شاید بارها لحظاتی را تجربه کرده اید که دارای بار زیادی از هیجان برایتان بوده است. لحظاتی سرشار از خوشحالی و یا لحظاتی که پر از اندوه بوده است. شاید در چنین شرایطی سعی در سرکوب احساس خود داشته باشید ، اما بهتری است بدانید این موضوع کاملا غلط است.
فکر می کنید چنین دستوراتی بی ضرر است و فقط روحیه فرد را تقویت می کند؟ خیلی ها همین نظر را دارند و بسیاری از پدر و مادرها هم به همین دلیل نمی گذارند فرزندشان گریه کند یا به او اجازه ناراحت شدن نمی دهند. آنها به اشتباه تصور می کنند این کار به نفع فرزندشان است و از او انسانی قوی و محکم می سازد. در حالی که همین احساسات سرکوب شده در آینده ای نه چندان دور می تواند به شکل بهمنی ویران کننده بر زندگی آنها سقوط کند؛ بهمنی که گاه تمام زندگی فردی و اجتماعی او را نابود می کند. پس تا فرصت هست و هنوز بهمن بزرگی شکل نگرفته، به فکرش باشید و از سقوط آن پیشگیری کنید.
هیجاناتی برای همه انسان ها
عده ای هستند که فکر می کنند هیجانات مثبت و منفی زندگی به آنها مربوط نمی شود. زندگی آرام و بی دغدغه ای که این افراد برای خودشان ساخته اند، دلیل محکمی است برای این که خودشان را از این هیجانات و بخصوص هیجان های منفی دور بدانند. در حالی که به گفته دکتر پرویز ناظمی، روان شناس و مدرس دانشگاه تمام انسان ها با هیجانات مثبت و منفی زندگی روبه رو هستند و آنها را تجربه می کنند.
بنابراین به نظر می رسد آنهایی که وجود هیجان را در زندگی شان انکار می کنند، با معنای دقیق آن آشنا نیستند، اما آن طور که دکتر ناظمی در گفت وگو با «جام جم» هیجان را تعریف می کند، هیجانات در حقیقت همان درکی است که انسان نسبت به احساساتش دارد. به عبارت دیگر، تفسیر و درک آنچه برای انسان اتفاق می افتد یا محرکاتی که حواس پنجگانه اش را درگیر می کند، موجب شکل گیری هیجان های متفاوتی می شود.
به گفته این روان شناس، هفت هیجان اصلی در زندگی انسان ها وجود دارد؛ شادی، خشم، تعجب، تنفر، غم، ترس و نگرانی. از طرفی هم هیچ وقت نمی توانیم بگوییم انسانی در دنیا بدون این هیجانات زندگی می کند و در مقابل، انسان دیگری هست که با این هیجانات آشناست؛ بلکه همه انسان ها در طول زندگی شان دچار هیجانات مختلفی می شوند و آنچه میان شان تفاوت ایجاد می کند، فقط نحوه بروز هیجان و واکنشی است که در جامعه نشان می دهند.
نحوه ابراز هیجانات هم به دلایل متعدد از جمله مسائل فرهنگی، شرایط تربیتی و نگرش افراد نسبت به زندگی میان انسان های مختلف متفاوت است و از یک قانون کلی پیروی نمی کند.
هیجانات مثبت و منفی؛ سرکوب یا ابراز؟
بعضی از هیجان ها مثبت و خوشایند است و بعضی ها هم منفی و ناراحت کننده. در مواجهه با هر یک از این نوع هیجانات هم طبیعی است که انسان ها رفتار و واکنشی متفاوت داشته باشند، اما آنچه دکتر ناظمی برآن تاکید می کند، آموختن نحوه صحیح ابراز هیجانات است؛ چه مثبت و چه منفی.
با همه اینها اما معمولاً افراد زمانی دچار مشکل می شوند که در معرض هیجانات منفی قرار می گیرند. این روان شناس در این باره می گوید: گاهی انسان ها نمی دانند زمانی که تحت استرس هستند، با غصه بزرگی روبه رو شده اند یا هنگامی که خشم زیادی دارند، چگونه باید واکنش نشان دهند. متاسفانه خیلی از ما با نحوه صحیح ابراز هیجانات منفی یا کنترل آنها آشنا نیستیم و همین موضوع می تواند زمینه ساز دردسرهای بعدی در جامعه و در ارتباط با دیگران شود.
البته معمولا چنین مواردی به کودکان و نوجوانان هم آموزش داده نمی شود و والدین یا مسئولان مدرسه به فکر آن نیستند. به همین دلیل هم زمانی که بچه ها می خندند، ممکن است پدر یا مادر او را از این کار منع کنند یا اجازه گریه کردن به کودک ندهند. در حالی که به گفته دکتر ناظمی، وجود این هیجانات در روند طبیعی رشد یک انسان ضروری است.
