کارهایی که تنها بهخاطر «حرف مردم» و «این یه رسمه» انجامش میدهیم؛ ازجمله خرید عید! یعنی همان خریدنهای بیحدو حصر نوروزی و تغییر دکوراسیونهای عجیب که گمان میکنیم اگر مهمانهایمان روی مبلهایی که پارسال نشستهاند، امسال هم بنشینند و فامیل، ما را در لباسهای یکماه قبلمان ببینند، شأن اجتماعی و وضعیت اقتصادیمان به چالش دردناکی کشیده میشود. در این شرایط به هیچعنوان حواسمان نیست که کودک و نوجوانی که دستش را میگیریم و از این پاساژ به آن یکی و از این فروشگاه به دیگری میبریمش و انواع لباسهای نو را روی تنش پرو میکنیم، ما را میبیند، حرص ما را برای خریدن وسایل غیرضروری به خوبی میفهمد و در ذهنش تحلیل میکند و یاد میگیرد که «خریدکردن ربط چندانی به نیاز واقعی ندارد؛ چون من با اینکه هنوز لباسهایم قابل استفاده است و همین یکماه قبل مامان و بابا برایم شلوار خریدهاند، باز هم به خاطر آمدن عید باید خرید کنم».
- از ماست که بر ماست
از در و دیوار فضای مجازی و حقیقیمان تبلیغات میبارد. تبلیغ به مصرف بیشتر و بیشتر! بیلبوردهای نصب شده در خیابان و بزرگراهها برنامههای مختلف تلویزیون، تبلیغات چسبیده به گوشه و کنار سایتها و کانالهای و صفحههای تلگرام و اینستاگرام و … ، یک هزارتوی بیانتها ساختهاند که تنها آدمی میتواند از میانشان جان سالم به در ببرد و به دام مصرفگرایی نیفتد که خوب فکرکند، قبل از هر کاری، هر خریدی و هر انتخابی کافی و منطقی فکر کند. این فکرکردن را اول باید خودتان بهعنوان والد، تمرین کنید. بعد آن را با رفتار و انتخابها و تصمیمهایتان و البته با گفتوگو به فرزندتان آموزش دهید. نمیشود که دم عید خریدهای حریصانه و غیرضروری را جلوی چشم نوجوان انجام دهید و بعد در طول سال از او توقع داشته باشید که گوشی موبایل پیشرفتهتر، لپتاپ جدید، لوازمالتحریر بیشتر و… نخواهد.
- بچههایی که در اولویتاند
برخی از والدین حتی اگر خودشان لباسهای مندرس بپوشند و وسایل از رده خارج شده و مستهلک را استفاده کنند، باید آخرین مدلها و جدیدترین وسایل را برای فرزندشان فراهم کنند. چرا؟ اول اینکه تحتتأثیر احساسات غیرمنطقی و کنترل نشدهمان هستیم و دوم اینکه گمان میکنیم باید برای بچه هر چه خواست خرید تا عقدهای نشود و چشمش بهدست دیگران نباشد. با همین 2 استدلال است که میبینیم پدری با وضعیت مالی متوسط یا پایین که خودش به کمترینها رضایت میدهد، برای فرزندانش گوشیهای موبایل میلیونی میخرد. معمولا این تفکر به نتیجهای که والدین در ذهن دارند منتج نمیشود بلکه به روحیه مصرفگرایی و زیادهخواهی نوجوان میانجامد.
- با هم ببینیم
اسفندماه یک فرصت طلایی است برای این که شما به همراه فرزندتان علاوه بر مرتبکردن کمد لباسها و دیگر لوازم خصوصیاش که به خانهتکانی هم منجر میشود، درباره خرید وسایل و لباسهای جدید صحبت کنید. اگر لباسهایش نو، تمیز و قابل استفاده هستند به او بگویید که دلیلی منطقی برای دوباره خریدن وجود ندارد و بعد بشنوید دلایل فرزندتان را اگر چیزهای بیشتری طلب میکند؛ «همه لباس نو میخرند، مگه میشه من لباسهای قبلی رو بپوشم»، «بچهها مسخرهام میکنند، میگن فقط همین یه دونه کفش رو داری» «من از اون مانتو آبیه خیلی خوشم اومده، دلم میخواد برای عید داشته باشمش». دلایل را که بشنوید میتوانید بفهمید ایراد کار کجاست. نوجوان شما تحتتأثیر حرف مردم است یا ذهناش به سمت مصرفگرایی بیشتر متمایل شده و نمیتواند خودش را از زیر بار آن نجات دهد، یا اینکه فقط یک هوس نوجوانانه برای خریدن دارد و با صحبتکردن و دلیلآوردن، همهچیز ختم به خیر میشود.
- خرید میکنم، پس هستم
نوجوان نباید هویت خودش را با مصرف بیشتر گره بزند. خوب میدانیم که نوجوانی زمان هویتیابی است. اگر خود شما والدینی هستید که هویتتان به تجملات گرهخورده و بدون گوشی موبایل چندمیلیونی، اتومبیل و خانه لوکس و لباسهای مارکدار، چیزی برای گفتن ندارید و احساس ضعف و عدماعتماد به نفس به سراغتان میآید، مطمئنا فرزند شما هم به همین دام گرفتار خواهد شد. او برای جلب توجه، به سمت مصرف متنوع و بیشتر قدم برمیدارد. سعی میکند به واسطه وسایل اطرافش دیده شود؛ «مرا ببینید که تبلت چندمیلیونی دارم»، «مرا ببینید که لباسهایم مارک دار است»، «مرا ببینید که چندیندست لباس و کفش و کیف و… دارم»، این آسیب بسیار بزرگی است چون نوجوان، خالی از شخصیت میشود و خریدکردن برایش حکم نان شب را پیدا میکند.
