مطالب زیادی در رابطه با افسردگی در سنین جوانی و نوجوانی وجود دارد ، اما تابحال توجه زیادی به سلامت روانی نوزاد نشده است. چراکه اکثر افراد بر این عقیده اند که نوزاد توانایی درک محیط و اتفاقات اطراف خود را ندارد تا بخواهد تحت تاثیر آنها افسرده شود.
شاید از شنیدن عبارت افسردگی در نوزاد کمی متعجب شوید و بگویید فکر نوزادان چقدر متوجه محیط خود و تغییرات و مسائل آن می شود که بخواهند دچار احساس افسردگی شوند؟ اما باید بدانید که نوزادان هیجان های زیادی از شادی، تعجب و علاقه تا خشم، ناکامی و اندوه را نشان می دهند. عوامل مختلفی می توانند سبب بروز افسردگی در نوزادان شوند از جمله این عوامل جداشدن از مادر و یا شخصی که مراقب اصلی کودک است. تقریبا از همان هنگام تولد، نوزاد به شما که مراقب اولی هاش هستید، دلبستگی شدیدی پیدا می کند و هنگام جداشدن از شما قهر می کند، گریه می کند و دیگر نشانه های غمگینی را با اعتراض نشان می دهد. هنگامی که پیوند قوی بین شما و فرزندان برقرار است و این پیوند سالم و پایدار است، فرزند خردسال شما می تواند حس طبیعی کنجکاوی و نیز تلاش برای استقلال و خود مختاری خود را گسترش دهد و معمولا در برابر محدودیت هایی که برای کاوش در محیط صورت می گیرد اعتراض می کند. بسیاری از متخصصان بهداشت روان، افسردگی نوزادان و کودکان نوپا را شکلی از اختلال دلبستگی می دانند. یعنی پیوند میان مادر و نوزاد و یا دیگر افراد مهم زندگی او به خوبی پایه ریزی نشده است.
دلایل مختلفی مثلا بستری شدن مادر در بیمارستان، مرگ مادر، جدایی والدین و… می توانند سبب ایجاد اشکال در فرایند دلبستگی نوزاد شده و زمینه ساز افسردگی شوند. اما عامل اثر گذار دیگر که در رابطه با افسردگی نوزادان و کودکان نوپا مطرح شده است افسردگی مادر است. افسردگی پدر و مادر به طور کلی احتمال بروز افسردگی در کودک را افزایش می دهد. مادران افسرده بچه داری را سخت تر می دانند و سبک مادری آنها نیز مشکل ساز تر است. مثلا در برقراری ارتباط و ابراز محبت به کودک خود مشکل دارند. به نیازهای جسمی کودک به موقع رسیدگی نمی کنند و روش های تربیتی منفی و ضد و نقیض را به کار می گیرند. آنها معمولا خیلی ایرادگیر هستند، بچه را خیلی کنترل کرده و او را بیشتر طرد می کنند. نقش عوامل ژنتیکی نیز در بروز افسردگی در نوزادان و کودکان نوپا حائز اهمیت است. کودکانی که در میان والدین یا اعضای خانواده و بستگان آنها افسردگی شیوع دارد، احتمال بیشتری دارد که در مقطعی از زندگی خود دچار افسردگی شوند. واقعیت مهم این است که کودکانی که آمادگی ژنتیکی و ارثی برای افسردگی دارند، اگر در محیطی نا امن، پر تنش و پر استرس قرار بگیرند آسیبپذیرتر هستند و زودتر افسرده میشوند.
ویژگی های بالینی افسردگی در نوزاد و خردسالان (زیر دوسال):
حالا این سئوال مطرح می شود که تظاهر بیرونی افسردگی در نوزادان و خردسالان چگونه است؟ آیا همانقدر که در مورد بزرگسالان ویژگیهای ثانوی و خلق و خوی، خبر از رنج افسردگی می دهد، در مورد کودکان هم می توان با مشاهده ای ساده پی به افسردگی آنان برد؟ برای پدر و مادرها و یا به طور کلی مراقبان کودک توجه به برخی رفتارهای نوزاد به خصوص هنگامی که با عادات پیشین نوزاد متضادند ضروری است. این موارد میتوانند هشدارهایی باشند برای والدین و مربیان که نوزاد یا خردسال در معرض خطر افسردگی را شناسایی کنند و در صورت لزوم با متخصصان بهداشت روان کورک مشورت کنند.
