11

از گذشته تا کنون در رابطه با موضوع خواب ، تحقیقات بسیار گسترده ای انجام شده. از هزاران سال قبل معبرانی وجود داشتند که خواب پادشاهان را تعبیر می کردند. امروزه نیز بسیاری از دانشمندان در این زمینه تحقیقاتی انجام داده اند.

هریک از ما تصویری از دنیا دارد. دنیای پیرامون ما همان دنیایی است که یکایکمان در آن به دنیا آمده ایم، بزرگ شده ایم و تجربه هایی کسب کرده ایم. هریک از ما چه آنها که در هزاران سال قبل در غارها می زیستند و چه آنها که امروز در بزرگ ترین رصدخانه های جهان کار می کنند همه نگرشی کلی و جامع به چیستی زندگی و قوانین حاکم بر آن داریم اما اینکه واقعا در این دنیا چه خبر است یا چه خبر خواهد شد، همچنان سوال بزرگی است که با وجود همه پیشرفت های بشری پاسخ علمی و مورد اتفاق نظر جهانی برای آن وجود ندارد…

 

نکته مهم اینجاست که هرچه توانایی، قابلیت و استعداد فرارفتن از چارچوب ها و زندان های ذهنی بیشتر باشد، واقعیت های محکم تری از مخفیگاه محدودیت های حسی و ادراکی آدمی سر برمی آورند؛ واقعیت های بزرگ و تکان دهنده ای که همه قوانین به نظر فراگیر و کامل روزمره مان را کمرنگ کرده یا به کلی زیر سوال می برند.

 

 

صبح است و مردم طبق روال روزانه در حال رفتن به محل کار و تحصیلشان هستند و مادران هم در خانه به فکر پختن ناهاری برای روز جدید هستند. هواپیما ها مسافران را به مقاصدشان می برند اما برای فضانوردی که از ایستگاه بین المللی ناظر زمین و مردم شهر مورد بحث ماست، روند امور و جو حاکم بر عالم قدری متفاوت است. هرچند به مدد شبکه تارنمای جهانی، تلویزیون و رسانه های مختلف همه تصوری از عالم بالای سرمان داریم اما تا زمانی که مانند خانم انوشه انصاری خارج از جو زمین پرواز نکنیم، احساس حقیقی از معلق بودن ما و همه شهرها و خیابان هایمان در فضا و داشتن سرعت سیری در پهنای ژرف و سیاه مکان و گردشی بی صدا بر گرد خورشید را تجربه نخواهیم کرد. به عبارت دیگر واقعیت اصلی اگر چه قبولش داریم ولی ملموس نبوده بلکه بیشتر شبیه افسانه های مجازی است. برای امور روزمره ما توفیری ایجاد نمی کند و برای نان شب فرزندانمان هم فایده ای ندارد که آن بالا چه خبر است و ما از آن بالا قابل تشبیه به چه نوع مخلوقاتی هستیم. چقدر تکان دهنده است!

 

 

جسارت علمی

 

تجسم ابعاد همین خورشیدی که هر روز صبح طلوع می کند و ما یعنی سیاره ما، میلیاردها سال است که هم از گزند سوختن در شعله های بغایت سوزانش در امان بوده و در طول همه این سال ها و این سفرهای نجومی بر گرد آن در دل فضا با او به هر کجا که می رود، رفته ایم و به دامش گرفتار نشده ایم و در عین حال در پناه چنین غول عظیم خشمگینی از آوارگی در بی نهایت سرد و سیاه فضای بین ستاره ای تاکنون جسته ایم. متفکران، دانشمندان و محققان با قدرت فکر و تجزیه و تحلیل، از عالم محسوسات به دنیای واقعی تر و حقیقی تری از آنچه که با ابزارهای حسی مان قابل مشاهده است، می رسند و این گونه وقتی اینشتین در عالم «مکان» خیالی با سرعت نور همسفر می شود و روی امواج آن به تفکر می نشیند، حقایقی را می بیند که شاید هرگز کسی جز او نمی توانست به آنها دست یابد. البته حریم علم محترم است و نگهبانان آن همواره و به خصوص در قرن های اخیر کوشیده اند جلوی ورود هرگونه خرافات، توهم و خطای ذهنی به اصول محکم علمی را بگیرند. این گونه بوده است که سنگین ترین هواپیماها از زمین برمی خیزند، در آسمان اوج می گیرند و مسافران را به سلامت به اقصی نقاط جهان برده و به آرامی به منزلگاه مقصود می نشیند یا طبیبان قلب و مغز بیماران را با اطمینان به قدرت مداوای خویش می شکافند و هر آنچه لازم بدانند اعمال می کنند.

