یك هدف چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ آیا هدف باید كمی باشد یا كیفی؟ در ارتباط با آن نیاز است چه وظایفی د اشته باشیم؟ و …
در یك تعریف، هدف وضعیتی است كه میخواهیم در آینده داشته باشیم. اگر خود نتوانیم وضعیتمان را در آینده تعیین كنیم، ناچار محیط پیرامونمان، وضعیت را به ما تحمیل میكند. آنچه كه محیط بر ما حكم میكند چه بسا با ما سازگاری نداشته باشد. پس چه بهتر كه خود، هدف مطلوبمان را معلوم كنیم و به سمتش در حركت باشیم.
انتخاب هدف، یكی از ضرورتهای زندگی است كه اگر آگاهانه انجام نشود، ناآگاهانه صورت خواهد گرفت. یكی از ضرورتهای انتخاب هدف، این است كه تمركز ذهنی را به همراه خواهد داشت. داشتن ذهنی متمركز، یكی از شرطهای لازم برای موفقیت است. یك ذهن متمركز قدرت تفكر و خلاقیت دارد و پر از انرژی است، بنابراین میتواند در مسایل كنكاش كند و اعماق آنها را ببیند. نقطه روبروی ذهن متمركز، یك ذهن آشفته است. با یك ذهن آشفته نمیتوانیم كاری از پیش ببریم و تمام انرژیمان صرف كارهای بیهوده میشود. دلایل عدم موفقیت با یك ذهن آشفته به قرار زیر است:
1) یك ذهن آشفته، لبریز از ایدههای گوناگون است كه ممكن است با یكدیگر متضاد باشند. بنابراین پرداختن به یك ایده، دیگری را خنثی میكند و هر دستآورد، دستآورد دیگری را از بین میبرد.
2) دریك ذهن آشفته، یك خط فكری به صورت ممتد جریان ندارد. یك فكر میآید و بعد توسط فكری دیگر قطع میشود و پس از مدتی كه شخص از مسیر اصلی فكری خود، منحرف شد، به یاد میآورد و مجدداً ذهنش را روی موضوع متمركز میكند. برای رسیدن به گنج، لازم است كه زمین را تا رسیدن به آن حفر كنیم. كسی كه ذهنی آشفته دارد همانند جویندهای است كه پس از كندن چند وجب از خاك، نقطه دیگری نظرش را جلب كرده و جهت كندن آنجا، از كارش دست میكشد.
3) در یك ذهن آشفته، ارزشها مرتب عوض میشوند؛ زیرا حاصل تجربه و فراست نبودهاند. شخص با یك ایده روبرو شده و آن را به عنوان ارزش میپذیرد. سپس با ایده دیگری روبرو میشود و آن را به عنوان ارزش جدید میپذیرد.
4) در یك ذهن آشفته، شخص نمیتواند از كارهایش دفاع كند؛ زیرا آنها را با معیار و دلیل محكم و روشن، انتخاب نكرده است.
5) كسی كه یك ذهن آشفته دارد، ثبات شخصیت ندارد؛ بنابر این محیط بر او تأثیر میگذارد. با از دست دادن یك چیز كوچك ناراحت و اندوهگین میشود و با به دست آوردن یك چیز كوچك غرق شادی میشود. هیجانی است و احساساتش كاذب میباشد.
6) از یك ذهن آشفته، عمل نمیبینیم بلكه یكسری ایده است كه معمولاً تا عملیشدن فاصله زیادی دارند و امكان رسیدن به آنها نیست.
7) كسی كه ذهنی آشفته دارد، قدرت اراده ندارد. داشتن اراده، نیازمند ثبات است. تا زمانی به عهد خود پایبند میمانیم كه اصل آن را پذیرفته باشیم و آن اصل، برایمان مهم و با ارزش باشد. وقتی كه شخص، قدرت ثبات را از دست داد، دیگر نمیتواند برسر عهد خود باقی بماند.
8) كسی كه دارای ذهنی آشفته است، توان تصمیمگیری ندارد و دائماً از محیط و دیگران تأثیرپذیر است و در برابر آنچه به او عرضه میشود از جمله تبلیغات، مغلوبه است.
9) یك ذهن مشوش، نمیتواند انرژیهایش را حفظ كند بنابراین زود خسته میشود و با رسیدن به اولین نتایج و محصولات دست از كار میكشد و یا اینكه نمیتواند خطاهای كار خود را پیدا كند، بنابراین دائماً این خطاها را تكرار میكند.
10) كسی كه دارای ذهنی آشفته است، در برابر مسایل، قدرت انتخاب و انعطاف را از دست میدهد.
