شاید شما نیز از آن دسته افراد باشید که با کوچکترین بحث زود از کوره در می روید. این موضوع باعث می شود دیگران نسبت به شما طرز فکر منفی داشته باشند. شاید حتی خودتان نیز از این موضوع خسته شده باشد. اما چه راه هایی برای کنترل عصبانیت وجود دارد؟
این روزها گاهی آگهی فرهنگی کوتاه و زیبایی را لابه لای برنامه های شبکه ها می بینیم. این آگهی فرهنگی عبارتی کوتاه، اما پرمعنی است «برای پخته شدن کافی است زود از کوره در نرویم».
این آگهی حواس ما مخاطبان تلویزیون را به این معنی جلب می کند که اگر می خواهید به پختگی انسانی برسید راهی جز این ندارید که مهار خشم را در دست تان بگیرید، درست مثل سفالینه ای که اگر به کوره نرود و حرارت آن را تحمل نکند، نمی تواند به کیفیت مطلوب خود برسد.
اما واقعیت این است که این دعوت به پرهیز از خشم و صبوری تا رسیدن به مرحله پختگی رفتاری در حرف ساده است. وقتی آدم ها در موقعیت هایی قرار می گیرند که بالاتر از آستانه تحمل آنهاست چگونه می توان از آنها انتظار داشت زود از کوره درنروند؟ وقتی این کوره اصلا قلب و ذهن گداخته آنهاست که زبانه می کشد.
خشم یکی از هیجان های طبیعی انسان محسوب می شود، ولی وقتی مهاری نداشته باشد موجب تعارض و به هم ریختگی درونی می شود و طبیعتا با سلب آرامش و صلح درون، ما را از رسیدن به اهداف مان بازمی دارد. نمونه های زیادی که از ابراز خشم در کوچه و خیابان دیده می شود، گویای این مطلب است که هنوز با تمام ادعاهایی که برای بالا بودن فرهنگ و اجتماعی بودن داریم و تصور می کنیم در جامعه ای زندگی می کنیم که قادر به برقراری درست ارتباط و بیان خواسته هایمان هستیم، اما با این همه هنوز نتوانسته ایم خواسته هایمان را با منطق، مذاکره و گفت وگو مطرح کنیم. همه ما مثال های عینی گذر از آستانه تحمل را در دور و بر خود دیده ایم. صفحه حوادث روزنامه ها پر از فاجعه های خونبار و تکان دهنده ای است که می توانست خیلی ساده با یک عذرخواهی و ببخشید ختم بخیر شود، اما وقتی آدم ها فاقد مهارت کنترل خشم هستند هر فردی بسادگی می تواند حکم بشکه باروت متحرک در آستانه انفجار را پیدا کند.
ذهن پراکنده، خانه ای در لبه آتشفشان خشم
دکتر فهیمه قبیطی، روان شناس اجتماعی در گفت وگو با «جام جم» با اشاره به این که خشم با هیجان هایی همچون خصومت، کینه توزی، غضب، تنفر، تحریک، حسادت، غرض، تحقیر و ناراحتی همراه است، تصریح می کند: خشم فی نفسه ناپسندیده و منفی محسوب نمی شود، بلکه شیوه ابراز آن می تواند نکوهیده اش کند. زمانی که بحث از مدیریت خشم است، به واقع روی انکار و حذف آن مانور داده نمی شود، بلکه بر چگونگی مدیریت و نحوه ابراز آن اصرار ورزیده می شود. هیجان خشم فطری بوده و در نهاد همه افراد وجود دارد، بنابراین انکار آن سودی بر کسی نخواهد داشت.
البته افراد نسبت به موقعیت و شرایطی که در آن قرار می گیرند، واکنش و آستانه متفاوتی از خود نشان می دهند. گاهی برخی افراد با کوچک ترین مشکل و پیامد، کنترل خود را از دست می دهند و حتی دیگران را نیز به دردسر می اندازند. عوامل مختلفی می تواند خشم افراد را برانگیخته کند که از جمله آنها شرایط جسمانی است. افراد با ناتوانی های جسمی، بیماران مبتلا به قندخون و دیابت و اشخاصی که از پرکاری یا کم کاری غده تیروئید رنج می برند بیشتر مستعد حالت انفجاری خشم هستند.
