سالمندان گوهران گرانبهای جامعه هستند که پر از تجربه و مهربانی میباشند.بخاطر اینکه سن پدر و مادر زیاد میشود دیگر اسم آن ها را سالمندان میگذاریم و میگوییم دیگر دوران اوج شان به سر رسیده،اما اینگونه نیست.اگر ما دست سالمندان را بگیریم و به آن ها روش سالمندی کردن را آموزش دهیم،قطعاً عصا بدست نخواهند شد.
مقابل دستگاه عابربانک ایستاده و عینکش را بالا وپایین میکند. حدوداً 65 ساله به نظر میرسد. پیرمرد که انگار بدون عصا ایستادن برایش سخت است، بعد از چند دقیقه این پا و آن پا کردن بالاخره خسته میشود.کارت عابربانک را میگیرد و لبه پلهها مینشیند.
«پسرم، بیزحمت 20 تومان به این شماره کارت میزنی؟بیا اینم کارتم، رمزش چهارتا 1….»
فرقی نمیکند اینجور وقتها چقدر هشدارهای ایمنی از طریق رسانهها و این طرف و آن طرف مدام گوشزد شده باشد، اصلاً فرقی نمیکند وقتی تکنولوژی معاصر با سرعت نور مهمان عصر ما شده است.حالا میلیونها سالمند، مات و مبهوت میان این شبکههای شتاب و وایرلسها و تری جیها وعکسهایی که هرازگاهی از آن طرف آبها از بچهها و نوه هایشان میآید، گیر افتادهاند.هر چند هر سال مهر ماه همان اندازه که بوی مدرسه و دانشآموز میدهد، بوی یادگاران قدیمیتر مثل سالمندان را هم میدهد.
مهر ماهی که به بهانه آن یادی از روز سالمند میکنیم.اما در این سالها از یکی از بزرگترین مشکلات سالمندان غافل شدهایم. مشکل نرسیدن دست آنها به تکنولوژی که ناخواسته در آن گرفتار شدهاند.انواع و اقسام ثبتنامهای اینترنتی، ارتباطات مجازی، امور بانکی الکترونیکی و حتی یک خرید ساده بلیت برای هواپیما یا قطار و… همه و همه امور به ظاهر سادهای است که برای خیلی از ما حتی چند دقیقه هم زمان بر نیست اما همین کارهای به ظاهر ساده برای خیلی از سالمندان سخت و نفسگیر است.
درست همین لحظه که مشغول خواندن این سطرها هستید، بیشتراز 6 میلیون سالمند در ایران زندگی میکنند.6 میلیون سالمندی که نزدیک به 13 هزار نفر از آنها در خانههای سالمندان نگهداری میشوند.اصولاً در هر کشوری یک سن تقریبی برای تعریف سالمندی وجود دارد.درکشور ما این سن 60 سال است اما در برخی از کشورهای دیگر این سن 65 سالگی است.درحال حاضردرکشورما 2/8 دهم درصد ازجمعیت سالمند است که معادل 6 میلیون نفر است.البته تعیین این سن به معنای انزوا و خروج از چرخه کار و فعالیت و تولید نیست بلکه اگر قرار باشد سنی را برای سالمندی تعریف کنیم آن سن در حال حاضر و با توجه به معیارهای مختلفی 60 سال محاسبه میشود.بنابراین قبل از هر چیزی میتوان این واقعیت را پذیرفت که تاکنون برای چنین جمعیت چشمگیری از سالمندان آن طور که باید برنامهریزی آموزشی متمرکز صورت نگرفته است.سالمندانی که در واقع به نوعی با همان آموختههای سنتی و قدیمی رها شدهاند.
