برخی بیماران با مشکل روحی و روانی توانایی درک راهنمایی ها و کمک های پزشک خود را ندارند آن ها نمی توانند جهت درمان بیماری به خود کمک کنند و در صورت عدم تداخل اطرافیان قادر به رفع مشکل روحی و روانی خود نیستند سطح بصیرت در این بیماران با توجه به شدت یا ضعف بیماری متغییر است در ادامه به بررسی شش سطح از بصیرت بیماران خواهیم پرداخت .
دکتر سید وحید شریعت در میان روانپزشکان و روانشناسان معمولا به بیمارانی که از اختلال روانپزشکی خود آگاهی ندارند و مشکل را فقط به عوامل بیرونی مربوط میدانند، «بیماران بیبصیرت» گفته میشود.
بصیرت یا بینش (insight) نزد روانپزشکان به معنای سطح آگاهی بیمار از بیماری اعصاب و روانی است که به آن مبتلا شده است. در روانپزشکی و روانشناسی، به بیمارانی که از اختلال روانپزشکی خود آگاهی ندارند و مشکل را فقط به عوامل بیرونی مربوط میدانند، «بیماران بیبصیرت» گفته میشود. مشکل عمدهای که در مواجهه با این بیماران زیاد میبینیم، این است که این افراد در مراجعه به پزشک و شروع درمان، با خانواده همکاری نمیکنند.
بسیاری از بیماران مثلا افراد مبتلا به پارانویید یا اسکیزوفرنی در این حیطه قرار میگیرند.
بیماران دوقطبی در فاز حاد شیدایی نیز نسبت به مشکل خود بینش و بصیرت ندارند و خانوادهها و اطرافیان آنها چالشی واقعی را هنگام شدت گرفتن بیماری تجربه میکنند زیرا نمیدانند چطور باید رفتار کنند تا همکاری بیمار برای مراجعه به پزشک و شروع درمان، جلب شود.
گاهی وضعیت و شرایط بیمار به حدی حاد میشود که خانواده باید از اورژانس یا نیروی انتظامی کمک بگیرند تا بیمار را به مراکز درمانی راهنمایی کنند اما وقتی خطر جدی وجود ندارد، میتوان با صحبت با خود فرد دلایلی برای متقاعد کردن او برای مراجعه به پزشک پیدا کرد؛ مثلا فردی را که همزمان بیخوابی یا سردرد دارد، میتوان به این بهانه روانه مطب پزشک کرد؛ یعنی هدف از مراجعه و درمان را نباید هذیان گفتن بیمار یا رفتار مشکلدار او معرفی کرد، بلکه باید عوارض جانبی بیماری مثل بیخوابی را هدف قرار داد.
راه دیگر این است که به مشاور مراجعه کرد و اینگونه به بیمار توضیح داد که تو مشکلی نداری، بلکه ما با هم اختلافنظری داریم که لازم است با مراجعه به متخصص با این مشکل کنار بیاییم. باید فرد را از این اتهام که تو باعث بروز مشکلات پیشآمده هستی، خارج کرد و نشان داد هر 2 نیاز به مراجعه به پزشک برای حل مشکل پیشآمده داریم.
معمولا در مورد کودکان قضیه متفاوت است؛ مثلا کودکان مبتلا به اوتیسم از بیماری خود مطلع نیستند اما والدین به سادگی میتوانند دست کودک را بگیرند و به مطب ببرند. این افراد در دوره نوجوانی بیشتر متوجه عوارض اختلالشان میشوند و والدین میتوانند با اشاره به عوارض و مشکلات پیشآمده مثل اینکه در برقراری ارتباط یا دوستیابی مشکل داری، آنها را نزد پزشک ببرند.
در مورد بیشفعالی، مخصوصا اگر فرد باهوش باشد، اوضاع تفاوت دارد و نوجوان به راحتی میتواند متوجه تفاوت خود با دیگران شود.
این موضوع را فراموش نکنید که بیمار بیاطلاع از اختلال روانپزشکی خود، متوجه عوارض بیماری میشود اما عامل و دلایل دخیل در بروز آن را نمیداند. البته همه بیماران هم اینطور نیستند و برخی از آنها در شرایط حاد بیماری، متوجه اختلال و شیوه عملکرد خود نمیشوند. اگر برای بیمار، زمانی که دوره حاد فروکش کرد، در مورد شیوه عملکردش توضیح دهید، در بیشتر موارد متوجه موضوع میشود. مثلا زمانی که برای بیماران دوقطبی توضیح میدهید کاملا میپذیرند و متوجه میشوند اما در زمان اوج بیماری بینش خود را از دست میدهند.
بصیرت بیماران 6 سطح دارد
بصیرت در بیماران اعصاب و روان سطوح متفاوتی دارد و یک مفهوم صفر و یکی نیست که یا به طور کامل وجود داشته باشد یا به طور کامل وجود نداشته باشد، بلکه یک طیف است. درواقع بصیرت بیماران اعصاب و روان 6 سطح دارد:
سطح 1: انکار کامل بیماری که معمولا در اختلالات شخصیت دیده می شود.
سطح 2: آگاهی مختصر از بیمار بودن، اما انکار همزمان آن به علت ترس.
سطح 3: بیمار اعتقاد دارد که بیمار است و متوجه می شود که با دیگران تفاوت دارد اما نمی داند علت بیماری او چیست و از کجا آمده است؟
سطح 4: بیمار نسبت به بیمار بودن خود آگاهی دارد اما آن را به عوامل خارجی و محیطی نسبت می دهد، نه خودش.
سطح 5: بینش عقلانی؛ یعنی بیمار قبول دارد که بیمار است و بیماری او ناشی از مجموعه ای از عوامل درونی و بیرونی است، ولی دستورات دارویی را رعایت نمی کند.
سطح 6: بینش واقعی که بیمار هم بیماری خود را قبول دارد و هم بر این باور است که بیماری او ناشی از مجموعه ای از عوامل درونی و بیرونی است و درمان را نیز به طور کامل جدی می گیرد.
*روانپزشک و استادیار دانشگاه علومپزشکی ایران
هفته نامه سلامت