بین زنان و مردان چه از لحاظ فیزیکی و چه از لحاظ خلق و خو و رفتاری تفاوت های بسیاری وجود دارد.زیست شناسان بر این باورند که حتی هر سلول در بدن زنان با مردان متفاوت است.اما نکته ی مهم این است که نگرش ما در قبال این تفاوت ها چگونه است.تفاوت های بین زنان و مردان باعث شده که هر کدام بتوانند به رشد و تکامل دیگری کمک کنند.
حتی تندروترین فمینیستها نیز، با آنکه سعی در پنهان کردن و از بین بردن تفاوتها دارند، بهوجود تفاوت های ساختاری بین زن و مرد معترفاند. آنچه مهم است، نوع نگرش درست ما در قبال تفاوتهاست. نگرش درست ما برخاسته از علم و آگاهی بهوجود تفاوتها و نقش جدیشان در ایجاد عشق و تکامل است. زیرا تفاوتهای این 2 جنس مخالف، بهگونهای طراحی شده که هر یک از آنها به وسیله دیگری به تکامل و تعادل میرسد. روانشناسان معتقدند که سردی بدن مرد با گرمی بدن زن، متعادل میشود و قاطعیت او با انتقادپذیری زن و قدرتش با عشق زن، متوازن خواهدشد. بنابراین همین تفاوتهاست که زندگی با جنس مخالف را شیرین و جذاب میکند. اگر تفاوتها نبودند، کنش و جذابیتی بین 2 طرف ایجاد نمیشد.
بهاین تفاوتهای مکمل، که باعث جذب و کشش یکدیگر میشود، احساس مرموزی به نام «عشق» میگویند. گفتنی است، هر چه توان و قوت این تفاوتهای فطری و طبیعی بیشتر باشد، درجه جذب و کشش افزایش خواهد یافت. مردانی که از «مردانگی» بیشتری برخوردارند، از زنانی که از «زنانگی» بیشتری برخوردارند خوششان میآید. هنگامی که زنان و مردان، خیلی شبیه یکدیگر میشوند، آن جاذبه مرموز را از دست میدهند. زندگیکردن با شخصی که شبیه خودمان است، بسیار خستهکننده خواهد بود. بنابراین، برای تقویت عشق بین همسران، باید تفاوتهای آنها را تحت دو عنوان «زنانگی» و «مردانگی» تقویت کرد.
زیبایی، صفتی مشترک بین زن و مرد است، اما آن زیبایی خاص و آمیخته با لطافت و مزین به هنر آرایش، از ویژگیهای شاخص زنانگی است و درباره مردان، مطلوب و پسندیده نیست. این نوع زیبایی و لطافت زنانه، همیشه عکسالعمل عاطفی مرد را برمیانگیزد؛ واکنشی که مخصوص جنس اوست زیرا زنان، مثل مردان، تحتتاثیر زیبایی جنس مخالف قرار نمیگیرند.
اگرچه شجاعت بهطور کلی صفتی پسندیده و مشترک بین زن و مرد است، برخی از زیرمجموعههای این صفت، از صفات زنانه نیست و زنانگی را تضعیف میکند زیرا به زن هیبت و شجاعت مردانه میدهد و خلق و خوی زنانهاش را تضعیف میکند… زنانی که به امر تجارت مشغولاند (آن هم تجارتهای گسترده بینشهری یا کشوری که مستلزم برخوردهای زیاد با مردان و چک و چانهزدنها و جر و بحث کردن با آنهاست)، بیپروایی مردانه را تجربه خواهند کرد و از آن حالت ناز زنانه، که آمیخته با نوعی شرم است، فاصله میگیرند. در زندگی زناشویی، با اینگونه از زنان، عشق کمتر قابلتجربه است. منطقی و حسابگر بودن، نهایت مزیت اینگونه زندگیها خواهد بود. این خصوصیت که برخی از زنان به تنهایی معادل
10 مرد هستند، هرچند از لحاظ داشتن توان روانی در کارهای اجتماعی، مثبت ارزیابی میشود، اما از آن جنسیتی که بتواند برای یک عمر، زنی را محبوب مردی قرار دهد، میکاهد.
زنها نگران زن بودنشان نیستند. نیاز ندارند زنانگیشان را به کسی ثابت کنند. با وجود خودشان راحتند اما مردها همیشه دغدغه مرد بودن دارند. همیشه نگرانند نکند رفتار غیرمردانهای از آنها سر بزند یا رنگ لباس یا بوی عطرشان کیفیت زنانه داشته باشد. وسواس مردانگی در بیشتر مردها کموبیش وجود دارد. این وسواس مردها را از خود واقعیشان دور میکند. گاهی مردها برای اثبات مردانگی خود نقش بازی میکنند. ادای «مردهای قدیم» را درمیآورند یا نقش یک «قهرمان حمایتگر» را بازی میکنند و همه این کارها رفتارشان را تصنعی میکند. در رابطه عاشقانه هیچ چیز به اندازه رفتار ساختگی و غیرواقعی، آسیبرسان نیست. هیچ بازیگری نمیتواند برای همیشه در نقشی که بازی میکند، فرو رود.
زمانی میرسد که خود واقعی سر برمیآورد و با آنچه فرد تلاش در نمایش آن داشته، در تعارض قرار میگیرد. دغدغه مردانگی بار روانی زیادی به مردها وارد میکند و به شکلی هویت آنها را مورد حمله قرار میدهد. برای مثال، در فرهنگ عامیانه به مردی که دچار اختلال جنسی بشود، میگویند «از مردی افتاده» اما شبیه این اصطلاح را برای زنان به کار نمیبرند.
همه این فشارهای فرهنگی، مردها را به ایفای نقشهای توخالی جنسیتی سوق داده است. البته در جامعه امروز ما با سر دیگر طیف هم مواجه هستیم؛ مردانی که آنقدر رفتار و پوششان زنانه است که گاهی تشخیص جنسیتشان مشکل میشود. این افراط و تفریط در رفتارهای جنسیتی نشان از یک تعارض درونی در سطح جامعه دارد.
ریشههای این تعارض را میتوان در فرهنگ، تاریخ و استانداردهای دوگانه فرزندپروری جستجو کرد. وسواس مردانگی، مردها را از خود بیگانه میکند. انسانی که با خودش بیگانه باشد، توانایی عشق ورزیدن ندارد. هرچقدر کمتر از «خود» واقعیمان بترسیم و توانایی مواجهه با خویشتن و پذیرفتن آنچه که هستیم را داشته باشیم، زندگی بهتر و رابطههای موفقتری هم خواهیم داشت.
دکتر حافظ باجُغلی، روانپزشک و عضو کمیته بهداشت و سلامت جنسی انجمن روانپزشکان ایران
گردآوری: گروه سلامت سیمرغ
منبع: سیمرغ