برای لمس شادی در زندگی و حس شادکامی در رویه زندگی باید از خودتان شروع کنید و سعی کنید باروی خوش و تفکر مثبت و علاقه به تفکر سالم روز به روزاز افکار منفی فاصله بگیرید و سعی کنید مسیرتان را از نیروهای منفی جدا کنید
بخش دوم- یکی از ارکان اساسی زندگی و شخصیت سالم، شاد بودن و شاد زیستن است که برخلاف آنچه نوشتهاند و گفتهاند نه رمز دارد و نه راز.
خوش مشربی تکمیلکننده شادی و خشنودی زندگی است.داستان زورباس یونانی، قصه زوربا و باس است. دو مردی که یکی از آنها (باس) جدی، باهوش، جذاب و… است و علیرغم تمام تواناییهایش درصدد گسترش سطوح شادی و خشنودی خود نیست و تمام هم و غمش را مصروف کار میکند و به نظر میرسد از زندگیش لذت نمیبرد و شاد نیست. ولی زوربا ضمن توجه به زوایای گوناگون سعی دارد از لحظات زندگیاش محظوظ شود.
چهارمین فرمان
از اعتیاد بدون چون و چرا به شادی نگران نباشید. معتاد شوید! آنقدر تمرین کنید و آنقدر وجود و افکار و امیالتان را از آنچه باعث شادیتان میشود پر کنید تا معتاد شوید. شادی تنها داروی شفابخشی است که هیچگونه عوارض جانبی ندارد. شادی به چشمانتان درخشش، به نگاهتان عشق، به لبخندتان جذابیت، به سیمایتان زیبایی و به حرکاتتان اطمینان و سرزندگی میبخشد.
مطمئن باشید که هر چهرهای با لبخند زیباتر است و به خاطر همین ماری (قهرمان فیلم هزار دلقک) ناراحت و نگران است که: «نکند نیک (برادرزاده یازده ساله ماری در فیلم هزار دلقک) آنقدر جدی شود که نتواند از زندگی خود لذت ببرد؟ نکند نتواند با دنیا، کار و زندگیاش بازی کند؟ نکند نتواند به مسائل خندهدار، بخندد؟
– لطفا اینقدر سخت نگیرید؛ خواهش میکنم از زندگی خود لذت ببرید.
پنجمین فرمان
برای آنکه بتوانید به خوبی و به طور کامل شادی و شادابی را در آغوش بکشید و به دیگران نیز هدیه دهید باید درست بیندیشید، درست رفتار کنید و دائم در حال تغییر خود باشید. از تغییر نگران نباشید. لازم است برای تابش نور به دیگران، خورشید را نیز در خود داشته باید.
به قول “ادموند برک”، کافی است چیزی را بخواهید، حتما موفق میشوید. منبع قدرت، موفقیت و شادی انسان سه چیز است:
1- انگیزه 2- هدفمندی 3- سختکوشی. این منابع به زندگی، شادی و نشاط میبخشند و بر چالشهای دلانگیز و تحریککننده آن میافزایند؛ ضمن آنکه برای رسیدن به هدف بایستی در ذهن خود مهارتهای لازم را تمرین کرد. برای ایجاد انگیزه باید «میل و اشتیاق»، «باور و اعتقاد» و «تصویر ذهنی مناسب و متناسب» را در خود ایجاد نماییم.
برای رسیدن به شادی و شادابی راه میانبر و یا ترفندهای خاص و ویژهای وجود ندارد؛ فقط کافی است مصمم به شادی و در این راه سختکوش و پرتلاش باشید و بدانید که کار و تلاش نه تنها با تفریح و شادی مغایرتی ندارد، بلکه مکمل و گسترشدهنده آن است. به بیان دیگر، میتوانیم کار کنیم و بخندیم، کار کنیم و تفریح کنیم و کار کنیم و شاد باشیم. وقتی که کسی را شاد میکنید، غیرممکن است خودتان شاد نشوید.
ششمین فرمان
عمیقا خود، زندگی و دیگران (بهخصوص نزدیکان خود) را دوست داشته باشید. بگذارید آنها بفهمند که چقدر دوستشان دارید. از ابراز محبت و احساسات به دیگران دریغ نکنید و نگران نباشید. متوجه دیگران و علاقهمند به آنها باشید تا آنها نیز چنین باشند. به خاطر اندکی مشکل و ناراحتی همه زندگی و وجودتان را به پریشانی نکشید.
به قول “تیم هنسل”، هر چند رنج و تالم امری گریزناپذیر است، فلاکت و به حالت نزار درآمدن – اختیاری و انتخابی است و میتوان از آن اجتناب کرد. کافی است از روشهای سازنده استفاده کنیم. آری زندگی دشوار است و همیشه هم منصفانه نیست، ولی این بدان معنا نیست که زندگی نمیتواند خوب باشد، نمیتواند پاداشدهنده و لذتبخش و دوستداشتنی باشد.
هنوز و همیشه دلایل فراوانی داریم که به زندگی «آری» بگوییم و از آن سرشار شویم.برای خوب و دوستداشتنی زندگی کردن بایستی سازوکار و شرایط آن را بدانیم. “فیلدتر” این شرایط را اعتماد بهنفس و مثبتگرایی عنوان میکند و معتقد است که با این دو سازوکار میتوان حق سعادت، خوشبختی و شادی را برای خود محفوظ نگاه داشت.
“هال اربن” نیز این لوازم و شرایط را شامل موارد ذیل میداند:
احساس ارزشمندی
احساس آرامش
درک ضرورت لذت بردن از زندگی
اعتقاد جدی به شادی و خوشبختی
هفتمین فرمان
منتظر مهیا شدن زمینه نباشید و از همین امروز شادی را به خود و همگان هدیه کنید. مطمئن باشید که با شادی، سخاوتمندتر و پویاتر خواهید بود. از آنچه ندارید شکایت نکنید، بلکه از آنچه دارید شاد باشید و لذت ببرید؛ هر چند که به طور جدی باید در تکاپوی یافتن و به دست آوردن نداشتهها بود.
“شوپنهاور” معتقد است که: ما به ندرت به آنچه داریم فکر میکنیم و همیشه به آنچه نداریم میاندیشیم و این درست نیست، زیرا آنچه داریم یکی از کلیدهای رسیدن به موفقیت، خودشکوفایی و شادی است.
هشتمین فرمان
بخشندگی و لطف، سرچشمه شادمانی و شوق است. هر چند بخشندهتر باشید، شادابترید. در این راستا در وهله نخست و قبل از دیگران (یعنی قبل از اینکه دیگران را ببخشید) خود را ببخشید و از عملکرد بد خود نسبت به خود و نگاه مایوسانه به خود پوزش بخواهید. شما بهتر از آن هستید که فکر میکنید.
پس از آنکه خود را بخشیدید، دیگران را نیز ببخشید (اینکه از کسی نفرت داشته باشید اما او را ببخشید، بسیار ارزشمند است. به عنوان مثال با صراحت بیان کنید هر چند نسبت به او هیچ دید مثبتی ندارم، ولی او را بخشیدم؛ نه به خاطر او، که بیشتر از همه به خاطر خودم؛ زیرا میدانم اگر در دل کینه و اندوهی بپرورم به شادی خود و دیگران متعددی که دوستشان دارم لطمه میخورد).