مسئله ای که با ورود کودک به مدرسه نمایان می شود ، موضوع یادگیری وی است. می توان گفت یک پنجم کودکان به گونه های مختلف دچار اختلالاتی در یادگیری هستند. در این مطلب قصد داریم به طور مفصل به شرح این موضوع بپردازیم.
این بچه ها از مشکلاتی مثل اشکال در گویش یا تکلم، خواندن، درک ریاضیات، مکالمه، استدلال و تعقل در امور مربوط به خود رنج می برند. با این که علل این موضوع مشخص شده است اما دلیل بروز آنها هنوز ناشناخته است. کارشناسان معتقدند مشکلات یادگیری براثر اختلال در بینایی و شنوایی نیست بلکه براثر وجود ناهماهنگی در روند کارکرد مغز برای دریافت و پاسخ اطلاعات است. آخرین اسکن های مغزی روی این گونه کودکان نتایج متفاوتی را نشان داده است، مثل dyslexia یعنی ناتوانی فرد در خواندن صحیح کلمات، که می تواند ارثی باشد. ناتوانی های یادگیری شبیه عقب ماندگی ذهنی، اوتیسم (وهم گرایی)، ناشنوایی، نابینایی یا اختلالات رفتاری دیگر نیستند زیرا این بچه ها اغلب میانگین یا حتی بالای میانگین هوش را دارا هستند.
در این نوشتار به طور خلاصه به انواع گونه های ناتوانی در یاد گیری اشاره می کنیم:
اودیوتری (Audiotory) یا مشکل در تشخیص شنیداری ـ فرق گذاری صداها، این اختلال براثر ناهماهنگی بین مغز و گوش به وجود می آید و باعث می شود فرد تفاوت بین صدا و کلمات را تشخیص ندهد، حتی هنگامی که صدا به اندازه کافی بلند و واضح است. بچه های مبتلا به این اختلال کلمات را در بین صداها تشخیص نمی دهند.
ویجوال پرسپشن (Visual perception) یا اشکال در بینایی، دراین نوع اختلال فرد متوجه جزئیات مهم تصویر نمی شود. با این که تصویر را به طور واضح می بیند ولی پیام دیدن به طور کامل به مغز فرستاده نمی شود در نتیجه فرد درک درستی از پیرامون خود وآنچه که می بیند، ندارد.
دیس لاکسیا (Dyslexia) یا واژه کوری، فرد مبتلا در خواندن صحیح کلمات به علت این که تصویر درستی از کلمات به مغز نمی رسد ناتوان است. هنگام روخوانی فشار زیادی به مغز وارد می شود تا شاید متوجه واژه ها بشود ولی در هجی کردن آنها مشکل پیدا می کند. گاهی کلمات جلوی چشم فرد رژه می روند، ریز و درشت می شوند و گاهی کلمه برای لحظه ای محو شده و دوباره پدیدار می شود به این اختلال واژه پریشی یا پرش خوانی هم می گویند.
دیس گرافیا (Dysgraphia) یا اشکال نوشتاری، مانند معکوس نوشتن اعداد، وارونه نویسی، ناخوانانویسی، دست خط های درهم وبرهم و جا انداختن نقطه حاصل این اختلال مغزی در فرد است که درک درستی از کلمات ندارد.
دیس کل کیولا (Dyscalculia) این بچه ها در درک ریاضیات و محاسبه کردن مشکل دارند.
دیس پرکسیا (Dyspraxia) یا ناتوانی در هماهنگی مناسب حرکات اندام ها، دراثر از دست دادن کنترل ماهیچه های بدن به وجود می آید که از اختلال کارکرد مغز ناشی می شود طوری که فرد حتی یک قلم ساده را نمی تواند در دست بگیرد.
