یکی از جالبترین مسائلی که گاهی برخی از زنان در سنین باروری و حتی نزدیک به دوران یائسگی با آن روبهرو میشوند، «حاملگی کاذب» است. در این حالت فرد فکر میکند حامله است در حالی که در عمل چنین موضوعی صحت ندارد. این عارضه به طور معمول یا بازتاب نیاز عاطفی – هیجانی بیمار به داشتن فرزندی است که به دلیل وجودش بتواند بنیان ازدواج خود را حفظ کند یا به خود بقبولاند که توانایی حامله شدن را دارد. به ویژه، خانمهای نازا برخی اوقات به سبب فشارهای روانی فراوان ناشی از بچه دار نشدن اسیر مسأله «آبستنی کاذب» میگردند.در کشور ما بسیاری از خانواده ها به طور سنتی از عروس جوان که به تازگی وارد حیطه زندگیشان شده، انتظار دارند که ظرف مدت کوتاهی پس از ازدواج فرزندی به دنیا بیاورد. به ویژه، در جوامع روستایی که تاکید بر باردار شدن زودهنگام دختران پس از ازدواج امری است جا افتاده و مرسوم، این بانوان از همه جهات زیر فشار هستند تا هر چه زودتر حامله شده و با تولد نخستین فرزند دوام و ثبات زندگی مشترک نوینشان را تضمین کنند.
اگر در خانوادهای اعتقاد غلط به چنین مسائل واهی بسیار محکم بوده و نوعروس هم به دلایلی آبستنی اش به تعویق افتد، «حامگلی کاذب» یکی از چند مشکل روانی است که امکان بروز آن فزونی می گیرد. در برخورد با چنین بیمارانی در صورتی که پزشک نتواند دگرگونیهای جسمی مشخص کننده بارداری را در اعضای لگنی پیدا کند، تشخیص «حاملگی کاذب» به ذهن خطور میکند و چنانچه آزمایشهای تشخیص حاملگی منفی باشد یا وجود آبستنی به وسیله سونوگرافی اثبات نشود، تشخیص این عارضه تائید میشود.در زنان مبتلا به «حاملگی کاذب» برخی از علائم بارداری بروز میکند. شروع خونریزی قاعدگی و مدت آن نظم طبیعی خود را از دست داده و کاهش مییابد. حتی، بندرت ممکن است با خونریزی قاعدگی آمنوره روبه رو شوند.پستانها معمولاً سفت شده و شروع به بزرگ شدن میکند. حتی گاهی احتمال دارد که از نوک سینهها شیر (گالاکتوره) یا آغوز (ماده مغذی مفید روزهای اول بعد از زایمان) خارج شود. محدوده تیره رنگ حول و حوش نوک پستانها هم درست مثل یک بارداری طبیعی تیرهتر میگردد. یکی از مهمترین تغییرات جسمی در خانمهای مبتلا افزایش اندازه دور شکم است که گهگاه به حدی میرسد که پزشک را هم در تشخیص دچار اشتباه و شک و تردید میکند. این افزایش اندازه معمولاً ناشی از تجمع چربی در شکم، احتباس گازهای گوارشی در رودهها یا وجود مایع در شکم (آسیت) است. برخلاف آبستنی طبیعی که ناف حالت فرورفته خود را از دست داده و با پوست اطراف همسطح میشود یا حتی به طرف بیرون برجستگی پیدا میکند، در «حاملگی کاذب» ناف فرورفتگی طبیعی خود را حفظ میکند.هر خانمی در طول دوران حاملگی حدود 5/11 کیلوگرم افزایش وزن پیدا میکند. بالا رفتن وزن طی سه ماهه اول یک آبستنی طبیعی به طور معمول 7/0 تا 4/1 کیلوگرم است. در طول سه ماهه دوم و سوم، وزنگیری به نسبت یکنواخت بوده و سرعت آن 48/0 کیلوگرم در هر هفته است. در مبتلایان به «حاملگی کاذب» آهنگ افزایش وزن سریعتر بوده که این خود یکی از دلایل بزرگ شدن شکم در آنها است.زنان درگیر «حاملگی کاذب» به طور معمول بیشتر علائم یک بارداری طبیعی مانند استفراغ و تهوع صبحگاهی را تجربه میکنند؛ اما، با شدت و اغراق بیشتر؛ این بیماران به تصور خود حتی حرکات جنین را هم حس میکنند؛ اما، به طور شایع زودتر از زمانی که در حاملگی طبیعی انتظار میرود. این احساس معمولاً مربوط به حرکات دودی منظم رودهای یا انقباصات عضلانی جداره شکم است؛ ولی، گاهی به قدری قابل توجه است که حتی پزشک را فریب میدهد.