 

مقاومت دانشمندان در پذیرش و تفسیر بسیاری از پدیده های مبهم متافیزیکی به این دلیل شایسته احترام است که همواره سنگ محکی بی حرف و حدیث برای سنجش پدیده ها فارغ از همه شبهات در دسترس محققان و متفکران باشد اما آفتی هم که علم عمدتا وارداتی به همراه آورده است، نوعی تمایل به تسامح پدیده هایی غیرعادی و غیرقابل توجیه علمی است. هستند دانشمندان متعصبی که در انکار شعورمندی حیات، راه افراط را در پیش گرفته اند و نوعی تعصب و تحجر علمی را بنیان گذاشته اند.

 

بسیاری از ما وجود برخی ماجراهای مرموز و دست های پشت پرده و نامرئی را در جریان های زندگی خود حس کرده ایم؛ اتفاقاتی که در قالب قوانین احتمالات و شانسی بودن برخی همزمانی های به شدت سرنوشت ساز نمی گنجند و در عین حال هم قدرت اثبات و مستندسازی آنها را به شیوه علمی نداریم. همه اینها را گفتیم تا برسیم به بحث رویا و رویاهایی که به نظر می رسد واقعا صادق هستند اما باز هم نیاز داریم که قدری در مورد ابزار ادراکات حسی مان سخن بگوییم.

 

 

عملکرد مغز

 

مغز ما هنگام بیداری به طور لحظه ای و پی در پی جهان پیرامونمان را آنگونه که آن را می بینیم و احساس می کنیم پس از محاسبه های ریاضی بسیار مفصل، پیچیده و دقیق در ذهن ما منعکس می کند. این انعکاس در واقع، تصاویر ذهنی بازسازی شده ای از حقیقت بیرونی هستند. از این رو باید مغز را بیشتر از هر چیز به عنوان یک فیلمساز بسیار سریع و امانتدار به حساب بیاوریم؛ فیلمسازی که متناظر با هر شخصیت و پدیده حقیقی مشاهده شده شبحی ریاضی را در لایه های ذهن می آفریند.

 

حتما متوجه شده اید که بسیاری از وقایع روزانه مهم خودبه خود طی ساعت ها یا روزهای بعدی مرور و تکرار می شوند. وقتی جریان ورودی اطلاعات از محیط قطع می شود به عنوان مثال زمانی که فرد در مکانی تاریک و بدون صدا برای مدتی طولانی محبوس می ماند (شرایطی که محرومیت حسی نامگذاری شده)، ذهن فیلمساز نبود خوراک حسی را نهایتا با خلاقیت و داستان پردازی خیالی جبران می کند؛ تجربه های کاذبی که ممکن است بسیار طبیعی جلوه کنند و فرد دچار توهم را منقلب سازند. از طرف دیگر وقتی چشم برهم می گذاریم و به تدریج خواب وجود ما را دربرمی گیرد وقایع روزانه خودبه خود در برابر ذهن حاضر می شوند. در مطالعه ای مشخص شده که تقدم و تاخر اتفاق ها در این حالت، برعکس می شود یعنی وقایعی که جدیدترند زودتر بازپخش می شوند. در خواب با حرکت های سریع چشم، فیلم های ساخته شده ذهن باز پخش و اصلاح می شوند. گاه معضل لاینحلی که روزهای مدیدی فکر ما را به خود مشغول داشته در کمال ناباوری حل می شود و ما به طرز معجزه آسایی به خواسته های رویایی مان می رسیم و البته گاهی نیز نگرانی هایمان در خصوص عزیزانمان در قالب نمایش هایی کاملا طبیعی مبنی بر رودرروشدن ما با فوت آنها کابوس هایی وحشتناک را خلق می کنند اما گاهی اتفاقی را در خواب می بینیم که به راستی روی می دهد! یا مادری به درستی از وقوع مشکلی برای فرزندی که کیلومترها از او دور است آگاه می شود. پرسش این است که چگونه چنین چیزی ممکن است؟