کسانی که دچار کم خوابی یا ضعف شدید بدنی هستند، بیشتر با اختلال کنترل تکانه دست به گریبانند. از لحاظ شرایط و ویژگی های روحی، افرادی که تحت استرس و فشارهای روانی بوده و همچنین دچار دغدغه ها و افکار پراکنده و مزاحم اند و از طرفی در پذیرش واقعیت ها همکاری نکرده و دنیای اطرافشان را با انتظارات خود مقایسه می کنند، این استعداد را دارند که در برابر کوچک ترین ناکامی، کنترل خود را از دست بدهند.
رفتارهای متفاوت زنان و مردان در ابراز خشم
تفاوت های ذهنی و روانشناختی زن و مرد را در ابراز خشم نمی توان نادیده گرفت. فرآیند جامعه پذیری هم شکل متفاوتی را در نحوه ابراز خشم در این دو جنس ایجاد می کند. در جوامع مختلف به مردان اجازه بیشتری داده می شود که خشم و عصبانیت خود را آشکار کنند؛ چه به صورت لفظی و چه به شکل عملی و رفتاری.
قرارهای متداول و معروف بعد از زنگ، حسابت را می رسم که پسربچه ها در مدرسه می گذاشتند و می گذارند و دعواهای رایج فیزیکی بین آنها گویای این مطلب است که بازداری های اجتماعی کمتری در مردها برای نشان دادن خشم وجود دارد.
در فرآیند تربیت و شکل گیری رفتارهای اجتماعی، ابراز عصبانیت برای زن ها سرکوب می شود، به همین دلیل زن ها ممکن است خشم خود را به صورت کلامی ابراز کنند و تلاش بیشتری در فروخوردن آن داشته باشند. امروزه روان شناسان به این نتیجه رسیده اند که افراد می توانند خشم خود را نسبت به موضوعی که موجب برانگیختگی شان شده ابراز کنند، اما در کنار آن با کسب مهارت های مقابله ای می توانند مسیر منطقی و سنجیده ای برای ابراز این هیجان بیابند.
باورهای غیرمنطقی زیر پوست خشم
اما دکتر قبیطی با تاکید بر این که هیچ گاه یک محرک بیرونی نمی تواند تعیین کننده رفتار ما باشد، بلکه نوع نگاه ما از پدیده و موضوعات بیرونی است که روی هیجان ها و رفتارهای ما تاثیرگذار است، می گوید: گاهی ما از یک پدیده بیرونی به عنوان توجیه رفتارمان استفاده می کنیم. مثل پدر و مادری که به فرزندشان می گویند: با این کارت مجبورم می کنی تنبیه ات کنم یا مثلا ممکن است رئیس مان حرفی به ما بزند که در آن شرایط عصبانی نشویم و مطابق خواسته او عمل کنیم، اما اگر دوست مان همان حرف را به ما بزند، عصبانی می شویم و با او برخورد می کنیم. بنابراین در موقعیت های مشابه، افراد به شکل های متفاوتی رفتار می کنند. شکل و نحوه ارزیابی هایی که ما از صورت مساله به عمل می آوریم، در تحریک هیجان های ما بسیار موثر است.
اما با به کارگیری مهارت تفکر منطقی می توان به این نتیجه رسید که آیا یک رویداد ناکام کننده و مشکل ساز، ارزش ناراحت شدن دارد یا خیر. تجزیه و تحلیل دقیق و ارزیابی اولیه به شکل منطقی و صحیح از صورت مسأله ، نوع نگاه و زاویه دیدمان را نسبت به عامل مهیج و تحریک کننده تغییر خواهد داد. بسیاری از مسائل اطراف ما وجود دارد که بدون توجه به میزان مشکل ساز بودن و همچنین درجه ناراحت کنندگی آن خشم ما را برمی انگیزاند و موجبات دلخوری خود و دیگران را نیز فراهم می آورد.
