آیا تا به حال برایتان پیش آمده کودکی را از سر محبت بیش از اندازه، برخلاف میل او ببوسید یا در آغوش بکشید؟ متاسفانه یکی از عادتهای ناسالم ما ایرانیها این است که نمیدانیم چطور و چقدر احساسات خود را به دیگران، مخصوصا بچهها، بروز بدهیم و خیلیهایمان هم مدیریت و کنترلی بر احساسات و هیجانهای خود نداریم. این ضعف مدیریت و کنترل، میتواند برای کودک، بسیار بیشتر از ما بزرگترها آزاردهنده باشد. به همین دلیل پای صحبتهای دکتر نسرین امیری، فوقتخصص روانپزشکی کودک و نوجوان و عضو هیاتعلمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی نشستیم تا بیشتر با عواقب این رفتار آشنا شویم. توصیهها و هشدارهای دکتر نسرین امیری به بزرگترهایی که کودکان را زیاد میبوسند:اصلا چرا بعضی از ما بزرگترها به خودمان اجازه میدهیم احساسات خود را بدون توجه به خواست بچهها، نسبت به آنها بروز بدهیم؟متاسفانه این رفتار نادرست، ناشی از پایین بودن سواد عاطفی افراد است.
منظورتان از سواد عاطفی چیست؟
سواد عاطفی یعنی اینکه بتوانیم احساسات خود و طرف مقابلمان را بشناسیم و آنها را کنترل کنیم. فردی که سواد عاطفی داشته باشد، سعی نمیکند به زور و اجبار، احساسات و هیجانهای خود را به دیگری تحمیل کند. این فرد، تمام تلاش خود را میکند تا فرد مقابلش را در شرایطی قرار بدهد تا او هم خواستهای مشابه خواسته خودش داشته باشد. یعنی اگر شما به اندازه کافی سواد عاطفی داشته باشید و نتوانید فرزندتان یا کودکی را که دوست دارید برای بوسیدن و بوسیدهشدن یا در آغوش کشیده شدن سر وجد بیاورید و او را طالب این کار کنید، با اعمال کنترل بر احساسات و هیجانهای درونیتان، از انجام این عمل خودداری خواهید کرد.
چرا؟
چون میدانید حتی یک بوسه ملایم یا در آغوش کشیدن معمولی هم میتواند باعث آزار روانی آن کودک شود و از آنجا که شما او را دوست دارید، بهطور حتم راضی به آزار دیدنش نخواهید شد.یعنی بوسیدن و در آغوش کشیدن اجباری بچهها، حتی اگر به دلیل محبت بیش از اندازه به آنها باشد هم میتواند نوعی کودکآزاری محسوب شود؟بله، این اقدام میتواند علاوه بر کودکآزاری فیزیکی، نوعی کودکآزاری هیجانی هم محسوب شود که البته هیجانی بودن آن، پررنگتر از فیزیکی بودنش است.بعضی از ما بزرگترها به بهانه اینکه بچهها معنای دوست داشتن را به خوبی درک نمیکنند، آنها را به زور میبوسیم یا در آغوش میکشیم. آیا این کار با چنین بهانهای هم توجیهپذیر نیست؟نه، به هیچ وجه. مردم باید بدانند دوست داشتن یکطرفه، حتی در مورد بچهها، دردسرساز و اقدامات بعدی ناشی از آن هم نوعی بیسوادی عاطفی است. بهعبارت سادهتر، یا باید پتانسیل و قدرت آن را داشته باشیم که احساس و هیجان ناشی از دوست داشتن را در فرد مقابلمان هم ایجاد کنیم، یا آنقدر توانمند و باسواد باشیم که بتوانیم احساسات خود را کنترل کنیم و آنها را برخلاف میل طرف مقابلمان بروز ندهیم.
آیا میتوانیم «نه» گفتن را به بچههایی در هر سنی آموزش بدهیم؟
واقعیت این است که خیلی از بچهها بهطور ذاتی دارای این قدرت هستند و ما با رفتار نادرست خود، قدرتهای ذاتی مانند توانایی «نه» گفتن را از آنها میگیریم. مثلا فرض کنید فردی مانند خاله، عمه یا یکی از دوستان خانوادگیتان، فرزند شما را ببوسد یا او را در آغوش بکشد؛ فرزندتان هم در برابر این رفتار، جای بوسه را پاک کند یا به زور خودش را از آغوش طرف مقابل بیرون بکشد. چه کار میکنید؟ بهطور حتم، خیلی از ما در چنین شرایطی، فرزند خود را سرزنش میکنیم و به او میگوییم: «وای! خیلی کار بدی کردی! عمه تو را دوست دارد که میبوسدت.» در چنین شرایطی، اجازه نمیدهیم فرزندمان «نه» گفتن را تجربه کند. ما باید بچهها را در مقابل این موقعیتهایی که ممکن است در طول زندگی بارها و بارها برایشان تکرار شود، آزاد بگذاریم.
بوسه در بیماری
اگر فرزندمان دوست داشت در شرایطی که ما یا خودش بیمار هستیم، در آغوشمان بکشد یا ما را ببوسد، باید او را توجیه کنیم که این کار فقط باعث انتقال بیماری میشود و شیوههای انتقال بیماری را به زبان ساده برای او توضیح دهیم.