نیرو و فشاری که تنش را در انسان ایجاد کند را استرس میگویند که هر کسی را درگیر خودش میکند.هنگامی که فشار احساسی یا روانی بیشتر از تحمل فرد باشد آن فشار به استرس تبدیل میشود.به معنای واقعی زمانی که فشارهای کوچک بر ما غلبه کنند استرس بوجود می آید.حالا چگونه میتوانیم خود را از استرس دور نگه داریم؟
بعضیها دستوپایشان را گم میکنند و بعضی دیگر اشک میریزند؛ عدهای در سکوتی مبهم فرومیروند و دیگرانی هستند که قدرت فکرکردن را از دست میدهند. تعدادی از آدمها هر روز صبح تا شب، جوشاندههای گیاهی مختلف میخورند و تعدادی دیگر، سر خودشان را با داروهای شیمیایی گرم میکنند. در این میان، عدهای هم هستند که راحت میگذرند و حواسشان را جمع میکنند که تکههای دیگر پازل زندگیشان را درست کنار هم، جفتوجور کنند؛ اینها واکنشهای مختلفی است که آدمهای این دوره و زمانه در مقابل استرس نشان میدهند؛ چیزی که به اعتقاد خیلیها قبلا بسیار بهندرت پیش میآمده و حالا با شرایط جدید زندگی، هر روز بهشکلی در زندگی آدمها سرکشی میکند. آنطور که گاردین مینویسد، برداشت آدمها از برخورد یکدیگر در مقابل موضوعات استرسی، بیشتر از اینکه مبنای علمی داشته باشد، صرفا استناد به قوانین نانوشتهای است که از مدتها پیش، فرم عامیانهای بین مردم گرفته است. خیلیها مقاومت دیگران در برابر استرس را یک هدیه ژنتیکی میدانند و معتقدند که آنها بهصورت خانوادگی خونسرد هستند و آرام. نتیجه مطالعات دانشگاهیان آمریکایی اما نشان میدهد که برخورد درست با موضوعات استرسی، نه به ژنتیک آدمها ارتباطی دارد و نه به میزان شانس آنها در زندگی. دقت در زیر و بم ویژگیهای شخصیتی آدمهایی که تقابل درستی با استرس دارند، تنها ردپای یک توانایی بزرگ را نشان میدهد؛ انعطافپذیری فکری و عاطفی!
پژوهشهای روانشناختیای که بعد از 46 مطالعه مختلف از سوی روانشناسان تعدادی از دانشگاههای معتبر آمریکا انجام شده است، نشان میدهد که مردمی که قادر به مقابله با شکستهای زندگی هستند و راهوچاه برخورد درست با موضوعات استرسی را یاد گرفتهاند، بیش از هر چیز، روی فعالیتهای ذهنیشان تسلط دارند. آنها با تربیت فکرشان در مسیری انعطافپذیر، این قدرت را بهدست آوردهاند که در مواجهه با شرایط غیرعادی، بهسرعت نقشه دیگری طراحی و روی اجرای آن متمرکز شوند. اینها آدمهایی هستند که گذر از مشکلات را راه اول برخورد با آنها تعریف میکنند و در قدم بعدی به فکر ساخت مسیر دیگری میافتند که آنها را از شر مشکل یا استرس رها میکند.
جودیت جانسون، روانشناس بالینی دانشگاه لیدز میگوید: «بسیاری از مردم فکر میکنند، گذر از مشکلات و استرسها نیاز به اعتماد به نفس بالایی دارد که در شخصیت ما تعریف نشده است. این درحالی است که فاکتور اعتماد به نفس و میزان آن در بدن افراد مختلف لزوما عدد مشخصی ندارد که قابلتغییر نباشد و از روز تولد به میزان معلومی تعریف شده باشد. اعتماد به نفس از جمله چیزهایی است که در نتیجه انعطافپذیری عاطفی بهدست میآید و تقویت میشود. هر آدمی در هر شرایط و موقعیتی که باشد، ویژگیهای مثبت و منفیای دارد که میتواند لیستی از آنها تهیه کند. نوشتنِ ویژگیهای مثبت به افراد کمک میکند، خودشان را دستکم نگیرند و با اتکا به آنها پیش بروند. زندگیهای امروزی آدمها بهدلیل اتفاقات هر روزهاش، بدونشک بالا و پایینهای بیشتری نسبت به قبل ایجاد میکند. گذر از هر کدام از این مراحل، بدونشک میتواند استرس زیادی به بار بیاورد. افراد موفق کسانی هستند که به جای پُررنگکردن مشکلات و اتفاقات استرسی، با فکر انعطافپذیرشان بهراحتی از کنار آنها عبور میکنند و سراغ مراحل دیگر زندگی میروند؛ این درحالی است که عدهای، میل عجیبی بهگیر انداختن خود در گرفتاریهای هر روزه دارند و به طرز عجیبی از اینکه خودشان را فردی بیچاره و ناتوان جلوه بدهند، لذت میبرند. ما برای آن دسته از افرادی که خودشان به استقبال مشکلات میروند و حتی سوختن غذا یا تمامشدن بنزین هم میتواند بهانهای برای احساس شکستخوردگی در آنها القا کند، کاری نداریم. روی حرف ما با کسانی است که گیر افتادن در یک زندگیِ سراسر تنش و استرسی را دوست ندارند و بهدنبال راهی برای نجات خودشان هستند. اگر شما هم جزء این افراد هستید، برای گذر از سنگهای کوچک و بزرگی که هر روز جلوی پایتان قرار میگیرند، سرتان را بالا بگیرید و به درختان نگاه کنید. هر بار که پایتان به سنگی خورد، از ته دل، نفس بکشید و دوباره راه بیفتید. یادتان باشد این فقط فکر شما و میزان انعطافپذیری آن است که تصمیم میگیرد از مشکلات بگذرد یا اینکه تا همیشه آنها را روی کولش بیندازد و با خودش به اینطرف و آنطرف بکشاند.»
منبع : وقایع اتفاقیه