یادداشتی از دکتر حمیدرضا نمازی :
هر کدام از ما، اگر خودمان لکنت زبان نداشته باشیم، حتما دشواری حضور اجتماعی مبتلایان به آن را درک کرده ایم. لکنت زبان ، یکی از قدیمی ترین مشکلاتی است که به شهادت شواهد تاریخی ، بشر همیشه در پی رفع آن بوده است. مبنای عاطفی و روان شناختی در بروز و ظهور لکنت، امر مهمی است که به سالیان ، نظر متخصصان گفتار درمانی را به خود جلب کرده است.
بسیاری از کسان که دچار لکنت و اختلال تکلم اند، به علت کم توانی در ابراز حضور کلامی و انتقال سریع و سلسله وار معنا از مسیر کلام، حتی ممکن است گوشه ی عزلت را به میدان پر هیاهوی روزگار ترجیح دهند و عطای لفاظی را به لقایش ببخشند. درست است که مبتلایان به لکنت زبان، ممکن است از شیوایی ظاهری در تکلم بی بهره باشند و سرعت گفتارشان به پای دیگران نرسد اما از جهات بسیار می توانند بر دیگران برتری داشته باشند. یکی آنکه لکنت زبان می تواند این مجال را ایجاد کند که آدمی ، قبل و در حین تکلم، تفکر کند. بسیاری از ما که سرعت کلام داریم گاهی تفکرمان را پشت حرف زدنمان جا می گذاریم. از این رو اهل لکنت، اهل درنگ اند. به همین دلیل ، بسیاری از افراد که در کودکی لکنت دارند به مدد همین درنگ ، در بزرگسالی ، سخنورانی ماهر می شوند. دیگر آنکه پرخاش و تند گویی در میان کسانی که لکنت دارند کمتر مجال بروز می یابد. صبر بر کلام ، موجب می شود تا کلمات، بی محابا و نیش وار از دهان آدمی بیرون نریزد و دیگران را آماج طعنه و کنایه و ناسزا نکند. معمولا حرف زدن روزمره، شبیه نفس کشیدن، امری غریزی و بدون تامل است اما کسی که از کودکی با بحران گفتاری مواجه است ، توفیق اجباری دارد تا هشیارانه به فرآیند گفتارش توجه کند و همین باعث می شود تا از بسیاری آفات زبان مصون بماند. واژه گزینی دقیق تر از مردمان عادی، به رغم ناتوانی در ادای بعضی از آن، ثمر و اثر دیگر لکنت زبان است. درنگ کنیم. اگر سخنوری قَدَریم، قدر فصاحتمان را بدانیم و اگر در بیان واژگان کم توانیم ، قدر لکنتمان را.حواسمان باشد که لکنت واقعی را کسی دارد که بی فکر حرف می زند.