مشارکت نکردن سالمندان در فضای مجازی
متأسفانه آنچه امروزه باعث کاهش عزت نفس سالمندان شده است، مشارکت نکردن آنها در فعالیتهای به روز مثل استفاده از تکنولوژیهای مجازی و حضور در محافل پر شور و نشاط است یکی از نقاط ضعف تفریحاتی که در شهرهای بزرگ راهاندازی و ایجاد میشود این است که متأسفانه در ابتدای طراحی و توسعه آن هیچ توجهی به حضور و استفاده سالمندان نمیشود.بعضاً بسیار دیده میشود که به دلیل نبود اطلاعرسانی و فرهنگسازی صحیح به جای اینکه سالمندان توانمند شوند و از پس امور خارج از منزل خود بربیایند به اندازهای به دیگران وابسته میشوند که حتی بدون آنها از پس پرداخت یک قبض ساده هم بر نمیآیند. نگاهی که نه تنها باعث حفظ جایگاه آنها نخواهد شد، بلکه اعتماد به نفس را نیز از آنها خواهد گرفت.
دکتر منصوره اقبالی روانشناس و پژوهشگر حوزه سالمند درباره خلأهای جدی که در زمینه توانمندسازی سالمندان برای حضور در جامعه مدرن وجود دارد به خبرنگار «ایران» میگوید: «شاید پرداختن به این موضوع خالی از لطف نباشد که براستی خلأها و کمکاریهای جدی در این زمینه وجود دارد.واقعاً ما چه تعداد کلاس یا فرهنگسرا یا آموزش های مخصوصی برای مواجهه سالمندان با ابزار مدرن و تکنولوژی روز مثل گوشیهای تلفن همراه، لپ تاپ و شبکههای اجتماعی داریم؟ متأسفانه به جای توسعه چنین آموزههایی مدام اصرار داریم که سالمندان را افرادی ازکار افتاده و همیشه محتاج نشان دهیم.این موضوع به خوبی از تبلیغات صدا و سیما و رسانهها مشخص است.مثلاً هیچ وقت برای تبلیغ اینترنت پرسرعت یا سیمکارت تلفن همراه از تصویر یک سالمند استفاده نمیشود اما در عوض تا حرف سالمند میشود مدام تبلیغ ایزیلایف و پوشک و ویلچر و بیمه درمان مطرح میشود.خب تا زمانی که چنین تصویری از سالمندان اصلاح نشود نمیتوانیم یک جامعه سالمند پویا و توانمند داشته باشیم.
او در ادامه میافزاید:«مگر چند درصد از سالمندان ما دچارعدم کنترل هستند که نیازبه تبلیغ پوشک دوران سالمندی باشد؟واقعاً برای داشتن یک دوران سالمندی سالم، نقش فرهنگ بسیار پررنگ و غیر قابل انکار است.نگاه به سالمندان باید از منظر فرهنگی اصلاح شود.چرا این تفکر وجود دارد که فردی که سالمند شده باید از چرخه آموزشهای نوین و به روز و حتی تولید و فعالیت خارج شود. ما باید نگاه میانه داشته باشیم.
پس تجربه سالمند وخدماتی که داشته چه میشود.چرا نمیتوانیم از این منابع با ارزش تجربه، به نفع احسن استفاده کنیم؟ که فرهنگسازی با یک شب و یک تصمیم قابل اجرا نیست بلکه ما باید ازمهدهای کودک و مدارس ودانشگاهها شروع کنیم.ضمن اینکه تنها نباید به دولت اکتفا کرد بلکه این فرهنگسازی میتواند از تکتک شهروندان هم شروع شود. بحث مهم دیگر مناسبسازی است.اگر ما مدعی توانمندسازی سالمند هستیم باید به این موضوع هم توجه کنیم که براستی سالمند درکدام جامعه باید توانمند شود. درجامعهای که حتی خیابانهای آن هم برای تردد و رفت وآمد مناسب نیست.واقعاً خیابانها و پارکها و مراکز تفریحی وفرهنگی ما چقدر برای حضور سالمندان مناسب است؟»
ماراتن سالمندی ایران
دکترفرید براتی سده رئیس دبیرخانه شورای ملی سالمندان کشور درباره جمعیت سالمندی کشور و اقداماتی که تا کنون برای افزایش سطح امید به زندگی آنها صورت گرفته است، به خبرنگار«ایران» میگوید:«تعداد سالمندان کشور حدوداً 6 میلیون نفر ارزیابی شده است، که از این تعداد 5 هزار نفر در مراکز روزانه و 5 هزار نفراز خدمات در منزل استفاده میکنند. براساس گزارشها و تحقیقات نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورهای جهان، پدیده سالمندی در حال افزایش است.طبق گزارشهای سازمان ملل وسازمان بهداشت جهانی اگرجمعیت بالای 60 سال از12 درصد فراتر رود یعنی آن جامعه به سوی سالمندی پیش میرود.