آلبرت الیس، روان شناس برجسته طی کار روان درمانی خود به این موضوع پی برد برخی افراد با باورهای غیرمنطقی روبه رو هستند که چنانچه به خواسته ها و اعتقادات بیجای آنها توجهی نشود و برای رسیدن به آنها ناکام بمانند، موجبات خشم آنها را فراهم می آورد، اما از جمله این باورها می توان به این مثال ها اشاره کرد: چون من شدیدا میل دارم مردم به شکل منصفانه و با ملاحظه با من رفتار کنند، بنابراین در هر زمان و هر مکان با من باید این گونه برخورد شود یا چون من فردی خاص و قابل توجه هستم، باید همه نسبت به من خوب و با احترام رفتار کنند.
همه ما دوست داریم بهترین ها را در زندگی به دست آوریم، اما یادمان باشد زندگی همیشه مطابق خواست و میل ما عمل نمی کند. گاهی ما با افرادی در زندگی روبه رو می شویم که به شکل محترمانه و قابل ملاحظه با ما رفتار نمی کنند، بنابراین اگر بر این باور اصرار داشته باشیم که همه با ما خوب رفتار کنند، در شرایطی که ناکام می شویم، مطمئنا خشمگین خواهیم شد، اما اگر به شکل منعطف با مسائل پیش روی خود برخورد کرده و انتظارات خود را نسبت به دنیای اطرافمان تلطیف کنیم، دیگر عصبانیت و خشم های انفجارگونه گریبانگیر ما نخواهد شد. پس به جای اصرار بر خواسته های غیرمنطقی و ارزیابی های غلط با خود بگوییم درست است که دوست دارم مردم با من محترمانه و منصفانه رفتار نمایند و اگر برخلاف این اتفاق بیفتد ناراحت می شوم، اما قرار نیست دنیا براساس خواسته های من باشد. پس با بالابردن توانایی ها و مهارت های مقابله ای می توانم با مشکلات و شکست هایم روبه رو شویم و به شکل موثر با آن برخورد نماییم. این نوع طرز تفکر باعث می شود برای حل مشکلاتمان بهترین راه حل را انتخاب کنیم.
کنترل خشم با تفکر و تن آرامی
شیوه ها و روش های مختلف کنترل خشم و عصبانیت، همگی هدف خاصی را دنبال می کند که همانا رسیدن به آرامش ذهنی، روانی و به کارگیری قوای بدنی و فکری برای حل مشکلات پیش روست. یکی از این مهارت ها خودآرام سازی است. وقتی از موضوعی عصبی و ناراحت هستید، قبل از اقدام به هرگونه واکنش، کمی به خودتان فرصت دهید. در این تنفس کوتاه زمانی شما فرصت دارید بهترین راه حل را برای مشکل خود انتخاب کنید. استمداد از تنفس آرام و عمیق در مدت زمان کوتاه به آرامش ذهنی شما کمک خواهد کرد. چرا که وقتی ذهن شما در شرایط مساعد قرار گیرد، بهترین تصمیم را برای جبران ناکامی تان خواهد گرفت. حتی از این روش برای زمان قبل از قرار گرفتن در موقعیت خشم برانگیز هم می توان استفاده کرد. به این شکل که با مرور ذهنی، نحوه واکنش خود در موقعیت موردنظر، موجبات حساسیت زدایی موثری را برای خود ایجاد می کنیم. تن آرامی مثل یک قلک عمل می کند، قلکی که در آن پول قابل توجهی پس انداز می کنیم و در زمان احتیاج آن را خرج می کنیم. تن آرامی می تواند انرژی بالایی از طریق عبادت، ذکر گفتن و به یاد خدا بودن را القا کند.
