اگر ما طرحواره ها را شناسایی نکنیم و قدرتشان را در وجودمان کاهش ندهیم، باعث می شوند هرگز نتوانیم در زندگی به خواسته هایمان دست یابیم.
تله های زندگی به طور ناخود آگاه باعث می شوند که افراد در بزرگسالی وقتی حتی خانه را ترک می کنند و وارد رابطه می شوند و در ارتباط با مردم جامعه، محیط شغلی، و به ویژه همسر به دنبال خلق شرایطی باشند که با همان تجارب دردناک دوران کودکی برایشان تکرار شود.
طرحواره ها آنها را طوری هدایت می کنند که با انتخابها و رفتارهایشان به طور ناخودآگاه تجربه های تلخ و زخمها را برای خود باز آفرینی کنند یعنی کاری کنند که دوباره نادیده گرفته شوند، تحقیر شوند، از آنها سوء استفاده شود، سرزنش شوند و … .
به همین خاطر است که لازم است پیش از انتخاب همسر و ورود به رابطه ای که قرار است صمیمانه ترین رابطه یک انسان و محلی امن برای وجود او باشد، تله های زندگی خودمان و همسرمان شناسایی شود.
جفری یانگ بنیانگذار طرحواره درمانی می گوید: ” به یاد داشته باشیم که ممکن است ما در شکلگیری این تلهها نقش نداشته باشیم ولی در تداوم آنها مسلماً مسئول هستیم.”
این یک خبر خوش است، این خلاف باور بسیاری از انسانهاست که در پاسخ به مشکلاتشان فقط گذشته را نشخوار می کنند و می گویند چون پدرشان فلان جوربوده، مادرشون فلان جور بوده، محیط زندگیشان فلان جور بوده و … پس محکوم هستند به فلان سبک زندگی. این یعنی ما محکوم نیستیم پس از دوران کودکی، وقتی توانایی شناخت خود را بدست آوردیم، تا پایان عمر اسیر طرحواره های خود بمانیم.
هر فردی وقتی تله های خود را بشناسد می تواند برای رفع آن اقدام کند البته این امر مستلزم تلاش و مقابله با برخی تجارب دردناک است که تا فردی نخواهد نمی تواند از پس آن بربیاید. این یکی از دلایلی است که می گوییم به تغییر همسربعد از ازدواج دل نبندید.
آگاهی از طرحواره ها در دوران قبل از انتخاب همسر چند فایده دارد:
متوجه می شوید چقدر همسرتان را شما انتخاب کرده اید و چقدر طرحواره تان در این میان دخیل است و آن موقع می توانید در تصمیمتان تجدیدنظر کنید.
مثلا اگر شما در تله زندگی”وابستگی” اسیر باشید، احساس می کنید که نمی توانید بدون دریافت کمک اساسی از دیگران، از عهده مسائل زندگی خود به خوبی برآیید، به دیگران وابسته اید، همیشه باید مورد حمایت قرار بگیرید و به دیگران به عنوان تکیه گاه نیاز دارید، بنابراین طرحواره تان شما را به این سمت هدایت می کند جذب فردی می شوید که به لحاظ سنی فاصله محسوسی باشما داشته باشد و رفتارهای او بیش از یک همسر شبیه رفتارهای یک پدر یا مادر با شما باشد. یکی از مصداقهای بارز فعالیت این تله افرادی هستند که اصرار شدید دارند که طرف مقابل به طور غیر متداول از آن ها بزرگتر باشد.
می توانید بر اساس تجارب قبلیتان پیش بینی کنید که اگر بر انتخابتان تحت تاثیر طرحواره پافشاری کنید چه رنج هایی در انتظار شما خواهد بود.
مثلا شما تحت تاثیر تله “وابستگی” همیشه جذب رابطه با افرادی شده اید که ظاهرا یا واقعا از شما قدرتمندتر بوده اند و در رابطه به نوعی خود را به آنها سپرده اید و منفعل بوده اید نتیجه آنکه تکلیفهای خواهر بزرگتان همیشه به عهده شما بوده، برای خرید رفتن بارها به برادرتان باج داده اید که تنها نباشید، هیچ وقت نتوانستید به مادرتان بگویید که نمی خواهید طبق سلیقه او لباس بپوشید، از رشته تحصیلیتان متنفر بودید ولی روی حرف پدرتان درباره ادامه تحصیل حرف نزدید و … . فقط برای اینکه احساس بی عرضگی می کنید و می ترسید از اینکه خودتان انتخاب کنید و در نتیجه آنها به خاطر انتخابهایتان تنهایتان بگذارند.