خب این درصد درکشورما در حال حاضر2/8 دهم درصد است البته در برخی مناطق مثل گیلان یا خراسان جنوبی 10 درصد را هم پشت سر گذاشتهایم و در واقع با 12 درصد فاصله چندانی نداریم.گذشته از آن تحقیقات و آمارهای موجود نشان میدهد شیب فرا رسیدن سالمندی در ایران تند است به طوری که پیشبینی میشود تا سال 1430 ما در کشور حدود 24 میلیون سالمند خواهیم داشت.نمی توان گفت این موضوع امری مثبت است یا منفی بلکه نوعی مدیریت میخواهد.»
اما متأسفانه در این بین زیاد دیده میشود که در بسیاری از محافل و حتی رسانهها از این موضوع با عنوان بحران سالمندی یا سونامی سالمندی یاد میشود که این کار تبعات منفی زیادی به دنبال خواهد داشت.چرا که سالمندان برکت زندگی ما هستند و زیاد بودن آنها اگر به درستی از آن استفاده شود نه تنها مشکل نیست بلکه حتی میتواند به فرصت هم تبدیل شود.ضمن اینکه ما با توجه به فرهنگ، اعتقادات، باورها و مهمتر از همه فرایض دینی نسبت به سالمندان اهمیت ویژهای قائل هستیم.در آیات و روایتهای بسیاری به جایگاه سالمندان و خصوصاً احترام به آنها اشاره شده است.
حضورآنها بر اساس بسیاری از این روایتها منبع فیض و برکت است.همان طور که در روایتی آمده است که روزی حضرت علی (ع) در زمان خلافت، سالمند مسیحی را میبینند که در حال تکدی گری بود.حضرت از دیدن این صحنه به شدت متأثر میشوند و به اصحاب خود گلایه میکنند که چرا فردی که در زمان جوانی زحمات زیادی در این شهر کشیده است، حال که پیر و ناتوان شده باید تکدی گری کند؟ و از صندوق بیت المال مستمری را برای آن سالمند در نظر میگیرند.
براتی در ادامه با اشاره به اینکه حضور سالمندان در کنار خانوادهها میتواند موجب افزایش سطح آگاهی آنها همگام با پیشرفتهای تکنولوژیک شود میافزاید: «میتوان گفت به برکت همین آموزههای دینی ارزشمند است که امروزه به جرأت میتوان گفت بر خلاف جوامع غربی، بیش از 90 درصد از سالمندان در کنار خانوادهها و فرزندان خود زندگی میکنند.همین طور بیش از 70 درصد آنها در خانههای ملکی سکونت دارند و تنها 13 درصد ازسالمندان عزیزبا کمک فرزندان و خانواده زندگی میکنند و بقیه حقوق و مستمری دارند.
و از همه مهمتربیش از70 درصد از سالمندان کشور از وضعیتی که در آن قرار دارند احساس رضایت خود را اعلام کردهاند. اما اینها به معنای نبود مشکلات نیست.به اعتقاد من یکی از مهمترین این مشکلات خانوادهها هستند.امروزه خانوادهها هستهای شدهاند و دیگر مانند گذشته خانواده سنتی ایرانی جایگاه خودش را ندارد.امروزه خانوادهها هم به لحاظ نزدیکی و ارتباطات انسانی ازهم دورشدهاند و هم به لحاظ عاطفی و وابستگیهای روحی که این موضوع در واقع خودش نوعی چالش است وممکن است آرامش دوران سالمندی را برهم بزند.»
منبع : سلامت نیوز