۱ـ تلفظ نکردن صحیح کلمات و اشکال در ارتباط صداها و واژه ها
۲ـ ناتوانی در یادگیری حروف، نشانه ها و نظم کلمات
۳ـ مشکل حساب کردن (شمردن انگشتان، شمردن از یک تا ده)
۴ـ مشکل در استفاده از قیچی، قلم، مداد شمعی و نقاشی کشیدن
۵ـ وقتی با افرادی غیر از خانواده حرف می زند کسی حرف های او را نمی فهمند
۶ـ در بالا و پایین رفتن از پله ها مشکل دارد
۷ـ در لباس پوشیدن مشکل دارد
۱ـ ناتوانی در ادای یک جمله کامل
۲ـ مشکل در مکالمه با دیگران
۳ـ فراموش کردن وظایف روزمره
۴ـ فراموشی های مکرر در مطالب جدید فراگرفته شده
۵ـ مشکل در نگهداری قلم و بد خط نویسی و شلختگی نوشتاری
۶ـ فراموش کردن راه هایی که هر روز می پیماید (مثل راه مدرسه تا خانه)
۷ـ مشکل در فهم دروس و اطلاعات جدید
۸ـ ناتوانی در بازی های ساده ای مثل اسکوتر و پریدن از موانع کوتاه و کوچک
۹ـ مشکل در کنار آمدن با همسالان و همکلاسی ها
۱۰ـ صحبت کردن با صدای بلند و لحن غیرمعمول و یک نواخت
باوجود آن که هنوز درمان ناتوانی در یادگیری که ناشی از اختلال در کارکرد مغز و اعضا است پیدا نشده ولی راه هایی وجود دارد که کمک می کند بچه ها با وجود ناتوانی شان، آینده ای پر ثمر و مفید داشته باشند و حتی در شدیدترین نوع اختلال هم بتوانند به استقلال فردی دست پیدا کنند. با شناسایی به موقع اختلال در این کودکان و کمک مناسب و صحیح به آنها، در بعضی موارد می توانند حتی از بچه های سالم نیز موفق تر باشند.
تاریخ نیز خود گواه این موضوع است افراد مشهوری چون توماس ادیسون مخترع برق و ده ها اختراع مهم دیگر و آلبرت اینشتین دانشمند معروف علم فیزیک و ریاضیدان برجسته دنیا از جمله این افراد بوده اند. در واقع جزو کسانی بودند که از کودکی کسی به آینده آنان امیدی نداشته و با وجود فقر امکانات و فقدان آگاهی لازم، ناتوانی هایشان باعث پیشرفت شان شده است.
همان طور که گفته شد به علت وجود مشکلات مغزی، روند یادگیری در این کودکان با تاخیر صورت می گیرد. لازمه غلبه بر این مشکل شناسایی به موقع و استفاده از روش های آموزشی ویژه است. در بعضی موارد این کودکان نمی توانند در مدارس عادی درس بخوانند و لازم است در مدارس ویژه و زیر نظر معلمان کارآزموده تحت آموزش های خاص قرار گیرند. آگاهی والدین از نوع اختلال فرزندشان و استفاده از آموزش های خاص، بزرگ ترین شانس زندگی این بچه ها محسوب می شود تا ضمن رسیدن به خود باوری و شناخت استعدادهای بالقوه شان نه تنها درآینده باری بردوش خانواده و جامعه نباشند، بلکه برای اجتماع خود نیز فردی مفید محسوب شوند.
در کشور ما نیز در یکی دو دهه اخیر اقداماتی برای شناسایی این کودکان قبل از ورود به مدرسه انجام شده تا والدین و مربیان متوجه اشکالات احتمالی در دانش آموزان شوند. گاهی توسط پزشک کودکان این اختلال تشخیص داده شده و والدین به مراکز آموزشی مربوطه ارجاع داده می شوند. حتما می دانید که شناسایی به موقع این ناهنجاری ها فقط نیمی از راه است و نیم دیگر این راه را والدین با آموزش های خاص و یادگیری نحوه برخورد با این کودکان باید طی کنند.
علائم هشداردهنده در کودکان پیش دبستانی
علائم هشداردهنده در کودکان مقطع ابتدایی
چگونه با این کودکان کنار بیاییم؟