حال كه با ضرورت هدف آشنا شدیم، كمی هم درباره ویژگیهای آن صحبت كنیم. اولین مطلبی كه خوب است در این باره بدانیم، این است كه هدف با آرزو تفاوت دارد. آرزو یعنی رسیدن به چیزی كه آن را نداریم ولی هدف یعنی آشكار كردن آنچه كه داریم ولی هنوز ناپیداست. معمولاً هدف با آرزو اشتباه گرفته میشود. آرزو، ما را از واقعیت دور میكند و به توهم میكشاند و ذهن را اسیر و آشفته خود میكند بنابراین بهتر است كه از آن اجتناب شود.
هر كدام از ما گنجهای بیشماری در درونش دارد كه لازم است كه این گنجها را استخراج و آشكار كند؛ گنجهایی همچون دانایی، مهربانی، آرامش، اقتدار، پاكی، اخلاق نیكو، حیاء و … . این گنجها كه همگی حالتی كیفی دارند، میتوانند با توجه شرایطی كه در آن آشكار میشوند، تبدیل به نتایج و ثمرات عینی شوند. برای مثال، آنكس كه دانایی خویش را آشكار كند، معلمی خواهد شد كه تعالیمی را ارائه میدهد و شاگردانی را تربیت میكند تا این تعالیم را پاسداری كنند؛ آنكس كه اقتدار خویش را آشكار كند، رهبری خواهد شد كه یارانش را در راه رسیدن به هدفشان یاری میكند و به همین ترتیب همه گنجها، دستآوردهای عینی و ملموس خواهند داشت.
تحقق یك هدف، فرایندی است كه در آن كیفیتی تبدیل به كمیت(هایی) میشود. این فرایند چهار مرحله دارد كه عبارتند از : قصد، مأموریت، افق حركتی و برنامه. هركدام از این مراحل، ویژگیهایی دارند و پرداختن به آنها شرایطی دارد.
در پشت هر فعالیتی یك هدف شفاف یا مبهم وجود دارد همانطور كه ارسطو میگوید هر رفتاری به سوی هدفی نشانهگیری كرده است. ذهن شما دارای یك مكانیسم هدفیابی است. وقتی هدف یا آرزویی را در ضمیر ناخودآگاهتان طراحی میكنید نیرویی در ذهنتان ایجاد میگردد كه ظاهراً موجب هدایت و حركت شما به سوی آن هدف میشود. از این جهت دستیابی به اهداف به صورت خودبه خود انجام میشود و این توانایی هدفیابی مانند دم و بازدم برای شما طبیعی است. مشكل همیشه اینجاست كه شما اول از همه بتوانید هدفهای شفافی را برای خودتان تعیین كنید. موقعی كه این مهارت حساس را بیاموزید و به كار گیرید تقریباً بلافاصله به پیشرفتهای زیادی نائل میشوید و سریعتر و راحتتر به هدفهایتان میرسید. كلید فعال كردن موفقیت این است كه هدف یا هدفهای موردنظر و ویژگیها و خصوصیاتشان به هنگام دستیابی به آنها كاملاً مشخص باشد. همانطور كه شما ساختن یك خانه را بدون نقشه شروع نمیكنید، زندگی پرثمری را هم بدون داشتن لیست مشخصی از اهداف موردنظر و برنامهای مكتوب و مدون برای اقداماتی كه منجر به رسیدن به هر یك از آنها میشود نمیتوانید پایهگذاری كنید.
متأسفانه طبق آخرین تحقیقات كمتر از 3 درصد از افراد دارای هدفهای مدون و روشن و برنامه اجرایی برای آنها هستند. شما هم با یك كار ساده، یعنی برداشتن كاغذ و قلم و یادداشت كردن چیزهایی كه میخواهید، میتوانید به صف موفقترین افراد بپیوندید و در تمام سالهای زندگی از یك روش مؤثر برای مشخص كردن و رسیدن به هدفهایتان استفاده كنید.
این روش هفت مرحله ساده دارد كه با رسیدن به هر كدام از این هفت مرحله میتوانید كارآیی خودتان را دو یا چند برابر كنید.
1- مشخص كنید كه دقیقاً چه میخواهید و یا آرزوها و خواستههای دارای اولویت شما كدام هستند.
2- هدفهایتان را روی كاغذ بیاورید افكارتان را بنویسید. وقتی هدفهایتان را مینویسید آن را شفاف و قابل لمس میكنید. با این كار چیزی خلق میكنید كه قابل لمس و دیدن است. به بیان دیگر هدفی كه روی كاغذ نیامده است فقط یك آرزو و رویاست و هیچ انرژی در پشت آن نیست. هدفهای نوشته نشده منجر به سردرگمی، ابهام، گمراهی و اشتباهات بسیار میشود.