- پشت صحنه تبلیغات
گفتیم که عصر، عصر تبلیغات است. در بزنگاههای خرید، مثل اسفند، اوضاع رقابتیتر هم میشود چون همه میخواهند محصولاتشان فروش بیشتری داشته باشد. مواجهه نوجوان با این حجم از تبلیغات باعث میشود که احساس نیاز کاذب در او شکل بگیرد. یعنی آنقدر تحتتأثیر تبلیغات متفاوت و رنگارنگ قرار میگیرد که باورش میشود این محصولات نیازهای واقعیاش هستند و بدون اینها زندگی و کار و تحصیل و برقراری ارتباطات اجتماعی و موفقشدن، غیرممکن است. درباره پشت صحنه تبلیغات و بزرگنماییهایی که جزء اصول تبلیغات است با فرزندتان صحبت کنید. روشناش کنید تا به دام هر نوع تبلیغی نیفتد. بگویید همه کسانی که میخواهند محصولشان به فروش برسد تعریف و تمجیدهای اغراقآمیز و بزرگنماییهای عجیب از آن ارائه میدهند و او نباید همه را چشم و گوش بسته قبول کند.
- این به جای آن
حتما که نباید خریدهای عید را به لباس و پوشاک اختصاص داد. فرزندتان را مأمور کنید تا خودش بنشیند، فکر کند و یک فهرست از وسایلی که برای سال جدید نیاز دارد بنویسد. از او بخواهید تمام جوانب زندگیاش را درنظر بگیرد و البته اولویتبندی کند. بعد میتوانید با هم فهرست پیشنهادی نوجوان را تحلیل کنید. او برای هر کدام از لوازمی که بهعنوان محصول ضروری پیشنهاد خریدش را داده، باید دلیلی واقعی و منطقی داشته باشد. حتما هم نیازی نیست با تمام پیشنهادهای او مخالفت کنید. در عوض میتوانید پیشنهادهای جایگزین بدهید که به تربیت و تفکر منتج میشود، مثلا: «تو که همین یکماه پیش لباس خریدی، پیشنهاد من اینه که مانتوی جدید نخریم و به جای اون یه سفر یه روزه به جایی که تو پیشنهاد میدی بریم» یا «میتونی به جای کفشی که نوشتی و هفتمین کفشی میشه که داری و قابل استفاده است، چندتا کتاب، فیلم، مجله و…بخری».
- خریدکردن مهارت میخواهد
از یک سن و سالی که معمولا اواسط دوره بلوغ است، نوجوان دیگر زیر بار انتخابهای شما نخواهد رفت. او برای خودش نظر و سلیقه شخصی پیدا میکند و دیگر هر آنچه شما بخرید را بیحرف و سخن قبول نمیکند. علاقه و تمایل ویژهای دارد که با دوستاناش خرید کند و طبق نظر و سلیقه خودش پیش برود. اگر نوجوان مهارت خریدکردن نداشته باشد، هم در دام مصرفگرایی میافتد، هم هرگز از خریدی که انجام داده احساس رضایت نمیکند. خاصه این روزها که خریدهای اینترنتی حسابی بازارشان گرم است، نوجوان باید راه و رسم آن را بلد باشد تا تحتتأثیر تبلیغات تقلبی، دل به خریدهای متفاوت و تقلبی ندهد.
- چه کنیم؟
شاید فراموش کردهایم که دین ما سراسر مدح سادهزیستی است. شاید یادمان رفته که هر چه سبکبارتر، آرامش بیشتر. شاید به خاطرمان نمانده که شخصیتهای ماندگار تاریخی که توانستهاند ردی پاک و خوب از خودشان به جا بگذارند سراسر زندگیشان سادهزیستی و پرهیز از اسراف بوده است. از این الگوها برای فرزندتان بگویید. از قبح اسراف. از اینکه آدمهایی که تمام زندگیشان منوط به تجملات میشود چقدر سطحی هستند. تقویت باورهای دینی نوجوان، شما را از افتادن به دام مصرفگرایی نجات میدهد.
آنقدر نوجوان را بابت شخصیت، رفتارهای خوب، موفقیتهای تحصیلی و… تشویق کنید تا اعتماد به نفسش تقویت شود و سعی نکند آن را در لباس و گوشی موبایل و دیگر ظواهر جستوجو کند.
آیندهنگری و پساندازکردن را به فرزندتان یاد بدهید. قرار نیست تا آخرین پولی که در جیب داریم را خرج کنیم. نوجوان باید بتواند برای خرجهای یکماه بعدش هم برنامهریزی داشته باشد. بهعنوان مثال اگر قرار است در فصل بهار با مدرسه به سفری تفریحی برود، به او یادآوری کنید که در آن زمان هم نیاز به پول پیدا میکند و بد نیست اولویتبندی کند و برای آن زمان هم پولهایش را نگه دارد.
در عین حال که مراقبید به خساست و سختگیری متمایل نشوید، حواستان باشد در مقابل خواستههای نامعقول نوجوان و گریهو زاریها و کجخلقیهایش کوتاه نیایید. او باید یاد بگیرد که طبق نیاز واقعیاش خرید کند نه براساس هوس و تبلیغات.
بهداشت نیوز