 

 

رویای صادقه و نگاه دانشمندان

 

از یک فیلمساز بسیار ساعی و پرکار برمی آید که گاهی هم فیلمی تخیلی بسازد که بین هزاران هزار فیلمش یکی از آنها با واقعیات بعدی تا حدودی جور دربیاید. این نگرش بسیاری از دانشمندان یا پزشکان درخصوص رویاست، خصوصا به این دلیل که قبول امکان دیدار با آینده به معنی پذیرش غیرممکن های علمی است اما دنیای ما همواره حیرت انگیزتر از چارچوب های ذهنی دانشمندان سنت گرا بوده است. با وجود تمام ناباوری ها به برکت پیشرفت های دانش فیزیک نظری دو غیرممکن بدیهی به طرز تکان دهنده ای نقض شده اند؛ یکی امکان عبور از زمان و ملاقات با گذشته یا آینده و دیگری در هم شکستن بعد مکان!

 

 

عبور از سد زمان

 

از دیرباز منجمان در اقصی نقاط جهان به پیش بینی آینده مشغول بوده اند، کافی بوده که پیش بینی نادرستی انجام دهند تا سرشان بر باد رود و بر تمام ادعاهایشان از اساس مهر بطلان کوبانده شود اما به رغم همه مخاطره هایی که پیش بینی های دروغین می توانست داشته باشد. هزاران سال پیشگوها با روش های مختلفی که برای پیش بینی آینده به کار می بردند در کنار حاکمان حضور داشتند. حتی همین اواخر نیز مدارکی دال بر استفاده برخی از سیاستمداران مشهور یا ارکان کلان دولتی از پیشگویان یا دوربینندگان به دست آمده است. شواهدی مبنی بر اینکه آدلف هیتلر یک پیشگوی اختصاصی داشته است که اتفاقا پایان شوم جنگ را پیش بینی کرده بود یا استفاده از روش های غیرمتعارف ذهنی برای شکار صدام در جنگ عراق و آمریکا مثال هایی از این دست هستند.

 

بین منجمانی که در آسمان ها در جستجوی آینده بودند، بودند دانشمندانی که با تفکر سیستماتیک و واقع گرایانه جایگاه زمین و شیوه گردش آن در منظومه شمسی را کشف کردند و جالب آنکه دریافتند نگاه به آسمان به جای اینکه آینده نگر باشد، در واقع نگریستن به گذشته های بسیار دور است. نظریه های نسبیت اینشتین انقلابی در فضا و زمان ایجاد کرد. زمان و مکان پدیده هایی ازلی و ابدی نیستند بلکه در حدود ۱۵ میلیارد سال قبل با انفجار بزرگ خودشان خلق شده اند! و این پرسش که قبل از انفجار بزرگ چه خبر بوده، بی معناست.

 

 

جاودانگی در زمان و مکان

 

از سوی دیگر، کافی است سرعت حرکت شما زیاد باشد تا بتوانید زمان را آهسته کنید. اگر به سرعتی معادل ۳۰۰ هزار کیلومتر در ثانیه برسید، یعنی به جاودانگی رسیده اید. تمام جهان در حال پیر شدن خواهد بود اما شما همچنان طراوت، جوانی و نشاط زندگی خود را برای همیشه حفظ خواهید کرد. جالب اینجاست که مهم نیست به کدام سو سفر می کنید، به هر جهت که باشد تفاوتی ندارد، مهم حرکت داشتن است. گویی مکان دامی است و چسبی دارد که اگر بتوانید قبل از آنکه بتواند شما را به قوانین حاکم بر خود آلوده و زمینگیرتان کند، از آن بجهید و نقطه دیگری از مکان را اشغال کنید، دیگر چون اسفندیار در برابر چرخ روزگار رویین تن خواهیدشد و هرگز مرگ و پایانی در انتظارتان نخواهد بود و ساکن عالم جاودانه ها خواهید بود.

