در زندگی هر انسانی برای خود حریم هایی دارد که پایبند بودن و حفظ آن ها نوعی احترام به طرف مقابلمان محسوب می شود.اگر کسی حریم های طرف مقابل خود را رعایت نکند ناخودآگاه کدورتی میان افراد پیش می آید که باعث می شود روز به روز از هم دورتر شوند.رعایت کردن و حفظ حریم ها بین زن و شوهر موضوع مهمی است که رعایت نکردن آن باعث مشکلاتی در زندگی زناشویی می شود.
حریمهای شخصی بسیار مهمند، در زندگی هر کدام از ما بخشهایی وجود دارد که فقط برای خودمان است و اصلا دلیلی ندارد فرد دیگری را وارد این حریمها کنیم. این حریم شخصی برای افراد مختلف متفاوت است، ممکن است فردی ایمیلها و تلفنهایش در حریم شخصیاش باشد و ممکن است برای فرد دیگر مثلا ایمیلهایش در حریم شخصیاش نباشد. به مرور میتوان حریم شخصی آدمها را فهمید.
اگر از همان ابتدای زندگی زناشویی شروع به کنترل همسرتان بکنید از ترس اینکه مبادا او روزی نسبت به شما غیرمتعهد شود، در واقع ناخودآگاه او را به سمت غیرمتعهد شدن سوق میدهید، یعنی آنقدر کنترلهایتان همسرتان را از شما دور میکند که ممکن است به سمت غیرمتعهد شدن هم برود.
اگر همیشه ترس از دست دادن همسرتان را دارید، دو راه بیشتر ندارید یکی اینکه از همان ابتدا و در دوران آشنایی آنقدر او را خوب بشناسید تا با توجه به شخصیت او این ترستان برطرف شود و راه دوم اینکه، آنقدر در رابطه و زندگی زناشویی خود عشق و محبت بگذارید که همسرتان نتواند به شخص دیگری فکر کند و کاملا در زندگی با شما سیراب شود.
زندگی مشترک با یک همسفر ارتباطی، توام با اعتماد است که این اعتماد دائما نیازمند تایید است. این تایید اعتماد و عشق متقابل به منزله شک نیست بلکه علامت دلبستگی است. در این میان دو مسئله مطرح است: بعضی افراد از ابتدا شکاک هستند و این موضوع به آسیبشناسی روانی نیاز دارد. منظور افرادی که اسکیزوفرنی یا اختلالات حاد روانی دارند نیست؛ بلکه برخی افراد کلا به دلایل تجربیات گذشتهشان و مسائلی از این دست شکاک هستند و همه چیز را خیلی سریع زیر سوال میبرند.
این افراد اگر در ارتباط توام با دلبستگی قرار بگیرند، ممکن است دچار شک شوند. به هر حال همهجا مزاحمتها وجود دارد و برخی افراد هم به سرک کشیدن در زندگی دیگران عادت دارند. اگر شکی پایدار باشد خطرناک است، شاهد این هستیم که برخی شکشان آنقدر قوی میشود که تبدیل به یک اضطراب مزمن یا اختلالات شدید روانی شده و زندگی آنها تبدیل به یک زجرگاه میشود. گاهی فرد میگوید وقتی برای دوش گرفتن داخل حمام میروم، متوجه میشوم همسرم جیب لباس مرا گشته است و دلیل این کنترلکردنها مشخص نیست. اینها نشاندهنده یک اختلال جدی روانشناختی در خانواده و فقدان علاقه و عشق واقعی و منطقی بین زوجین است. این خانواده در سایه شک و دودلی نمیتواند خوشبخت باشد و فرزندان خوشبخت تربیت کند.
سه گروه شکاکان
گروه اول افرادی هستند که بدبینی در ذاتشان است. این افراد را از همان ابتدای زندگی به راحتی میتوان شناخت، آن زمان که نسبت به هر موضوعی نیمه خالی لیوان را میبینند و در رابطه با پیرامون خود نوعی نگاه منفی دارند.
گروه دوم افرادی هستند که نوعی وسواس نیز در بدبینیهایشان نهفته است. این دسته از زوجین نسبت به برخی رفتارها و واکنشهای همسر خود به جنس مخالف- مثلا در محیطهای کاری- نوعی وسواس فکری دارند که در پارهای اوقات همراه با بدبینی است که البته در این فرم باز هم اختلاف بین زوجین خیلی پدیدار نمیشود.گروه سوم که در حقیقت روزگاری جزو گروههای یک و دو بودند و به شدت در معرض خطرند؛ چراکه مبتلا به اختلال پارانوئید میشوند به این معنا که با کنار هم گذاشتن برخی پارامترهای خیالی به این نتیجه میرسند که همسرشان قطعا در حال خیانت به وی است و این فکر همچون خوره جسم و روح فرد را نابود میکند.
