علم همیشه مسائلی را تایید می کند که پایه و اساس درستی داشته باشد و بتوان آن را به طور کامل ثابت کرد. الهام یکی از موضوعاتی است که اختلاف نظرات بسیاری در مورد آن وجود دارد. در این مطلب این موضوع را از نقطه نظر علمی بررسی خواهیم کرد.
علم در جستجوی حقیقت محضی است به دور از توهمات و خطاهای ذهنی و طبیعی که در برابر برخی مشاهده های نامتعارف یا سکوت اختیار کند یا شواهد را قابل توصیف با الفاظ و گزاره های علمی نشناسد و گاهی نیز آنها را اتفاقاتی نادر اما صرفا تصادفی قلمداد کند…
به نظر می رسد بشریت لحظه به لحظه به آستانه حساس و خطیر مواجهه و ملاقات این ۲ بازیگر اصلی عرصه معرفت علم و دین نزدیک و نزدیک تر می شود.
اتفاق نظر جامعی است مبنی بر اینکه آگاهی ما نسبت به جهان هستی محدودیت دارد، چیزهایی را می توانیم تجربه کنیم، درک کنیم و تا حدی بفهمیم، اما وسعت رمزآلود بخش پنهان عالم هستی به مراتب همچون ژرفنای سیه فام آسمان بی انتها در نگاه کنکاشگر انسان اندیشمند امروزی چشمگیرتر است. در این میان، هرازگاهی به شواهد و مستنداتی برمی خوریم که به صورت موردی و منحصر به فرد، در برخی شرایط ویژه و نادر چنین به نظر می رسد که مرزهای آگاهی در برخی از انسان ها و در برخی از برهه های زندگی از حدود متعارف فراتر رفته و در تجربیاتی الهامات یا به بیان دیگر تبادل اطلاعاتی صورت می گیرد که به نحو خارق العاده ای گویا فضا و زمان در نوردیده شده اند و برای لحظه هایی گویی بشر بر سیطره بلامنازع آنها چیره شده است.
دختر پاک ۱۷ ساله ای در یک رویای صادقه، شهیدی را که ۳۰ سال قبل در محلی در گیلان غرب مدفون شده، می بیند یا شهید گمنامی نشانی قبرش را در رویای مادرش به او می دهد. چه بسیار مثال های مشابهی که شاید شما هم تجربه کرده باشید. در برابر چنین رویدادهایی علم چه موضعی می تواند اتخاذ کند؟
از نظر علمی ذهن آدمی همچنان بزرگ ترین معمای خلقت است. ما مکانیسم های تجربه آگاهانه از عالم محسوسات را تا حدودی شناخته ایم، اما چیستی خود ذهن همچنان رازآلود و در پس ابهام است. اطلاعات محیط پس از ورود از دروازه های حسی مانند چشم و گوش پس از محاسبات بسیار پیچیده ریاضی عالم بیرون را در حد قابلیت های محدودشان در لایه های انتزاعی ذهن ما بازآفرینی و منعکس می کنند. گرچه ما منظره عالم پیرامون خود را یکدست و منسجم درک می کنیم، اما به طرز غریبی اطلاعات از نظر مکانی در مناطق مختلف قشر مغز متفرق شده و هرگز از نظر مکانی یا کالبدشناسی تجمع پیدا نمی کنند. این مساله باعث پیدایش یک پرسش بزرگ در علم نوروساینس(علوم اعصاب شناختی) شده و آن معمای پیوند و اتحاد مجدد این داده های متفرق و پراکنده است.
جالب اینجاست که برخی پدیده های شبح آلود در عالم ذرات در مقیاس کوآنتومی مستمسکی برای نظریه پردازی درخصوص حل معمای فوق الذکر در مغز انسان شده است. جالب تر آنکه همین روزنه، باب را برای داشتن تصوری احتمالی از چیستی رویای صادقه باز کرده است.
الهام یا رویای صادقه را می توانیم انتقال پیام یا اطلاعات بین ۲ مکان یا ۲ زمان متفاوت به طریقی خارج از شیوه های متعارف توصیف کنیم. در آزمایش های بسیار معتبری ثابت شده که ذره های کوآنتومی درهم تنیده شده، رفتاری ارواح گونه را به نمایش می گذارند. آنها به گونه ای از وضعیت و مشخصات کوآنتومی یکدیگر تبعیت و تقلید می کنند که با وجود بعد مسافت هر تغییر
اعمال شده بر یکی از آنها در دیگری نیز به صورت آنی و بر خط تسری می یابد. گویی هر ۲ دقیقا در یک مکان هستند. اخیرا نشان داده شده که این پدیده از درهم شکستن بعد مکان پا را فراتر گذاشته و می تواند حتی بعد زمان را نیز پشت سر بگذارد.
۲ ذره کوآنتومی درهم تنیده که هرگز در دوره زمانی مشترکی حضور نداشته اند؛ واقعیتی که در زمان و مکان استقرار نمی یابد.
اگرچه این رفتار ذرات کوآنتومی تنها روزنه ای برای تعمیم نظری باز کرده است اما برای انکار پدیده هایی مانند رویا و الهام، علم باید ابتدا تکلیف رفتارهای عجیب ذرات درهم تنیده کوآنتومی اش را روشن کند.