 

می بینیم با پدیده ای به این آسانی یعنی سرعت داشتن که در واقع چیزی جز بازی مکان در ظرف زمان نیست، همه داستان و قواعد بازی تغییر می کند. سوال اینجاست که در چنان سرعتی عالم به چه شکلی مشاهده می شود؟ آیا ممکن است همان عالم غیبی که برخی گاه به آن سرکی می کشند و آن را عالم شهود می نامند، در چنان سرعتی قابل مشاهده شود؟

 

برگردیم به ابزار حسی مان و سامانه عصبی ای که دنیا را به ما بازمی انگاراند. دستگاهی که با شرایط فعلی ما تطبیق یافته و ابزاری است برای تعامل با جهان در سرعت های پایین و معمولی. زمانی که این دستگاه می خواهد برای مدتی خاموش شود، گویی برخی تنظیم های بسیار پیچیده اش در مرحله گذر به خواب، به هم می ریزند تا به شرایط پایدار خواب کامل برسد.

 

شناخته شده ترین اختلال در این تنظیم ها، وقوع تکان های هیپناگوژیک یا در طیف دیگر وقوع فلج خواب یا بختک است، اما جالب اینجاست که برخی کشف های بزرگ علمی نظیر جدول تناوبی اعداد یا ساختار حلقه بنزن در چنین حالت هایی روی داده اند؛ شرایطی که ذهن از اسارت چارچوب های ذهنی رها می شود، شرایطی که نه هوشیاری کامل است و نه بیهوشی، بلکه خلسه ای است همراه با احساس هایی متفاوت نسبت به هستی و بودن. جالب است که روان شناسان بزرگی چون فروید یا برنده جایزه نوبل فیزیولوژی، اکلز، هم به وجود ذهنی ناهوشیار که چه بسا قوی تر از ذهن هشیار آدمی است، اشاره دارند.

 

واقعیت و رویا

 

«تلقین» یا «سرآغاز» (Inception) نام یک فیلم مرموز و علمی فلسفی به کارگردانی، نویسندگی و تهیه کنندگی «کریستوفر نولان» و با بازی «لئوناردو دی کاپریو» و یک گروه از بازیگران مکمل است.

 

فیلم «سرآغاز» در مورد خواب شفاف، خواب غیرشفاف، خودآگاهی، و نفس گرایی است. موضوع این فیلم، دستیابی انسان به فناوری نفوذ به خواب های دیگران در آینده ای نزدیک و ربودن اسرار ذهن آنها در خواب است. در این فیلم، برخی افراد ضمن نفوذ به خواب های دیگران، حتی توانایی استخراج اطلاعات محرمانه از میزبان خواب را نیز پیدا می کنند و این اطلاعات می تواند بسیار مهم باشد چرا که مثلا می توان اسرار نظامی یا تجاری شخص مهمی را از ذهن ناخودآگاهش (هنگام خواب دیدن او) دزدید. راجر ایبرت، خبرنگار و منتقد معروف آمریکایی، می گوید: «کریستوفر نولان با این فیلم یک داستان باورپذیر را به هالیوود وارد کرده است.»

 

خواب فرعون معاصر موسی(ع)

 

فرعون (رامسیس دوم) طاغوت خودسر و مغرور مصر، مردم را به دو طبقه مستضعف و مستکبر (بردگان و اشرافیان) به نام سبطیان و قبطیان، تقسیم کرد. قبطیان همان فرعونیان بودند که در اطراف فرعون به هوسبازی و عیش و نوش و ظلم و ستم سرگرم بودند و همه اختیارات کشور دست آنها بود و سبطیان طبقه پایین اجتماع و ستمدیدگان مستضعف که همواره زیر چکمه و چنگال فرعونیان رنج می بردند. موسی (ع) و بنی اسرائیل از سبطیان بودند و فرعون از قبطیان.