حالا اگر قرار باشد این بار هم با کسی در نقش پدر به عنوان همسر ازدواج کنید چه می شود؟ در تصمیم گیری ها قدرت با اوست و شما تا پایان عمر محکوم هستید که به دلخواه او پیش بروید، تفاوت سنی زیاد مانع از این می شود که هیجانات شما درک شود و احساس سرخوردگی و تنهایی خواهید کرد، بسیاری از رفتارهای نامناسب او و حقوقتان به عنوان یک همسر را نادیده خواهید گرفت تا مبادا ترکتان کند و….
وقتی با طرحواره های طرف مقابل آشنا می شوید می فهمید که کجا و کی شما مسئول اتفاقات هستید و کجا و کی طرحواره های او در حال فعالیت و محکوم کردن شما هستند و شما بی تقصیرید.
وقتی شما در تله زندگی بی اعتمادی افتاده باشید، یعنی اینکه منتظرید که آدم ها به هر نحوی به شما آسیب برسانند یا شما را مورد آزار و اذیت قرار دهند؛ یعنی شما منتظرید که حتی نزدیک ترین دوستان به شما دروغ بگویند، شما را مسخره کنند و ملعبه دست خود قرار دهند، و یا به هر نحو دیگری شما را مورد سوء استفاده قرار دهند. اگر شما در این تله زندگی اسیر باشید، در پشت حصار بی اعتمادی پنهان می شوید تا به این ترتیب از خویشتن مراقبت کنید. شما هرگز به آدم ها اجازه نمی دهید خیلی به شما نزدیک شوند. درباره قصد و نیت دیگران مشکوک هستید و معمولا بدترین عواقب را در ذهن خود تصویر می کنید. همیشه منتظرید آدم هایی که دوست شان دارید به شما خیانت کنند.
حال اگر طرف مقابل در چنین تله ای اسیر بود می فهمید که بی اعتمادی های او به رفتار شما ربطی ندارد، تقصیر شما نیست که از کوچکترین شوخی ای دلخور می شود، اگر شما را در بیست و پنج سالگی محکوم به خیانت می کند به این خاطر نیست که در پانزده سالگی دوست پسر داشته اید و احتمالا این به گوش او رسیده است. اگر مدام از شما پرس و جو می کند که مادرت چه گفت و چه نگفت، به این خاطر نیست که مادرتان پسر نداشته و نمی داند با دامادش چطور رفتار کند. می توانید آینده رفتاری فرد در موقعیتهای زندگی مشترک را پیش بینی کنید.
وقتی تصمیم گرفتید با کسی زندگی کنید که در تله بی اعتمادی گیر افتاده است می دانید که هر روز گوشی همراه شما چک خواهد شد، دوستان شما لیست خواهند شد و ورود هر فرد جدیدی به شبکه دوستیتان کنترل خواهد شد، و کوچکترین رفتار خلاف نیل طرف مقابل از خانواده شما می تواند زمینه چین قطع رابطه شما با آن ها خواهد شد، بعید است که بتوانید در محیط با حضور تعداد بالایی جنس مخالف کار کنید و …
و در پایان اگر خواستید او را با همه طرحواره های آسیب زایش بدون تغییر بپذیرید :
1. نقاط ضعف او را می شناسید؛
2. از او و زندگی مشترکتان انتظارات غیر واقع بینانه نخواهید داشت؛
3. آرزوی تجارب ناممکن در کنار او را نخواهید داشت و بسیاری از خواسته هایتان را همان روز اول دفن می کنید.
مثلا اگر همسرتان تله “محرومیت عاطفی ” دارد می دانید او اعتقاد دارد به اینکه نیاز به عشق او هرگز به قدر کافی از سوی دیگران برآورده نمی شود و هیچ کس واقعا به فکر او نیست و احساسات او را درک نمی کند. بنابراین اگر چنین کسی را به عنوان همسر انتخاب کردید می دانید حتی وقتی دستتان را تا آرنج عسل کنید و در دهان او بگذارید محکوم به بی محبتی خواهید شد و آرزوی یک تشکر متناسب با زحمتها و از خود گذشتگی هایتان از طرف او را بهتر است همان روز اول فراموش کنید ومدام به رخ او نکشید که تو قدرنشناس هستی.
منبع: بهترین ها