3- برای هدف خود مهلت تعیین كنید. برای یك هدف یا تصمیم بدون مهلت مشخص هیچ فوریتی وجود ندارد. چنین هدفی فاقد یك آغاز یا پایان واقعی است. اینكه محول كردن یا پذیرش كارها و یا مسئولیتها فاقد مهلتی معین برای انجام باشد طبیعتاً باعث میشود كه كارها را به تعویق بیندازید و بخش ناچیزی از آنها را انجام دهید.
4- از تمام كارهایی كه فكر میكنید باید برای رسیدن به هدفتان انجام دهید فهرستی تهیه كنید. هربار چیز جدید به ذهنتان رسید آن را به لیست فعالیتها اضافه كنید. این كار را تا كامل كردن لیست ادامه دهید. این فهرست به شما تصویر قابل مشاهدهای از طبقه یا هدف اصلی و نیز راهی كه بتوان در آن بیوقفه به كار ادامه داد ارائه میدهد و احتمال رسیدن به هدف را به طور چشمگیری افزایش میدهد.
5- فهرست را به یك برنامه تبدیل كنید. كارهایی را كه به صورت لیست درآوردهاید اولویتبندی كنید. مشخص كنید چه كاری باید قبل از همه و چه كاری بعد انجام شود. حتی اگر میخواهید برنامه خود را قابل مشاهدهتر كنید كارها را به ترتیب اولویت در داخل مستطیل یا دایرهها بنویسید. خواهید دید وقتی با این كار هدف خود را به وظایف یا كارهای كوچك تقسیم میكنید تا چه اندازه رسیدن به هدف برایتان آسانترمیشود. با داشتن یك هدف مكتوب و یك برنامه منظم و یا سازمانیافته كارآیی و توانایی شما بسیار بیشتر از فردی خواهد بود كه هدفهایش را در ذهن نگاه میدارد و با خودش حمل میكند.
6- فوراً كا را بر اساس برنامه شروع كنید، هر كاری را كه میخواهد باشد. برنامه متوسطی كه بسیار خوب است اجرا شود بسیار بهتر از یك برنامه عالی است كه هیچ اقدامی در جهت اجرای آن نشود. در راه رسیدن به هر موفقیتی اجرای برنامه از همه چیز مهمتر است.
7- تصمیم بگیرید كه هر روز برای آن قدمی به سوی هدف اصلی بردارید كاری انجام دهید. این كار یا فعالیت را در برنامه روزانه خود بگنجانید. هر روز تعداد صفحات معینی در مورد موضوع موردنظر خود مطالعه كنید. به سراغ تعداد مشخصی از مخاطبان بروید. مدت زمان معینی ورزش كنید. از یك زبان خارجی تعداد مشخص واژههای جدید یاد بگیرید. هرگز یك روز خود را بیهوده تلف نكنید. حركت به جلو را ادامه دهید. وقتی حركت را شروع كردید به پیشروی ادامه دهید و متوقف نشوید. همین استواری و ثبات قدم به تنهایی شما را تبدیل به یكی از فعالترین افراد در نسل خود میكند. داشتن هدفهای مكتوب تأثیر بسیار خوبی روی قدرت شما دارد. به شما انگیزه كار و فعالیت میدهد، قدرت خلاقیت شما را تقویت میكند. انرژیبخش است و بیش از هر عامل دیگری به شما كمك میكند تا بر تنبلی خود پیروز شوید.
هدفها سوخت و انرژی آتشدان موفقیت هستند. هرچه این هدفها بزرگتر و روشنتر باشند برای رسیدن به آنها مشتاقتر میشوید. هرچه به هدفهایتان بیشتر فكر كنید تمایل و اشتیاق درونی شما برای دستیابی به آنها بیشتر میشود.
هر روز به هدفهایتان فكر كنید و آنها را مرور نمایید. اكثر مردم هرگز چنین كاری را نكردهاند. فقط به روی كاغذ آوردن هدفها، مشخصكردن فعالیتهایی كه رسیدن به آنها در سه، چهار ماه آینده كافی است تا زندگیتان را متحول كند. موقعی كه اهدافتان را یادداشت میكنید بلافاصله به شخص دیگری تبدیل میشوید و نظری مثبت به خود و آیندهتان پیدا میكنید.
اعتماد به نفس و خوشبینی، جزیی از صفات شما میشود و احساس میكنید كنترل بیشتری روی زندگیتان دارید. از همه بهتر موقعی است كه هم هدفها و هم برنامه اجرایی خودتان را بنویسید، این كار احتمال رسیدن به هدفهایتان را به ده یا صد برابر افزایش میدهد.