ریشههای بدبینی
بسیاری اوقات بدبینی و شک بین زوجین از علاقه و عشق زیاد به یکدیگر نشئت میگیرد. خانم همسرش را تنها متعلق به خود میداند و طبیعتا هر نوع رفتار خارج از منزل برایش سخت و غیرقابل هضم است. به تدریج این عشق و علاقه به نوعی احساس شکست از دیدگاه خودش تبدیل میشود و مدام فکر میکند که زندگیاش در حال فروپاشی است.
نبود شناخت کافی از همسر، اساس بدبینی و شک به وی است. وقتی مرد از همسر آیندهاش تصویری دیگر را در ذهن میپرورانده با ورود به زندگی مشترک متوجه میشود که در انتخابش اشتباه کرده و این خود نوعی نفرت و انزجار را در وی نسبت به همسرش ایجاد میکند و طبیعتا این موضوع مهمترین دلیل برای پیدایش بهانهگیریها و بدبینیهای بیمارگونه میشود. فرزندان والدین بدبین و شکاک در طول زندگی یاد میگیرند که در آینده نیز نسبت به همسرشان و اطرافیان خود بدبین و شکاک باشند.
بیمار مبتلا به این اختلال همیشه دارای نبود اطمینان است و خودش را از همه مسائل مبرّا میداند و حق به جانب است که گاهی ممکن است همراه با خودشیفتگی باشد، وی همه را مقصر میداند جز خودش هرگز زیر بار تغییر رفتار یا دیدگاه خود درباره دیگرانی که به او مشکوک هستند، نمیرود.
شخصی که دچار بدبینی است نمیتواند حقیقت را قبول کند. البته ما با دو گروه افراد بدبین مواجه هستیم؛ یکی افرادی که ممکن است در طول زندگیشان دچار بدبینی شوند و در حالت طبیعیِ دانستن و ندانستن قرار گیرند که فرد با آگاهی میتواند به قطعیت برسد اما گروه دوم شامل همان افرادی میشود که رگه شخصیتی بدبینیشان کنترلناپذیر است و فرد در حالت ترس به سر میبرد و به دلیل ترس و اضطراب دچار حالت توهم یا همان پارانوئید میشود.
یکی از مهمترین ویژگیهای این افراد احساس تحقیر است و چنانچه عقاید و افکارشان مورد قبول دیگران واقع نشود، احساس کینه و عداوت با دیگران دارند. فرد در این اختلال قادر نیست از منطق خود کمک بگیرد؛ بلکه به دلیل هنجارهای از پیش تعیین شده ذهنی خود همه چیز را رد میکند، در چنین شرایطی فرد در همه حال خود را محق میداند و سعی دیگران برای از بین بردن فکر و توهم باطل فرد پارانوئید به نتیجه نمیرسد.
درمان تردید
در زندگی زناشویی، افراد اجازه تجسس در زندگی یکدیگر را ندارند. برای برطرفشدن شک در یک رابطه باید همه چیز روشن باشد و هیچ نقطه تاریکی در رابطه وجود نداشته باشد. اگر شکی ایجاد میشود به دلیل این است که نقطه تاریکی در رابطه وجود دارد. ریشه بسیاری از بدبینیها نبود صداقت در ابتدای زندگی است. زن یا مرد رازی را در زندگی دارد که میکوشد آن را از همسرش پنهان کند که البته در بیشتر مواقع موفق نمیشود و خود این پنهانکاری نقطه شروع بدبینیها میشود. گاهی یک دروغ ساده همه زندگی را به هم میریزد. خانمی میگفت اول زندگی یک بار از شوهرم دروغی شنیدم، هنوز بعد از ۹سال با وجود اینکه دیگر بعد از آن مورد جز صداقت از او ندیدم ولی به رفتارش بدبینم.
هرکسی لازم است درباره قول و قرار خود با همسرش خیلی حساس باشد. این موضوع برای مردها باید بیشتر رعایت شود؛ چراکه خانمها تاخیر در رسیدن به قرار را مثبت نگاه نمیکنند و طبیعتا افکار منفی در آنها شکل میگیرد.در مراودات اجتماعی خیلی باید مراقب بود به ویژه اگر طرف شما جنس مخالف باشد.
هر نوع صحبت غیرکاری، تماسهای بیمورد و روابط آزاد در محیطهای کاری میتواند نتیجهای نامطلوب در بر داشته باشد که اگر شما هم فکری در سر نداشته باشید، همسرتان جور دیگری برداشت میکند.
