضربه و آسیب می زند و چهره و شخصیت وی را جلوی اطرافیانش خراب می کند. هم هزینه های زیادی برایش دارد. گاهی اوقات یک فرد پرخاشگر بسیار هزینه های سنگینی را می پردازد چون آدم هایی از جنس خودش پیدا می شوند که می توانند پاسخ های بسیار بد و خشونت باری به خشونت وی بدهند.
دوم اینکه آسیب بسیار زیادی به اطرافیانشان وارد می کنند. اطرافیان و عزیزانی که واقعا بیشترین نیاز را به آن ها دارند. بنابراین توصیه می شود که افراد برای اینکه بتوانند زندگی زیباتری داشته باشند، باید یاد بگیرند خشم درونی را که به صورت فیزیکی یا به صورت کلامی از آن ها صادر می شود، بهتر از این ها مدیریت کنند. ولی توصیه می کنم به این حرف بنده گوش کنند که خشونت چه کلامی و چه غیرکلامی یک انتخاب است. ما انتخاب می کنیم؛ پس می توانیم انتخاب های بهتری داشته باشیم.
سوال بعدی این است که در سایر کشورهای دنیا آیا تحقیقی صورت گرفته است یا آماری وجوددارد که فحاشی در چه کشورهایی و به چه دلایلی بیشتر رواج دارد؟ در ایران چطور؟
خیر؛ من چنین آماری را ندیدم؛ ولی در جوامعی که در کل مسئولیت گریزی بیشتر است و افراد بیشتر رفتار خودشان را به عوامل بیرونی نسبت می دهند تا به انگیزه های درونی خودشان، رفتارهای خشونت آمیز بیشتر دیده می شود و خشونت کلامی همواره بخشی از رفتارهای خشونت آمیز بوده است. ولی بنده آماری را مطالعه نرده ام که بدانم در چه کشوری یا در چه شهری یا خانواده ای ممکن است خشونت کلامی بیشتر باشد.
مسئله مهمی که این روزها خانواده ها درگیر آن هستند، مسئله تعلیم و تربیت بچه ها در نسل جدید است. اینکه بچه ها چطور باید تربیت شوند که دچار این مشکل نشوند؟ ما چه اصولی را باید به بچه ها یاد بدهیم که به جای خشونت کلامی، به روش درست خشم خودشان را تخلیه کنند؟
ببینید ما باید به بچه ها آموزش تفکر و رفتار مسئولانه دهیم. ما باید به بچه ها آموزش دهیم که خودشان رفتارهای خودشان را انتخاب می کنند و در برابر انتخاب هایشان مسئول هستند و باید با پیامد رو به رو شوند. والدین باید بدانند که تنبیه با پیامد فرق دارد و تشویق هم با پاداش و جایزه فرق دارد. ما اگر با پیامد رفتارمان رو به رو نشویم، رفتارمان را تکرار می کنیم. بنابراین حواسمان باشد که رفتارهایمان را مسئولانه انتخاب کنیم.
به طور کلی پرخاشگری اعم از پرخاشگری کلامی یا پرخاشگری غیرکلامی یک رفتار کلی است که توأما چهار مولفه؛ فکر، عمل، احساس و فیزیولوژی با هم درکارند و ما می توانیم به فرزندان خود یاد دهیم که چطور فکر و عملشان را مدیریت کنند تا احساس، فیزیولوژی و کارکرد بدنشان تحت کنترل آن ها بیاید.
نکته بعدی آموزش به بچه ها، الگو بودن خودمان است. اما اگر خودمان الگوهای خوبی باشیم فرزندانمان از ما یاد می گیرند. یعنی بهترین شیوه آموزش رفتارهای غیرخشونت آمیز و صلح آمیز این است که پدر یا مادر خودشان رفتارهای غیرخشونت آمیز با بچه ها داشته باشند. بچه ها پیش از اینکه از کلام ما یادبگیرند از رفتار ما یاد می گیرند. بنابراین معلمین و بزرگ سالانی که در اطراف کودکان هستند اگر درست و سالم رفتار کنند آن ها هم الگوبرداری می کنند. ما نمی توانیم وقتی خودمان از زبان پرخاشگرانه، تحقیر، مسخره کردن، دست انداختن یا فحاشی استفاده می کنیم بخواهیم که بچه ها از این زبان استفاده نکنند.
خیلی از خانواده ها معتقد هستند بچه ها باید فحش ها را بلد باشند اما باید بدانند که در کجا باید استفاده کنند و اگر فحش ها را ندانند ممکن است از طرف هم سالان خودشان مورد تمسخر قرار بگیرند. آیا با این گفته موافق هستید؟
این مثل این است که بگوییم بچه ها باید در جیب خودشان چاقو یا لوازم قتاله باشد اما بدانند در کجا استفاده کنند. بچه ها باید یاد بگیرند در هر جایی که قرار گرفتند و با هر نوع انسانی باید یاد بگیرند چگونه از خودشان محافظت کنند و محافظت با رفتارهای پرخاشگرانه صورت نمی گیرد. بنابراین این برداشت یک برداشت کاملا اشتباه است. بچه ها باید یاد بگیرند که اگر با یک انسان خشن رو به رو شدند چطور آن محیط را ترک کنند و چطور آن آدم را تحریک نکنند و چطور بتوانند با این فرد به طور صلح آمیزی وارد مذاکره شوند.