بی حالتی:
نوزادان سالم، حالتها و هیجان های مختلفی را در چهره خود نشان می دهند اما در کودک افسرده، حالت بی تفاوتی و یکنواختی دیده می شود. احساس را در چهره خود بروز نمی دهند و حالت صورت آنها منفعل است و بیانگر احساس نیست.
بی تحرکی:
نوزادان سالم و سرحال، تلاش و تحرک دارند البته بعضی ها آرامترند و بعضی ها فعالتر. اما کودکان افسرده تحرک بدنی کمی دارند، به گرفتن اشیا و تجسس در محیط رغبت کمتری نشان می دهند.
گوشه گیری:
نوزادان سالم و بهنجار، به رفتار اطرافیان به راحتی واکنش نشان می دهند، به لحن کلام و محبت های شما عکس العمل نشان می دهند، اما خردسالان افسرده از تماس چشمی (نگاه کردن به چشم طرف مقابل) اجتناب میکنند، نسبت به تلاش اطرافیان برای سرگرم کردن او بیتفاوتی نشان می دهند.
گریه خیلی زیاد یا خیلی کم:
نوزادان سالم در طول روز چند بار گریه ناگهانی و کوتاه سر می دهند که غالبا در ارتباط با نیاز آنها به غذا، تماس بدنی، تعویض پوشک یا گرفتن و داشتن اشیا» مختلف است. اما کودکان افسرده یا خیلی بیشتر و طولانی تر گریه می کنند یا خیلی کمتر گریه می کنند و حالت غمگین دارند البته در صورت گریه زیاد و طولانی بودن آن باید احتمال ناراحتیهای جسمانی هم بررسی شود.
کم شدن رشد:
رشد طبیعی نوزاد سالم بدین صورت است که هر ماه به وزن و قدش به میزان تقریبا مشخصی افزوده میشود. نوزادانی که به رشد بهنجار خود دست پیدا نمی کنند یا الگوی رشد آنها ناگهان تغییر می کند و وزن، قد و یا اندازه هر سه آنها همواره پایینتر از هنجار است، باید حتما مورد بررسی قرار گیرند. ممکن است دلایل جسمانی عامل آن باشد. اما در صورتی که پزشک هیچ دلیل جسمانی پیدا نکند، ممکن است این اختلال رشد ناشی از مشکلات هیجانی و عاطفی کودک باشد. وقتی کودکان زبان باز میکنند و می توانند کمی حرف بزنند، ممکن است خودشان با کلماتی غمگین بودن خود را بیان کنند مانند: حوصله ندارم، خودمو دوست ندارم، من بدم و … از این قبیل. البته گفتن این جملات به طور پراکنده و گاهگاه ممکن است عادی و تحت تاثیر گفته های دیگران و شنیده های آنها باشد، اما به طور مکرر و دائمی ابراز غمگینی وقتی همراه با خلق پایین و اندوهگین باشد، باید به عنوان یک هشدار در نظر گرفته شود. به خاطر داشته باشید که هیچ علامتی به تنهایی نشاندهنده افسردگی نیست. گاهی در پاسخ به یک تغییر وضعیت مانند عوض کردن خانه، ورشکستی مالی خانواده، سرکار رفتن مادر (یا مراقب) یا مرگ یکی از افراد خانواده (پدربزرگ، دایه، خواهر، برادر و…) و از این قبیل، کودک شکل خفیف افسردگی را نشان دهد. اما در صورتی که موقعیت بهبود یابد و کودک با شرایط جدید منطبق شود نشانه ها ناپدید می شوند. اما نشانه های یک کودک افسرده اساسی، ثابت و پایدار است و مدتی طولانی در برنامه ها و فعالیت های روزمره او خلل ایجاد می کند.