معاینه دقیق این زنان بیشتر به تشخیص صحیح منجر میشود، بدون آنکه مشکل بزرگی پیش آید، زیرا رحم کوچک را با معاینه دو دستی میتوان لمس کرد.بانوان درگیر مسائل و مشکلات روحی و بیماریهای اعصاب و روان بیش از دیگر گروهها زمینه و استعداد تجربه کردن «حاملگی کاذب» را دارند، به خصوص مبتلایان به اضطراب، وسواس، افسردگی و…مصرف داروهای روانفزا، به ویژه «فنوتیازین»ها از قبیل کلرپرومازین (لارگاکتیل) تیوریدازین، پرفنازین، و … میتواند به بزرگی پستانها, قطع خونریزی قاعدگی, خروج شیر از پستان و ظهور عوارض افزایش هورمون پرولاکتین منجر شود. واضح است که مشکل روانی زمینهای نیز در اثر دگرگونیهای جسمانی پیچیدهتر میشود. همه این عوامل دست به دست هم داده و زمینه ظهور «حاملگی کاذب» را فراهم میآورد. با توجه به عوامل عاطفی– هیجانی درگیر در بروز این عارضه گوشزد کردن عدم حاملگی برای بیمار ناخوشایند بوده و در واقع ممکن است آزاردهنده نیز باشد. مبتلایان به سرعت در قبال تشخیص صریح فقدان بارداری جبهه گرفته، حتی ممکن است مطب پزشک یا بیمارستان را ترک کرده و موضوع را مسکوت بگذارند و تا حدودی هم پرخاشگر شوند. پزشک معالج معمولاً درصدد کشف زمینه عاطفی – هیجانی که حاملگی را برای بیمار الزامی کرده است، برمی آید.در برخی از موارد لازم است پزشک پیش از بازگو کردن حقیقت مسأله، با بیمارش چند جلسه مصاحبه رو در رو داشته باشد تا بتواند آرام آرام و به ملایمت عدم آبستنی را برایش جا بیندازد. بعضی از بیماران نیز به روان درمانی حمایتی مبتنی بر واقعیت نیاز دارند.پدران معمولاً پس از تولد فرزندشان احساس شادی میکنند؛ اما، این احساس شادی ممکن است بسته به وضعیت خانواده به تدریج از بین برود. این امر میتواند هنگامی رخ دهد که مادر بسیار کنترل کننده باشد و بچه را تنها برای خودش بخواهد. همچنین ممکن است پدران در صورتی که فراموش کنند همسرشان در این دوره کمتر به روابط زناشویی علاقهمند است، به ناکامی عاطفی و جنسی دچار شوند. اگر زن احساس مادرانه بسیار شدیدی از خود بروز دهد، پدر ممکن است خود را در حاشیه و بی مصرف احساس کند. «این افسردگی در پدر به یک الگوی رفتاری شناخته شده منتهی میشود، او خود را در کار غرق میکند و به تفریحات مردانهای مانند تماشای مسابقات ورزشی روی میآورد و منزوی میگردد.»