 

به این ترتیب نژادپرستی عجیبی در کشور مصر و اطراف آن حکمفرما بود و قبطیان می خواستند همین وضع ادامه یابد. ۴۰۰ سال این وضع نابسامان ادامه یافت تا اینکه خداوند به بنی اسرائیل لطف کرد و پیامبری به نام موسی(ع) فرستاد تا آنها را از زیر یوغ استعمار و استثمار فرعون نجات بخشد.

 

در همین ایام، یک شب فرعون در عالم خواب دید آتشی از طرف شام شعله ور شد و زبانه کشید و به طرف مصر آمد و به خانه های قبطیان افتاد و همه آن خانه ها را سوزاند. سپس کاخ ها و باغ ها و تالارهای آنها را فراگرفت و همه را به خاکستر و دود تبدیل کرد. فرعون در حالی که بسیار وحشتزده شده بود، از خواب برخاست و در غم و اندوه فرو رفت، ساحران، کاهنان و دانشمندان تعبیر خواب را به حضور طلبید و به آنها رو کرد و گفت: «چنین خوابی دیده ام، تعبیرش چیست؟» یکی از آنها گفت: «چنین به نظر می رسد که به زودی نوزادی از بنی اسرائیل به دنیا آید و واژگونی تخت و تاج فرعون و نابودی فرعونیان، به دست او انجام شود.»

 

خواب یوسف (ع)

 

حضرت یوسف(ع) هنگامی که ۹ سال داشت، روزی نزد پدر آمد و گفت: «پدر! من در عالم خواب دیدم که ۱۱ ستاره و خورشید و ماه در برابرم سجده می کنند.»

 

یعقوب(ع) که تعبیر خواب را می دانست، به یوسف(ع)گفت: «فرزندم! خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن که برای تو نقشه خطرناکی می کشند، چراکه شیطان دشمن آشکار انسان است و این گونه پروردگارت تو را برمی گزیند و از تعبیرخواب ها به تو می آموزد و نعمتش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام و کامل می کند، همان گونه که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق(ع) تمام کرد، به یقین پروردگار تو دانا و حکیم است.»

 

این خواب بر آن دلالت می کرد که روزی حضرت یوسف(ع) رییس حکومت و پادشاه مصر خواهد شد، ۱۱ برادر و پدر کنار تخت شکوهمند او می آیند و به یوسف تعظیم و تجلیل می کنند و سجده شکر به جا می آورند.

 

طبق بعضی از روایات، بعضی از زن های یعقوب(ع) موضوع خواب یوسف(ع) را شنیدند و به برادران یوسف(ع) خبر دادند. از این رو حسادت برادران نسبت به یوسف(ع) بیشتر شد به طوری که تصمیم خطرناکی در مورد او گرفتند.

 

خواب ابراهیم(ع)

 

شاید این سوال، سوال شما هم باشد که چگونه حضرت ابراهیم(ع) خوابش درباره ذبح فرزند را حجت دانست؟ در پاسخ به این سوال، گاه گفته می شود: «خواب های انبیا هرگز خواب شیطانی یا زاییده فعالیت قوه واهمه نیست بلکه گوشه ای از برنامه نبوت و وحی آنهاست.» و به تعبیر دیگر، ارتباط انبیا با مصدر وحی، گاهی به صورت القا به قلب است، گاه از طریق دیدن فرشته وحی، گاه از راه شنیدن امواج صوتی که به فرمان خدا ایجاد شده و گاه از طریق خواب است.

 

به این ترتیب، در خواب های آنها هیچ گونه خطا و اشتباهی رخ نمی دهد و آنچه در خواب می بینند، درست همانند چیزی است که در بیداری می بینند.

 

گاه گفته می شود ابراهیم(ع) در حال بیداری از طریق وحی آگاهی یافت که باید به خوابی که در زمینه «ذبح» می بیند، عمل کند.

 

برخی هم معتقدند قرائن مختلفی که در این خواب بود و از جمله اینکه در ۳ شب متوالی عینا تکرار شد، برای حضرت ابراهیم(ع) علم و یقین ایجاد کرد که این یک ماموریت الهی است و نه غیر آن.

 

به هر حال، همه این تفسیرها ممکن است صحیح باشد و منافاتی با هم ندارد و مخالف ظواهر آیات نیز نیست.