بچه های ما باید گفت و گوی بدون خشونت یاد بگیرند نه اینکه ابزار خشونت در جیب یا ذهنشان باشد اما به موقع از آن استفاده کنند. این تصور و تفکر کاملا غیرمنطقی و غلط است. اما این را هم بگویم که بچه ها در جامعه زندگی می کنند و فحش را می شنوند و چنین واژگانی را در حافظه خودشان دارند. اما اینکه وقتی ناکام می شوند از آن استفاده کنند یا نه، ما باید به آن ها شیوه های رفتار و تفکر مسئولان را یاد بدهیم.
سوال آخر اینکه در یکی دو سال اخیر و با رشد شبکه های اجتماعی موبایلی شاهد فاحشی در فضای مجازی بوده ایم و بعضی افراد چه با اسم حقیقی شان و چه با پروفایل های قلابی فحاشی می کنند. به نظر شما چه دلایلی در پشت این سوءرفتار اجتماعی وجود دارد و آیا خشونت در فضای مجازی در سایر کشورها هم به این صورت وجود دارد؟
به نظر من در فضای مجازی شاید در سراسر جهان فحاشی، توهین و بی احترامی، تجاوز به حقوق و محدوده شخصی انسان ها بیشتر است. چرا که فضای مجازی جایی است که شما کمتر با پیامد رفتارتان رو به رو می شوید. بنابراین وقتی فردی متوجه می شود در جایی صحبت می کند که در آنجا به راحتی می تواند از پیامد رفتار خودش اجتناب کند، پس بسیار راحت تر و غیرمسئولانه تر ممکن است رفتار کند.
دومین مسئله اینکه کسانی که در زندگی شخصی خودشان کمتر فحاشی دارند در فضای مجازی هم همین طور هستند و در فضای مجازی هم خودشان، خودشان را مدیریت می کنند. بنده فکر می کنم در سراسر جهان فضای مجازی فضایی است که رد آنش رم و حیا و رودررو شدن با فردی که با آن صحبت می کنیم وجود ندارد؛ بنابراین افراد بدون اینکه مجبور باشند با پیامد رفتار خودشان رو به رو شوند می توانند به صورت خیلی آزادانه و لجام گسیخته هر کاری که می خواهند را انجام دهند.
در فضای مجازی فقط کلام است و تصویر و چیز دیگری وجود ندارد. اما بنده فکر نمی کنم در ایران زیاد باشد. واقف هستید که بنده در خارج از کشور زندگی می کنم و صبح که سر کار می روم و رادیو گوش می دهم می شنوم که می گویند چرا افراد در فضای مجازی بی پرده تر و صریح تر و بی ادبانه با یکدیگر صحبت می کنند. کاملا مشخص است که در آنجا شما رو به روی انسان دیگری نیستید و فکر می کنید به صورت مستقیم با پیامد آن رو به رو نمی شوید.
در پایان اگر نکته دیگری درباره این موضوع باقی مانده، لطفا بفرمایید.
نکته پایانی که بنده می خواهم بگویم این است که به طور کلی از دیدگاه انتخاب و واقعیت درمانی یعنی رویکردی که بنده در ایران گسترش می دهم و سعی دارم به هموطنان خود آموزش دهم، خشم یک پدیده طبیعی است که وقتی ما بین خواسته و داشته مان یک فاصله بزرگ می افتد، در وجود ما شکل می گیرد؛ به بیان دیگر هنگامی که بین دنیای مطلوب و موجود من فاصله بزرگی می افتد، یا آن چیزی که من می خواهم ببینم و آن چیزی که می بینم و بسیار فرق دارند، من دچار خشم می شوم.
خشم یک پدیده طبیعی است و همه ما دچار خشم و ناکامی می شویم. اما پرخاشگری طبیعی نیست. پرخاشگری رفتاری است که من انتخاب می کنم که خشم خودم را فروبنشانم یا خشم خودم را نشان دهم.
به طور کلی پرخاشگری رفتاری است که افراد انتخاب می کنند تا طرافیانشان را تحت کنترل قرار دهند. برای همین در تعریف پرخاشگری داریم که «کنترل خودت را از دست بده تا کنترل دیگران را در دست بگیری.» خشونت کلامی یک رفتار انتخابی است که باید آن را جدی بگیریم. فردی که خشونت کلامی یا رفتاری دارد این را انتخاب می کند و عمدی انتخاب می کند و مسئول است.
اثرات خشونت کلامی یا فحاشی کمتر از خشونت های فیزیکی نیست. آن را دست کم نگیریم. سعی کنیم همه با هم به سمت یک جامعه صلح آمیز و بری از خشونت برویم. ابتدا زبان خودمان را بهداشتی کنیم و به اطرافیانمان کمک کنیم یا زبان بهداشتی و سالم تری را به کار گیرند. بهترین چیز این است که به اطرافیانمان گوشزد کنیم فحاشی یک رفتاری است که آن ها انتخاب می کنند و واقعا می توانند رفتار دیگری را انتخاب کنند. امیدوارم که موفق و سربلند باشید.