pic-12172-1437980222

دریای خزر بزرگترین دریاچه دنیاست به همین سبب لقب دریا را به آن داده اند. به علت بسته بودن این دریاچه و مساحت بالای آن و همچنین تخلیه پسماند های کشور های حوزه این دریاچه روز به روز در آلودگی آن افزوده می شود و سلامت این دریاچه و ابزیانی که در آن زندگی می کنند را رو به نابودی سوق می دهد.

بوی فاضلاب را از چند صد متری می‌شود حس کرد. جلبک‌ها مانند پشمی به رنگ سبزه تیره و خاکستری، سنگ‌های کف رودخانه را پوشانده‌اند؛ رودخانه‌ روستای «چهره» از توابع شهرستان بابل که تا 10 سال پیش پر از ماهی بود و بچه‌های روستا در آن آب تنی می‌کردند.

چهره «درکا چره» اما حالا با فاضلاب شهرک صنعتی بابل‌کنارچرکین شده؛ چرکین و کثیف و بویناک. اما قضیه فقط این نیست؛ آب زلال درکا چره، چند سالی است مثل سمی مهلک به خزر می‌ریزد، ماهی‌ها را می‌کشد و مثل همه رودهای آلوده دور و بر خود، زندگی خزر را به خطر می‌اندازد.