می وصلم بچشان تا در زندان ابد
از سر عربده مستانه به هم در شکنم
رویای روشن چیست؟
حتما تابه حال رویایی دیده اید که در همان لحظه بدانید در حال رویا دیدن اید. این حالت را «رویای هوشیارانه» یا «رویای روشن» می نامند. در این حالت، فرد رویایی می بیند که از رویا بودنش آگاه است و میلی به بیدار شدن ندارد. فرد در این رویا به وضوح دارای خودآگاهی است و توان استدلال و تفکر دارد و خاطراتش را نیز به یاد دارد. همه تعاملات و گفت وگوهای میان رویابین و شخصیت های این رویا درست مانند وضعیتی است که در خیال پردازی هنگام بیداری رخ می دهد اما شخصیت های این رویا را نمی توان آفریده های رویابین شمرد، چرا که این شخصیت ها طوری عمل می کنند که گویی توانایی ذهنی و خود مختاری کاملی دارند. رویابین در این حالت می تواند باعث ایجاد وقایعی شود که اگر در زندگی واقعی رخ می دادند، آنها را معجزه آسا می شمردیم. همچنین فرد گاهی در این نوع رویاها می تواند کنترل سیر رویدادها را به دست بگیرد. نمی توان گفت رویابین دچار توهم شده زیرا می تواند میان واقعی و غیرواقعی فرق بگذارد؛ با این حال، دنیایی کامل را تجربه می کند که دارای شخصیت ها، حرکات، اعمال، خط داستانی و به اصطلاح «فضایی» شبیه دنیای واقعی است.
گرچه رویای روشن اغلب از مرحله REM (خواب مرحله حرکات سریع چشم) شروع می شود، در واقع نوعی مرحله بینابینی است که آمیزه ای از خصوصیات خواب REM و غیر REM خواب (مرحله ای از خواب بدون حرکت سریع چشم ها) را دارد. شواهدی به دست آمده که رویای روشن با فعال شدن مجدد شبکه های عصبی بخش های پیش پیشانی قشر مغزارتباط دارد. یک بررسی اخیر با «ام آرآی کارکردی»از مغز نشان داده که هنگام رویای روشن (نسبت به خواب REM) فعالیت عصبی قوی تری در بخش های گوناگون قشر مغز مشاهده می شود.
آیه ۶۰ سوره انعام
اکرم جهانگیر
مدرس بازنشسته دانشگاه ارتش
«اوست خدایی که شما را در شب می میراند و آنچه در روز انجام داده اید، می داند. سپس شما را برمی انگیزاند (از آن) تا به اجلی که قضا مقدر کرده، برسید سپس به سوی او بازمی گردید تا از آنچه کرده اید، آگاه شوید. (آیه ۶۰ سوره انعام)»
سال هاست عارفان از سفری روحانی سخن می گویند که امروز علم آن را رویای صحو (هوشیار) می نامد. یک پژوهشگر رویا در دانشگاه استنفورد به نام «استفن لابرگ» رویای صحو را به یک علم تبدیل کرد. هرچند بررسی تطبیقی رویاها در گروه علوم نظری قرار دارند اما برای بررسی تجربی رویاها نیازمند پژوهشگر خواب علمی، عملی و مستند بود. لابرگ فکر کرد اگر واقعا امکان دارد شخص خوابیده در موقع خواب دیدن آگاه باشد، چرا نتواند با دنیای خارج صحبت کند؟ او ثابت کرد رویای صحو توهم نیست. در شرایطی که با شبیه سازی رایانه ای یک شبکه نورونی مصنوعی مورداستفاده قرار گرفته، برخی از قسمت های اصلی ادراکات لحظه های خواب و رویا و لحظه های نزدیک به مرگ با مرگ نمایشی این نورون ها نشان داده شده است. او تعدادی سفر کننده رویا تربیت کرد و به آنها آموزش داد تا از مرز رویاها، با دنیای پیشرفته تکنولوژی ماشین های الکتروآنسفالوگرام ارتباط برقرار کنند. لابرگ می گوید: «وقتی شما در رویا کاری انجام می دهید، مغزتان همان مسیرهایی را طی می کند که وقتی آن را در عالم بیداری انجام می دهید، طی می کند.» دکتر ایموند مودی در سال ۱۹۷۵ کتابی به نام «زندگی بعد از زندگی» را منتشر کرد. او در تحقیقات خود با کسانی که تا دروازه های مرگ رفته و برگشته اند، گفت وگو کرده و آنها برای او از تونل های تاریک و روشنایی های طلایی دیدار جسم بی جانشان که پزشکان روی آن سرگرم کار بودند، سخن گفتند. یک متخصص قلب به نام دکتر میشل سابوم در دانشگاه فلوریدا پس از مطالعه کتاب دکتر مودی تصمیم گرفت به طور جدی درباره تجربه مشرف به مرگ تحقیق کند. او بعد از ۵ سال کار و ۱۱۶ گفت وگو، یافته های بسیار جالبش را در کتابی با عنوان «خاطرات مرگ» منتشر کرد. این تحقیقات فقط گوشه ای از ابعاد معنوی علمی آیه ۶۰ سوره انعام را نشان می دهد.