در تمام جوامع مشکلاتی وجود دارد که نمی توان آن ها را نادیده گرفت.بیکاری یکی از اصلی ترین معضلات اجتماعی است که ریشه بسیاری از بزهکاریها و اتفاقهای تلخ در جامعه است.این معضل به خصوص در میان جوانان بسیار گسترده است.
گاهی وقتها گفته میشود اگر کسی اهلش باشد، کار هست ولی عدهای حاضر به پذیرش برخی مشاغل نیستند. این مطلب بیشتر هم در مورد جوانهایی که تحصیلات عالیه دارند گفته میشود. ابتدا باید دید این میزان مراکز آموزشی و دانشگاه چه هدفی را دنبال میکنند. آیا قرار است صرفا به تعداد فارغالتحصیلان افزوده شود یا باید از تخصصی که آموخته میشود بهره هم گرفته شود؟ طبیعی است جوانی که سالهای طولانی را به تحصیل در دانشگاه میگذراند انتظارش یافتن شغلی متناسب با تخصصی باشد که آن را آموخته است.
مشکل اینجاست که بازار کار تناسبی با خروجی دانشگاهها ندارد. نتیجه اینکه ما هر سال تعداد زیادی فارغالتحصیل داریم که در جامعه شغلی برایشان وجود ندارد. ضمن اینکه گویی سیستم بوروکراسی کشور مقاومتی جدی در پذیرش تزریق خون تازه به کالبدش دارد. به تعبیر سادهتر عدهای حاضر نیستند دست از سر مشاغلی که سالها پیش به آنها داده شده بردارند و جای خود را حتی در دوران بازنشستگی به جوانها بدهند.
ما با پدیدههایی هم مواجهیم که بهصورت همزمان چند شغل حساس را در اختیار دارند. در مواردی هم شغل به نورچشمیهایی اختصاص مییابد که گرچه تخصص لازم را ندارند ولی به واسطه غلبه رابطه برضابطه توانستهاند جای افراد شایسته و توانمند را بگیرند. این نه تعارف است و نه اغراق که ما استعدادهای فوقالعادهای میان جوانهایمان داریم.
در یک فرایند منطقی این استعدادهای جوان باید جزو ارزشمندترین سرمایههای کشور قلمداد شوند؛ در عمل اما بسیاری از جوانهای خوشفکر و تحصیلکرده یا باید از سر ناچاری سراغ مشاغلی بروند که امکان تبلور استعدادشان را فراهم نمیکند یا اینکه تن به بیکاری بدهند؛ ضمن اینکه مشکل بیکاری در اغلب سطوح جامعه مشاهده میشود؛ مثلا کارگران فلان کارخانه به دلیل مشکلات اقتصادی یا سوءتدبیر شغلشان را از دست میدهند یا مدتها حقوق دریافت نمیکنند که اخبارش را در رسانهها زیاد مشاهده میکنیم.
در اصناف فرهنگی و هنری هم بهشدت با این معضل مواجهیم؛ از جمله صنف سینما که بسیاری از فعالانش از مشکل بیکاری رنج میبرند. یعنی مشکلی که در سطوح مختلف جامعه مشاهده میشود به هنرمندان هم سرایت کرده است. بهعنوان فردی از درون خانواده سینما باید به این نکته اشاره کنم که بسیاری از همکاران من، خانهنشین شدهاند و امکان فعالیت حرفهای ندارند. برخلاف تصور رایج عمومی که سینما را شغلی آسان و پولساز میداند، در سینما جز ویترین خوشرنگولعاب و تعدادی ستاره، انبوهی هنرمند و نیروی حرفهای وجود دارند که صورتشان را با سیلی سرخ نگه داشتهاند.
جوانی که با مدرک فوقلیسانس مجبور است مسافرکشی کند، کارگر سادهای که در سال چند ماه بیکار است و کارگردانی که مدتهاست نتوانسته فیلمی بسازد، طیفهای مختلفی از جامعه را نمایندگی میکنند؛ جامعهای که گفته میشود از افسردگی و یأس در رنج است و اگر بخواهیم به ریشهیابی یأس برسیم، یکی از مهمترین چالشها را باید در بیکاری جستوجو کنیم.
منبع: همشهری آنلاین