فکرهای زیادی در سر شما وجود دارند که اگر بخواهیم این فکرها را مانند دوچرخه ای فرض کنیم،پس میتوانیم بگوییم که در زمان سکوت و تنهایی سوار این دوچرخه میشوید.ارزش قائل شده برای خودتان و شادی های زندگیتان بستگی به این دارند که دوچرخه تان را به کدام سمت و چگونه میبرید.اگر بدنبال ایجاد تغییرات در زندگی هستید باید تغییر فکر و ذهن را انجام دهید و فکرهای اضافی و آزار دهنده را از آن ها حذف نمایید.
خطاهای شناختی را بررسی کنید: افکار منفی خود را بنویسید تا نوع خطاهای شناختی خود را بیابید با این کار به راحتی بیشتری میتوانید مثبتتر و واقع بینانهتر با موضوع برخورد کنید.
نشانهها را بررسی کنید: به جای آنکه فرض بر درست بودن افکار منفی خود بگذارید، نشانههای واقعی آنرا بررسی کنید. برای مثال، اگر احساس میکنید که هرگز کاری را درست انجام نمیدهید میتوانید بسیاری از کارهایی را که با موفقیـت انجام داده اید فهرست کنید.
روش معیار دوگانه: به جای آنکه خود را بی رحمانه تحقیر و سرزنش کنید با همان مهر و محبتی برخورد که با دوست خود، اگر این حادثه برایش اتفاق میافتاد، گفتوگو میکردید.
روش تجربی: اعتبار اندیشه منفی خود را آزمون کنید. مثلا اگر در حالت اضطراب، نگران حمله قلبی هستید، میتوانید کمی ورزش و نرمش کنید. چند بار از پلههای ساختمان بالا و پایین بروید. با این اقدام از سالم بودن قلب خود مطمئن میشوید.
اندیشیدن در سایههای خاکستری: با آنکه این روش به ظاهر کسل کننده است، اما تاثیر بسیار خوبی دارد. به جای آنکه در جو (تفکر هیچ یا همه چیز) به مشکل خود بیندیشید، برای مشکل پیش آمده امتیازی از صفر تا صد در نظر بگیرید، وقتی اوضاع آنطور که مایل هستید بر وفق مراد نیست، به جای آنکه خود را شکست خورده تمام عیار بدانید، موضوع را به طور نسبی بررسی کنید. ببینید از این موقعیت چه درسی میآموزید.
روش بررسی: از دیگران سئوال کنید تا از واقع بینانه بودن افکار و تلقیهای خود مطلع گردید.مثلا اگر معتقدید که اضطراب سخنرانی در حضور دیگران غیر طبیعی و مایه خجالت است از دوستانتان بپرسید آیا آنها هم در مواقع مشابه احساس اضطراب کرده اند ؟
تعریف واژهها: وقتی به خود بر چسب حقیر، نادانی، بازنده، یا احمق میزنید از خود بپرسید احمق ،کودن، نادان چه معنایی دارند. وقتی به این نتیجه رسیدید که چیزی به عنوان نادان وجود خارجی ندارند، وقتی فهمیدید بازنده بی مفهوم است، احساس بهتری پیدا میکنید.
روش علم معنایی: خیلی ساده از زبانی استفاده کنید که بار عاطفی کمتری داشته باشد. این روش برای برخورد با عبارتهای باید دار مفید است. به جای گفتن نباید این اشتباه را میکردم بگویید اگر این اشتباه را نمیکردم بهتر بود
نسبت دادن مجدد: به جای آنکه بی دلیل فرض را بر بدی خود بگذارید و خویشتن را به خاطر مشکل پیش آمده سرزنش کنید، به جای عوامل بسیار متعددی که این مساله را ایجاد کردهاند بیندیشید، به جای سرزنش خویش به حل مساله بیندیشید.
تحلیل سود و زیان: امتیازات و زیانهای یک احساس (مانند، عصبانی شدن از تاخیر اتوبوس)، یک فکر منفی (مانند، هر قدر تلاش کنم بی فایده است) یا یک انگاره رفتاری (مانند، پرخوری در وقت افسردگی) را فهرست کنید. هم چنین میتوانید از روش تحلیل سود و زیان برای اصلاح باورهای مخربی از نوع (من همیشه باید کامل و صد در صد بی عیب و نقص باشم) استفاده کنید. اگر خواهان آن هستید که کنترل زندگیتان را بدون دخالت احساسات و هیجانات کور، در اختیار داشته باشید، به کار بردن ۴ اصل زیر، سرنوشت شما را در دستان خود شما قرار میدهد:
اصل ۱: آیا شما اکثر اوقات در وضعیت صلح هستید یا در وضعیت ترس؟ اگر شما به صورت خود بخود در وضعیت صلح قرار نمیگیرید نشان دهنده این است که عادت کرده اید در وضعیت ترس قرار بگیرید.
فعالیت عملی: تمرین کنید که در درون خودتان منطقه ای از صلح پیدا کنید. هر روز را به مدت ۳۰ دقیقه در حالت سکوت بسر ببرید. راحت باشید، چشمهایتان را ببندید و بصورت عمیق نفس بکشید و بر روی نفسهایتان تمرکز کنید و به فکرهای که وارد ذهنتان میشود نگاه کنید.
اصل ۲: قدرت زندگی فقط در زمان حال است. تمرکز کنید بر چیزی که در زمان حال در حال انجام است. به یاد داشته باشید که تمام وجود در زمان حال است، بنابر این زمان حال جایی است که قدرت شما در آن قرار دارد. و لذا این جمله را دائما به خود بگوئید «در حال باش.»
اصل ۳: افکار و احساسات شما خلق کننده نیروهای شما هستند. افکار و احساسات شما، واقعیت فیزیکی را ایجاد میکند. اگر شما بدون تضاد و تناقض بر روی هر فکر و احساسی متمرکز شوید آن فکر و احساس به واقعیت تبدیل میشود.
فعالیت عملی: در هر لحظه، چیزی در حال خلق شدن است. تصمیم بگیرید که چه چیزی را میخواهید داشته باشید و یا تجربه کنید و یا بیآفرینید. احساس کنید آن چیز وجود دارد و آن را تجربه کنید. تجربه تان را به زمان حال منتقل کنید.
اصل ۴: مقاومت، مقاومت میآفریند، اگر شما در برابر تجارب ناراحت کننده مقاومت کنید، شما در حقیقت بر روی همان تجارب و احساسات تمرکز کرده اید. با تمرکز کردن و فکر کردن به هر تجربه ای آن تجربه بیشتر و بیشتر ایجاد میشود.
فعالیت عملی: آغوش تان را بر روی تجارب ناراحت کننده باز کنید، شما تا زمانی که مشخص نکنید چه چیزی را نمیخواهید، خواستنیهای واقعیتان آشکار نخواهد شد. یکی بدون دیگری نخواهد بود. دائما تمرکزتان را بر آن چیزی که میخواهید تغییر دهید