هنگامی که کریستین دوانی 25 ساله بود. پزشکان یک بیماری خود ایمنی که باعث ریزش مو می شود، را برای او تشخیص دادند. زندگی با شرایط بیماری، که درمانی برای آن وجود ندارد.
در پاییز 2002 زمانی که 25 سال داشتم، چیزهای غیر معمول به تدریج اتفاق می افتاد. موهای بالای سرم نازک تر می شد و یک طاسی کوچکی در ابروهایم به تدریج رشد می کرد. این کمی عجیب بود، اما من آن را نادیده گرفتم. یک روز صبح متوجه شدم، روی بازویم هیچ مویی نیست و این به نظرم طبیعی نبود.
به یک متخصص پوست مراجعه کردم. او یک تست را انجام داد به این صورت که به آرامی روی سرم دست کشید و رشته های بیرون آمده را شمارش کرد. سپس یک بافت از پوست سرم را زیر میکروسکوپ مورد آزمایش قرار داد. در نتیجه تشخیص داد این اتفاق زمانی می افتد که سیستم ایمنی به اشتباه بدن را مورد حمله قرار می دهد و بافت سالم بدن را از بین می برد.
انواع ریزش مو:
آلوپسی: در این نوع طاسی فقط موهای بالای سر را از دست می دهید.
آلوپسی کامل یا طاسی کامل: تمام موی سر و صورت و حتی ابرو از بین می رود.
طاسی عمومی: تمام موهای بدن از بین می روند.
من نوع سوم را داشتم و درمان های مختلف را شروع کردم. از جمله تزریق استروئید در پوست، درمان یا PUVA و درمان با اشعه ماوراء بنفش، اما متأسفانه این درمان ها هیچ کمکی به من نکرد.
هنگامی که ریزش مو باعث جلب توجه دیگران شد، از کلاه گیس استفاده کردم. صحبت کردن در این مورد با همکاران و مردم برایم خیلی سخت بود. اما احساس بدتر این بود که اکثر مردم از من فاصله می گرفتند. اما خانواده و دوستان واقعی، حامی من بودند.
به مدت هشت سال کاملاً طاس بودم. بعد از این مدت برخی از مژه ها و موهای من دوباره رشد کردند ولی بعد از مدتی دوباره ریختند. من به احتمال زیاد با استعداد ژنتیکی و توسعه اختلالات خود ایمنی به دنیا آمده بودم. بیماری کرون یک اختلال خود ایمنی است که سیستم گوارشی را تحت تاثیر قرار می دهد. از طریق یاهو با یک گروه آشنا شدم و به کنفرانس افرادی درست مثل خودم رفتم این یک تجربه با شکوه بود، رفتن به یک هتل و دیدن همه کسانی که سر آنها مثل خودم طاس بود!
من واقعاً مردد بودم و فکر می کردم که کسی با من ازدواج نمی کند وقتی فهمیدم نمی توانم ریزش مو را کنترل کنم، سعی کردم توجه خود را روی بدنم معطوف کنم. ورزش را شروع کردم، چیزهایی که قبلاً به خاطر اضطراب تخریبشان کرده بودم. در کنفرانس های سالانه شرکت کردم. از مشاوران حرفه ای کمک گرفتم و در نهایت اختلال غذا خوردن من با پیروی از رژیم سرخ پوستان درمان شد.
من از افراد مبتلا به ریزش مو یاد گرفتم چطور کلاه گیس خوب تهیه کنم. من حالا یک کلاه گیس تجملی 50 دلاری دارم که از موی انسان ساخته شده است.
من همچنین یاد گرفتم چطور ابروهایم را خالکوبی کنم. من حالا 39 ساله هستم و یک نامزد دارم که به ریزش موی من اهمیتی نمی دهد. حالا دیگر اعتماد به نفسم بیشتر شده است. بدون کلاه گیس به ورزشگاه می روم. بعضی ها فکر می کنند سرطان دارم و به من درباره ی افرادی که این بیماری را دارند توضیح می دهند. من سعی می کنم خوب و مؤدب باشم. گاهی آزار دهنده است ولی اهمیتی نمی دهم که در ملا عام به عنوان یک فرد طاس ظاهر شوم. مهم این است که بدانید زمانی می توانید آنچه را می خواهید انجام دهید و بتوانید موانع ذهنی را عقب نگه داشته و از روی آن ها عبور کنید.