هیجانات منفی به خُلق منفی نرسد
«ما که هیچ غمی در زندگی مان نداریم.» خیلی ها این حرف ها را می زنند و طوری نشان می دهند که انگار واقعا غصه ای در زندگی شان وجود ندارد، اما مگر هیجانات منفی مانند غم و نگرانی نباید در همه انسان ها وجود داشته باشد؟ پس چطور گروهی هستند که هیچ وقت با این هیجان ها روبه رو نشده اند؟
دکتر ناظمی در پاسخ به این پرسش توضیح می دهد: یکی از مهارت های زندگی این است که بتوانیم هیجانات منفی را طوری کنترل کنیم که به خلق منفی تبدیل نشود. کسانی که نمی توانند هیجان هایی مانند غم را کنترل کنند و نمی دانند چطور باید آن را بروز دهند، به مرور زمان، این مشکل بر زندگی شان اثر می گذارد و از آنها انسان هایی غمگین و افسرده می سازد. انسان هایی که همیشه ناراحت هستند، احساسات بدی را تجربه می کنند و نسبت به اتفاقات زندگی شان تفکری منفی دارند.
خودتان را کنترل کنید
عصبانی می شود و فریاد می کشد. راننده پشتی برایش بوق می زند، پیاده می شود و واکنش فیزیکی نشان می دهد. ناراحت است و به کار ارباب رجوع رسیدگی نمی کند و… اینها همه واکنش هایی است که افراد در مقابل هیجانات مختلف ممکن است بروز دهند. در صورتی که هر یک از این هیجان ها هم باید به شیوه ای صحیح ابراز شود و هر واکنشی که فرد دوست داشته باشد، مورد تائید جامعه نیست.
دکتر ناظمی در این باره می گوید: بچه ها هم از این رفتارها الگوبرداری می کنند و به همین دلیل ممکن است هنگام عصبانیت جسمی را پرت کرده یا اخم کنند. در حقیقت، هیجاناتی را که پدر و مادر برای آنها تعریف می کنند و واکنش هایی که خودشان نسبت به آن هیجان نشان می دهند، همگی در ذهن کودک جامی افتد و برایش همانطور تعریف می شود تا در دوران بزرگسالی هم مورد استفاده قرار گیرد.
البته متخصصان هم نمی گویند باید هیجانات را مخفی یا سرکوب کرد؛ بلکه تاکید آنها هم بر ابراز هیجان به شیوه ای صحیح و منطقی است. به گفته این روان شناس، انسان ها از همان دوران کودکی باید کم کم یاد بگیرند چطور می توانند هیجانات شان را کنترل کنند و در مقابل آنها به طور صحیح واکنش نشان دهند. تمام این موارد نیز به صورت الگویی در محیط خانواده تعریف می شود و علاوه بر آن، کودک در مهدکودک یا کارتون هایی که می بیند نیز چنین رفتارهایی را می آموزد. با آموزش رفتارهای صحیحی که باید در برابر هیجان های منفی بروز کند نیز کم کم می توان چنین عاداتی را در جامعه ایجاد کرده و آن را میان مردم رواج داد.
دکتر ناظمی یادآور می شود: برای این که بتوانیم هیجانات منفی خود را کنترل کنیم، قبل از هرچیز لازم است خود آگاهی هیجانی داشته باشیم. به این معنی که هر یک از افراد باید بدانند در چه مواقعی عصبانی، ناراحت، خشمگین یا نگران می شوند. پس خیلی مهم است تمام این موارد را تفکیک کنیم و از هیجانات خودمان آگاه باشیم و آنها را به درستی بشناسیم. در حقیقت، خودآگاهی هیجانی باعث می شود بتوانیم پیش بینی کنیم چه شرایط، مسائل یا موضوعاتی در اطراف ما وجود دارد که می تواند ما را به هم بریزد و انسانی که قدرت پیش بینی این موارد را داشته باشد نیز به راحتی می تواند آنها را کنترل کند.
فراموش نکنیم خود آگاهی هیجانی که به معنی باخبر شدن از احساسات مان است، باعث می شود پیش بینی کنیم در چه مکان هایی، چه مواقعی یا در حضور چه افرادی، چه احساسی برای ما ایجاد خواهد شد.