شک صحیح را با خود فرد در میان بگذارید
البته گاهی پیش میآید که شک افراد درست است و دلایل محکمی در این زمینه وجود دارد. در اینگونه مواقع بهتر است موضوع را در فضایی آرام و بدون جنجال با همسرتان در میان بگذارید.
اگر با همسرتان برای حل مشکل پیش آمده به راهحل مشترکی نرسیدید، موضوع را با فرد متخصصی مثل یک روانشناس یا مشاور خانواده در میان بگذارید و از وی کمک بگیرید.
در بیشتر مواقع در میان گذاشتن مسئله با خانواده و دوستان، به دلیل نداشتن تخصص لازم با وجود حسن نیت آنها، به مشکلات اضافه میکند.
دخالت بیجا ممنوع
گاهی پیش میآید که زن یا شوهر یا هردو در کارهای هم دخالتهای بیش از اندازه میکنند مثلا اینکه برای لباس پوشیدن هم، نوع حرف زدن هم و رفتار با دوستان و… تعیین و تکلیف میکنند، یعنی حتی میخواهند کوچکترین رفتارهای طرف مقابل را نیز کنترل کنند، کسانی که اینگونه رفتار میکنند اول از همه باید بدانند اینگونه رفتارها نه تنها آنها را به هم نزدیک نمیکند؛ بلکه رابطه نیز آسیب میبیند دوم اینکه این افراد باید از خود سؤال کنند که نگران چه هستند که میخواهند همه رفتارهای همسرشان را کنترل کنند، معمولا آدمهای کنترلگر میخواهند طرف مقابلشان آنگونه باشد که آنها میخواهند و این کار اشتباهی است.
همه شکها بیمورد نیست و گاهی متاسفانه به حقیقت میپیوندد
راز خیانت
خیلی فرقی نمیکند اسمش را چه بگذاریم، «خیانت»، «بیوفایی»، «کممهری» یا «ظلم» اسمش هر چه باشد پیامدها و آسیبهایش یکی است.
آسیبی به بزرگی کشتن یک زندگی. همان زندگی مشترکی که روزگاری نه چندان دور باامید به وفاداری و با آرزوی داشتن روزهایی شاد آغاز شد. اگر پای صحبتها و خاطرات مشاوران خانواده بنشینیم، اگر سری به دادگاههای خانواده بزنیم و اگر کمی بیشتر زیر پوست شهر برویم، ردپای این بیوفاییها را خواهیم دید و اگر بخواهیم صادق باشیم، حتما میپذیریم که این ردپاها روز به روز بیشتر میشود. ردپاهای جامانده روی بسیاری از زندگیها که اثر زشت به جامانده از آن به راحتی پاک نخواهد شد.
واقعیت این است که خیلی از زوجها تعهد در زندگی مشترک را در کارکردن، انجام وظایف معمول و به دست کردن حلقه ازدواج خلاصه میکنند اما تعهد واقعی یک حلقه ازدواج، عقدنامه، سند ازدواج یا سالهایی نیست که با یکدیگر زندگی کردهاید؛ بلکه رفتار شماست در یک یک روزهای زندگی با فردی که دوستش دارید.
زوجها زندگی مشترکشان را با عشق شروع میکنند اگر از آن مراقبت نکنند رفتهرفته، صمیمیت اولیه به تدریج رنگ میبازد. با گذشت زمان زندگی برخی از این افراد به جدایی کشیده میشود اما برخی دیگر از آنها به زندگی مشترکشان با آهنگی یکنواخت و ملالآور ادامه میدهند و به ارتباطات نامشروع روی میآورند. مهمترین انگیزه زن و مرد متاهلی که به سوی روابط نامشروع کشیده میشوند، تجربه مجدد صمیمیت است. کمبودی که دیگر آن را در زندگی مشترکشان نمییابند.
یکی از عوامل اصلی خیانت، نارضایتی از روابط زن و شوهر است؛ زمانی که بین همسران روابط زناشویی خوبی حاکم نباشد، این احتمال وجود دارد فرد به همسر خود خیانت کند. اختلالات زناشویی که به مرور زمان برای برخی به وجود میآید و مشکلات شخصیتی باعث میشود فرد نتواند به همسر خود محبت کند و فقدان محبت، عاطفه و روابط گرم و صمیمی باعث این خیانتها میشود. همسرانی که به هر دلیلی از محبت و توجه شریک زندگی خود محروم باشند، ممکن است وقتی مورد وسوسه و اغوای شخص دیگری قرار میگیرند، دچار انحراف شوند.
منبع: شهرآرا آنلاین