770

اشخاصی که کارهایشان بی فایده است اخلاقهای بسیار بدی دارند. زمانیکه گرفتار این اخلاقهای بد می شوند, زندگی شان را به طرف شکست راهنمایی می کنند.

1. مسئولیت هاشان را جدی نمی گیرند

انسان هایی که کارهایشان بی ثمر است مسئولیت های زندگی شان را جدی نمی گیرند. آنها به احتمال زیاد به سر کارشان دیر می روند و برای ملاقات با دوستان شان همیشه سر موقع حاضر نمی شوند. ممکن است در آخرین لحظه قرار ملاقات شان را لغو کنند و یا آنرا فراموش کنند.

2. همه چیز را بیش از اندازه تجزیه و تحلیل می کنند

انسان هایی که کارهایشان بی ثمر است وقت زیادی را صرف فکر کردن می کنند و زمان کافی برای عمل کردن اختصاص نمی دهند. روی یک موضوع خاص بارها و بارها فکر می کنند. ممکن است رویدادهای قبلی را مجددا در ذهن شان مرور کنند یا نسبت به اینکه مردم در موردشان چه فکری می کنند نگران باشند. بجای اینکه وقت شان را صرف برنامه ریزی, مهیا کردن, و راه اندازی خودشان برای رسیدن به موفقیت بکنند, این قبیل مردم وقت زیادی را صرف فکر کردن می کنند.

3.  کارهایی را که باید اول انجام دهند را اولویت بندی نمی کنند

انسان هایی که کارهایشان بی ثمر است لیست کارهایی را که باید انجام دهند کاملا اولویت بندی نمی کنند. آنها بروی کارهایی تمرکز می کنند که اصلا نیاز به تکمیل در این هفته ندارد یا اجازه می دهند وظایف بی اهمیت, عمده زمان شان را بگیرد. در نتیجه, نمی توانند کارهای مهم را سر وقت تمام کنند.

4. اخبار بد را دنبال می کنند

انسان هایی که کارهایشان بی ثمر است به جوانب منفی همه چیز نگاه می کنند. آنها چیزهای مثبتی را که اتفاق می افتد نادیده می گیرند و تنها روی جوانب منفی تمرکز می کنند. آنها بروی کارهایی که اغلب اشتباه کرده اند توقف می کنند و اغلب مشکلات شان را بزرگ می کنند.

5. از شنیدن نصیحت دیگران امتناع می کنند

انسان هایی که کارهایشان بی ثمر است از شنیدن نصیحت خانواده, دوستان و کسانی که دوست شان دارند امتناع می کنند. آنها همچنین از مشاوره متخصصان و کارشناسان هم امتناع می کنند. آنها اغلب فکر می کنند که چیزی که برای دیگران جواب می دهد برای آنها جواب نمی دهد چون شرایط شان فرق می کند.

6. ندانسته وقت شان را تلف می کنند

انسان هایی که کارهایشان بی ثمر است هیچ ایده ای در این مورد ندارند که زمانشان چطور می گذرد. آنها اغلب وقت زیادی را در جستجوی اشیاء, شروع و پایان دادن به پروژه, و یا درگیر شدن در فعالیت های بی ثمر تلف می کنند. این قبیل افراد تمایل زیادی دارند که ساعت های مدیدی تلویزیون تماشا کنند, بخوابند, و در نهایت کارهایشان را کمتر تکمیل کنند.

7. اهداف شان را تعیین نمی کنند

انسان هایی که کارهایشان بی ثمر است اغلب جهتی در زندگی شان ندارند. اهداف شان را تنظیم نمی کنند و اغلب می گویند نمی دانند در زندگی واقعا چه چیزی می خواهند. بجای اینکه سعی کنند برنامه ای در جهت کارهایی که از دست شان بر می آید انجام دهند, اغلب هیچ کاری انجام نمی دهند. در نتیجه, راکد باقی می مانند و در روابط, کار و امور مالی شان هیچ موفقیتی بدست نمی آورند.

8. فاقد سازماندهی اساسی هستند

انسان هایی که کارهایشان بی ثمر است اغلب زمان زیادی را صرف پیدا کردن اشیاء که سر جای خودشان قرار نداده اند می کنند چونکه فاقد مهارت های اساسی سازماندهی هستند. کارهایی کاغذی شان اغلب آشفته است, و عواقب اینکار را می پردازند, مانند صورتحساب آخر سالی که پرداخت نشده است. ممکن است زمان زیادی را صرف یافتن کلمه های عبوری که از یادشان رفته بکنند و پولشان را صرف خرید کالاهایی بکنند که دارند ولی نمی دانند کجا گذاشته اند.

9. انتظار بدترین ها را دارند

همیشه انتظار دارند که بدترین چیزها اتفاق بیافتد. اغلب نتایج فاجعه باری را تصور می کنند. اغلب همین چشم انداز منفی شان می تواند به پیشگویی منحصر بفردی تبدیل شود.

10. وقتی مسیر دشوار می شود از کار دست می کشند

این قبیل افراد اغلب وقتی مسیر کاری که انجام می دهند دشوار می شود براحتی دست می کشند. اینگونه می گویند, “ببین, من به تو گفتم که نمی شود,” وقتی کار اشتباهی انجام می دهند. بجای اینکه برای عبور از مانع از استراتژی حل مسئله استفاده کنند, اغلب به این موانع با دید غیر ممکن نگاه می کنند.

11. از دیگران انتظار کمک دارند

انسان هایی که کارهایشان بی ثمر است تمایلی به گرفتن کمک ندارند. بهر حال, اما انتظار دارند که دیگران هر کاری که دارند را کنار بگذارند و به هر قیمتی شده به آنها کمک کنند. ممکن است عصبانی شوند از اینکه دوست شان کمک شان نمی کند یا از اینکه خواهر و یا برادرشان به آنها پول قرض نداده است.

12. کارهایشان را در دقیقه آخر انجام می دهند

انسان هایی که کارهایشان بی ثمر است یک روز از بقیه دیرتر هستند. اغلب تلاش می کنند صورتحساب هایشان را در آخرین لحظات بپردازند و در آخرین لحظات برای رسیدن به جایی از خانه خارج می شوند. در نتیجه به خاطر این رویکرد, ممکن است غرق در عوامل استرس زای روزمره ای مانند ترافیک شوند.

منبع-http://genie.ir