مردم روی پل وسط روستا ایستاده‌اند و با صدای بلند حرف می‌زنند. یکی از نامه نگاری‌های بی‌پاسخ با محیط زیست بابل می‌نالد و دیگری از روزگار خوب این رودخانه می‌گوید. یکی سرش را از پنجره بیرون آورده و با تجمع‌کننده‌های روی پل همراهی می‌کند و دیگری از زیر پل داد می‌کشد و از این می‌نالد که همه دارند مریض می‌شوند و در این میان درکا چره همچون قربانی بی‌صدای این داستان، تلخ و بدرنگ از زیر پل می‌گذرد. داخل آب کم عمق رودخانه که تبدیل به محلی باتلاقی شده هیچ جانداری دیده نمی‌شود. کناره‌های رودخانه از آن طرف که به خانه‌های روستایی متصل است، سنگ‌چین شده و طرف دیگر به درختانی می‌رسد که باتلاقی چرکین در میانه‌شان گرفته. آب آلوده‌ از روی سنگ‌های پوشیده از جلبک می‌گذرد و در گوشه کنارها راکد می‌ماند. درکا چره را بطری‌های نوشابه و پوست چیپس و پفک تزئین کرده است.
سیده عالیه حسینی حسابی از وضعیت رودخانه عصبانی است. لحظه‌ای ناله و نفرین می‌کند و لحظه‌ای دعا و تشکر: «ما روستایی‌ها اهل ناله و نفرین نیستیم اما شما ببین چه به روز ما آورده‌اند که این‌طور ناراحت هستیم. ما یک روز با آب این رودخانه چایی درست می‌کردیم و بچه‌هایمان در آن آب بازی می‌کردند اما حالا شما نگاه کن چه به روزش آمده. نه قیافه‌ای دارد و نه رنگ و بو و صفای گذشته را. تا دل‌تان بخواهد از بابل و تهران آدم آمده که اوضاع اینجا را درست کند اما هیچ‌کدام کاری نکرده‌اند. به امام حسین این‌کار ثوابش بیشتر از زیارت است.»
روستای چهره در بیست کیلومتری شهرستان بابل بیش از هزار سکنه دارد. روستایی که شغل اکثر مردمش باغداری و زراعت برنج است. در بالادست این رودخانه، شهرک صنعتی بابلکنار سال‌هاست که مشغول فعالیت است. آب آلوده کارخانه‌های فعال در شهرک وارد تصفیه خانه هم می‌شود ولی خبری از تصفیه نیست. محمود عبدی دهدار روستای چهره که خودش مشغول تحصیل در رشته مدیریت است می‌گوید: «از هر جایی که فکرش را بکنید برای بازدید آمده‌اند. از محیط زیست تهران گرفته تا بخشداری، فرمانداری و استانداری. به وزیر بهداشت هم نامه داده‌ایم و هر کسی که آمده آلودگی آب این رودخانه را تأیید کرده. آلودگی قابل کتمان نیست. محیط زیست هم شکایت کرده و شماره نامه را به ما داده تا پیگیری کنیم اما خبری از نامه ما در دادگاه نیست.»
غیر از چند کارخانه فعال در شهرک صنعتی بابل‌کنار از بقیه آنها، تنها صدای سگ‌های نگهبان که در حیاط کارخانه می‌چرخند بلند است. اسکلت‌های نیمه تمام سوله‌هایی که فقط برای گرفتن وام از دولت قبل بالا رفته‌اند جا به جای شهرک دیده می‌شود. از پشت چند کارخانه می‌گذریم و وارد فضای جنگلی می‌شویم از لای بوته‌های تمشک و درختچه‌های وحشی تیغ‌دار عبور می‌کنیم. محمود عبدی جلوتر می‌رود تا سر لوله تصفیه خانه را پیدا کند. زیر بوته‌ها آب تمیز رودخانه پشت سنگ بزرگی جمع شده. آب تمیز و شفافی که عبدی با آن دست و رویش را می‌شوید تا نشان دهد چقدر تمیز و سالم است. لوله تصفیه خانه هم داخل آب رها شده. اطراف لوله پر از جلبک‌هایی است که دور سنگ‌های اطراف لوله جمع شده. تفاوت آبی که زیر پل از وسط روستا می‌گذشت با آب زلال اینجا کاملاً مشخص است.
خانه‌ سیفی چسبیده به رودخانه است. 15 سال پیش از شهر بابل به روستای پدری‌اش آمد تا اینجا زندگی کند اما حالا راه می‌رود و خودش را لعنت می‌کند که این چه تصمیمی بوده و راحت داشته در بابل زندگی می‌کرده. بوی بد رودخانه امان او و خانواده‌اش را بریده: «من اطلاع موثق دارم که این آب کثیف از کجا وارد رودخانه می‌شود. هر بار هم که می‌آیند اینجا برای بازدید، باید ببینید چطور همه جا را تمیز و مرتب می‌کنند. توی اداره‌ها آدم دارند و از پیش به آنها اطلاع می‌دهند. الان را نگاه نکنید که آب کم عمق است و کمتر بو می‌آید. فاضلاب را ساعت یک یا دو شب رها می‌کنند که مردم خوابند. آبروی ما را برده‌اند و هر بار که میهمان داریم باید غصه این بوی لعنتی را بخوریم.»
براری هم ادامه حرف هم محله‌ای قدیمی‌اش را می‌گیرد و می‌گوید: «من اینجا یک ساختمان چهارطبقه ساختم. اما آنقدر بوی بدی می‌آمد که نتوانستیم زندگی کنیم. مجبور شدم بروم روستای دیگری زندگی کنم. پدر و مادرم چون سن بالایی دارند همین‌جا مانده‌اند. سه طبقه دیگر خانه هم خالی مانده. اینجا روزگاری برای خودش بهشتی بود و پدرم تعریف می‌کرد درآب رودخانه ماهی آزاد می‌گرفتند. ماهی آزادی که از دریا خزر تا اینجاها می‌آمد بالا. اما حالا بوی بد و کثیفی امان روستا رو بریده و در چند صدمتری رودخانه هم بو می‌آید.» مشکل آب یا همان فاضلاب شهرک بابل‌کنار تنها به روستای چهره آسیب نمی‌رساند بلکه به روستاهای دیگر مثل «کلاری‌کلا» و روستاهای کوچک دیگر هم سر می‌زند و بعد به «بابلرود» می‌ریزد. بابلرود هم که یکی از پرآب‌ترین رودخانه‌های شمال کشور است. این رودخانه بعد از پیچ و تابی 78 کیلومتری میان جنگل‌ها و مزارع به دریای خزر می‌ریزد.
طهماسب هدایتی استاد دانشگاه و کارشناس جغرافیای اقتصادی و انسانی که در زمینه آلودگی‌های دریای خزر و استان مازندران نیز پژوهش‌های فراوانی انجام داده در گفت‌و‌گو با روزنامه ایران از سرازیر شدن حجم بالای فاضلاب صنعتی و شهری و روستایی به دریای خزر می‌گوید: «دریاچه خزر بزودی تبدیل به یک حوضچه آلوده خواهد شد. ما هر روز با بالا رفتن جمعیت در مازندران زباله‌های بیشتری در رودخانه‌ها می‌ریزیم و این فقط مختص به بابلرود نیست. در همه شهرها و روستاها وضعیت همین است. چه رودخانه «تجن» در ساری چه «چشمه کیله» تنکابن، همگی بعد از اینکه در مسیرشان از کوه تا دریا بارها توسط روستاییان و شهرنشینان به عنوان جایی برای تخلیه فاضلاب مورد استفاده قرار می‌گیرند به دریای خزر می‌ریزند.»
هدایتی آلاینده‌های صنعتی را یکی از خطرناک‌ترین آلودگی‌ها می‌داند و آن را محصول بیکاری و تلاش برای پایین آوردن حجم بیکاری بدون در نظر گرفتن مزیت‌های نسبی، در شمال کشور می‌داند. به عبارت دیگر این سؤال را می‌توان مطرح کرد که آیا واقعاً مازندران و گیلان هم باید همچون اراک صنعتی شوند؟ ظاهراً برای فرار از بیکاری از ساخت هرگونه واحد صنعتی ناهمخوانی با منطقه، استقبال شده و حالا این درخت ثمره تلخی به بار آورده است. هدایتی بی‌توجهی نسبت به آلودگی‌های شهرک‌های صنعتی و از بین رفتن بافت طبیعی را آفت بزرگی در منطقه می‌داند: «با اینکه شهرک‌های صنعتی زیادی در مازندران وجود ندارند اما آلودگی‌هایی که ایجاد می‌کنند، باید مورد توجه مسئولان قرار بگیرد و این آلودگی‌ها شاید خیلی خطرناک‌تر از آلودگی‌های دیگر باشد.» رودخانه بابلرود که حالا یکی از آلوده‌ترین رودخانه‌های شمال کشور است روزگاری پر از ماهی بود و مردم بابل و بابلسر در آن شنا می‌کردند اما حالا هر روز به وضوح و به دور از دید مسئولان شب‌ها کثیف‌ترین فاضلاب‌های صنعتی و شهری و روستایی را در آن تخلیه می‌کنند و گردشگران عزیز هم این هدیه را با بطری نوشابه و چیپس و پفک و ظرف‌اش زینت می‌دهند. آب مرده شوی خانه هم سر جای خود. شمال و زیبای‌های مثال زدنی آن هر روز به دست ساکنان و مسافران رو به اضمحلال می‌رود. انگار همه دست به دست هم داده‌ایم به مهر تا آخرین تکه سبز ایران را بزودی تبدیل به خاکستر کنیم.

منبع: ایران