این واکنش ها طبیعی است یا نه؟
آقای ثانی که ۶۵ سال دارد و هیچ وقت به غم و غصه اجازه نداده زندگی اش را کنترل کند، می گوید: به نظر من کسانی که دائم گریه می کنند، ناراحت هستند و نمی توانند خودشان را از این احساسات و هیجانات منفی جدا کنند، انسان هایی ضعیفند و باید بیشتر روی خودشان کار کنند. او باور دارد ابراز هیجانات منفی کاری اشتباه و نشانه ضعف افراد است و به همین دلیل هم فرزندان و نوه های خود را از این کار منع می کند. آقای ثانی در این زمینه تنها نیست و خیلی های دیگر هم همین طرز تفکر را دارند و مانند او عمل می کنند، اما دکتر ناظمی ضمن بیان این که یکی از اولین واکنش های انسان در برخورد با موضوعات مختلف، بروز واکنش های هیجانی است، می گوید: بروز واکنش های هیجانی طبیعی است و نشان دادن عواطف هم کاری منطقی به حساب می آید، اما پس از گذشت مدتی، فرد باید با تمرکز بر حل مسائل، به شیوه ای مناسب با مشکلات برخورد و آنها را حل کند. وی می افزاید: در جامعه ای که انسان ها برای وجود خود و احساساتشان ـ چه منفی و چه مثبت ـ ارزش قائلند و جامعه هم این موضوع را به آنها می آموزد و نحوه برخورد صحیح را آموزش می دهد، افراد از نظر سلامت روانی در وضع خوبی قرار خواهند گرفت.
مشکلات روانی، نتیجه سرکوب هیجانات
نباید گریه کرد و نباید غصه را نشان داد. اینها را می گویند، اما هیچ کس دلیلش را نمی داند. دکتر ناظمی، اما ضمن بیان این که سرکوب یا مخفی کردن هیجانات کاری اشتباه به حساب می آید، یادآور می شود: نباید هیچ هیجانی را سرکوب کرد. چون هر چه هیجانات را پس بزنیم و در برابرشان از مکانیزم دفاعی سرکوبی یا واپس زنی استفاده کنیم، آنها در جایی دیگر و به صورت مشکلی شدیدتر نمایان می شود که در اغلب موارد هم قابل کنترل نخواهد بود. بنابراین نباید فراموش کنیم تخلیه نکردن هیجان ها می تواند موجب بروز مشکلات روانی متعددی در جامعه شود. وی می افزاید: اگر فردی برون ریزی یا تخلیه هیجانی که او را به پالایش روانی می رساند، نداشته باشد، این مسائل در آینده ممکن است به شکل یک اختلال اساسی روانی یا یک بیماری روانی نمایان شود و فرد و جامعه را با مشکلات بیشتری مواجه کند.
مهارت ابراز وجود
اگر همیشه دوست دارید همه اطرافیان تان را راضی نگه دارید و هیچ وقت حرفی خلاف میل شان نمی زنید، خوب است کمی بیشتر به این رفتارتان دقت کنید. البته راضی نگه داشتن دیگران و رسیدگی به کارهای شان تا حد امکان و توان نه تنها ویژگی بدی نیست که حتی به عنوان یکی از خصوصیات مثبت و مورد قبول جامعه هم به حساب می آید، اما آنچه می تواند شکل مشکل به خودش بگیرد و حتی ممکن است زندگی فرد را نابود کند، ناتوانایی در ابراز وجود است. در حقیقت نباید این موضوع را نادیده بگیریم که ابراز وجود یکی از مهارت های مهم و اساسی زندگی است و آشنانبودن با آن می تواند عواقب ناخوشایندی برای فرد ایجاد کند.
در واقع، زمانی که درباره این مهارت صحبت می شود، منظور بیان کردن نظرات و خواسته ها به صورت شفاف، صریح، مستقیم و براساس صداقت است. در این میان نباید به اشتباه تصور کنیم ابراز وجود به معنای پرخاشگری یا گستاخی است بلکه بیان نظرات باید کاملا مؤدبانه، محترمانه و دوستانه انجام شود. به طور کلی، در یک زندگی سالم و موفق انتظار می رود چنین رفتاری در تمام دوره های زندگی وجود داشته باشد و فرد بتواند با شهامت و جرأت ورزی نظراتش را بیان کند.
در چنین مواقعی اگر فرد با رفتاری همراه با جرأت و شهامت و براحتی نظرش را درباره رفتارهای دیگران و کارهایی که آنها انجام می دهند، بیان کند و در عین حال، آرام بماند و نگران حرف های منطقی اش هم نباشد، می تواند احساسات و هیجاناتش را تا حد زیادی کنترل کند و دیگران هم نمی توانند بر رفتار و احساسات چنین شخصی تاثیر بگذارند. بنابراین طبیعی است که هیجانات منفی او به حداقل می رسد و زمانی که با چنین هیجاناتی روبه رو می شود نیز می تواند به درستی آنها را ابراز کند.