آدمی هر گاه خدا را در کنار خود احساس کند و در تمام امور به او متوسل شود، قدرت تسلطش بر مشکلات افزایش می یابد و با ذهنی آرام تر بر آنها غلبه خواهد کرد. تفکر فعالانه نیز می تواند مهارت مقابله ای مناسبی ایجاد کند، همچنان که پیامبر بزرگوار ما می فرمایند: یک ساعت تفکر، بهتر از ۷۰ سال عبادت است. البته نباید فراموش کنیم کسب این گونه مهارت ها وکنترل پیدا کردن روی نوسان های زندگی و آنچه اطراف ما اتفاق می افتد، در یک روز و دو روز ایجاد نمی شود، بلکه با مداومت ورزیدن می توان به آن دست یافت.
از نقش رسانه ها تا کلینیک های کنترل خشم
تاثیر و قدرت مهم رسانه ها را در ترویج و شکل گیری رفتارهای اساسی نمی توان منکر شد. تلویزیون، مطبوعات و شبکه های اجتماعی مجازی هر کدام به شکلی می توانند مهارت کنترل خشم را به افراد در سنین مختلف بیاموزند.
در سریال های خانوادگی که خانواده نمایش داده شده در آن نمی تواند خواسته های خود را از مجرای صحیحی به اجرا درآورد و به شکل های انفجاری ـ عصبی و نامناسب روی می آورد، ناخودآگاه بیننده را هم به الگوبرداری می کشاند و ناهنجاری را به عنوان رفتار برتر به خورد مخاطب می دهد.
رسانه ها می توانند در آرامسازی و بالابردن سطح شادی درونی که هر چقدر بیشتر باشد ابراز خشم هم کمتر می شود، نقش فعالی نشان دهند. نقش رسانه از آن جهت که دورترین مناطق کشور را هم تحت پوشش قرار می دهد، چه در تبلیغ غیرمستقیم ـ فیلم ها و سریال ها ـ و چه تبلیغ مستقیم ـ برنامه های مشاوره ـ در ترویج فرهنگ کنترل خشم بسیار حائز اهمیت است.
خوشبختانه بتازگی زمزمه های راه اندازی کلینیک های کنترل خشم هم شنیده می شود که از طرفی می تواند نشانه زنگ خطری برای جامعه ما باشد که آستانه تحمل افراد در برابر چالش ها تا چه اندازه پایین آمده که قادر به کنترل تکانه ها و خشم خود نیستند و از طرفی می تواند خبر خوبی باشد، چرا که با این روش در جهت آرامسازی ذهن و آموزش مهارت های مناسب، اقداماتی سازنده صورت می گیرد.
یکی از درس هایی که افراد در جریان زندگی باید نسبت به آن حساسیت نشان داده و آن را امری مهم در زندگی بدانند، مساله گذشت است. وقتی کسی را می بخشید و از خطاهای آن می گذرید که به شما بی حرمتی کرده یا مطابق آنچه انتظار داشتید رفتار ننموده، در واقع خود را از بار سنگین خشم رها می سازید.
بخشش، بار خشم را برمی دارد
بخشیدن و گذشتن از مهم ترین تکنیک های کنترل خشم است. وقتی شما می بخشید یعنی می گذرید، مثل رودی که به سنگی سخت می رسد و از روی آن می گذرد، اما اگر رود بخواهد روی سنگ بایستد دیگر رود نخواهد بود و لطافت و ماهیت خود را از دست خواهد داد.
البته گذشت به معنای آن نیست که خطای فرد موردنظر را از یاد ببرید، بلکه آزاد شدن روان از بند و اسارت افکار مزاحم و خشمناک است. اگر شما در برابر سنگ هایی که در مسیر حرکت تان قرار می گیرد مثل رود عمل کنید، احساس قدرت خواهید کرد و در آینده با اعتماد به نفس بیشتری در برابر مشکلات قرار خواهید گرفت. البته ترویج فرهنگ گذشت، یکی از وظایف و نقش های مهم پدر و مادر در تربیت فرزند است و نطفه های آغازین این رفتار در خانه ها شکل می گیرد.