29

این روز ها اکثر افراد بیشتر وعده های غذایی خود را با استفاده از فست فود هایی مانند ساندویچ و پیتزا می گذرانند. اما بد نیست در این دوره یادی کنیم از گیاهان و خوراکی هایی که سرشار از خاصیت اند اما از آنها استفاده ی زیادی نمی کنیم.1) از دیدگاه علم تغذیه نوین و آنچه به عنوان یافته های آکادمیک و تحقیقاتی به شکل کتاب و مقاله در این زمینه موجود است، پیروی از یک رژیم غذایی صحیح بر مبنای راهنمایی ها و دستورات هرم تغذیه، از دوران کودکی تا کهنسالی، می تواند متضمن بالاترین درصد مصونیت فرد از ابتلا به بیماری های مختلف و مهم ترین عامل حفظ سلامتی وی در طول حیاتش باشد. در این راستا وظیفه اصلی متخصصان و مشاوران تغذیه در وهله اول، آگاهی رسانی هرچه بیشتر فردی و جمعی در رابطه با تغذیه صحیح، به خصوص از طریق آشنایی با روش های برنامه ریزی غذایی خانواده و چگونگی شروع تغذیه از سنین پایین برای پایه ریزی و شکل دهی مناسب ذایقه کودکان و بیمه کردن روال آتی تغذیه تک تک اعضای خانواده و در مرحله دوم، پایش فاکتورهای آماری مرتبط با سلامت در سطوح مختلف جامعه و پیگیری مطالبات جامعه علمی کشور از مسوولان، برای کمک به بالا بردن سطح آگاهی مردم، کاهش تبلیغات غلط تجاری و جلوگیری از رواج اعتقادات نادرست و مصرف مواد غذایی پرخطر است، چراکه در این صورت نیاز به مشاوره های درمانی و هزینه های مربوط به آن به حداقل می رسد و با تقویت و تمرکز بیشتر بر فعالیت های ذکرشده در مرحله پیشگیری، عملکرد نظام سلامت با موفقیت بیشتر و هزینه کمتر همراه خواهد شد.

۲) اما به نظر می رسد یکی از دلایل اصلی عدم اقبال عمومی به آموزش های موجود و پایین بودن میزان موفقیت حاصل از تلاش های صورت گرفته در بالا بردن سطح اعتماد جوامع گوناگون امروزی نسبت به توصیه های تغذیه ای، ناکافی بودن شناخت علم تغذیه از تاثیر بالای مشخصات فردی در تنظیم برنامه غذایی از یک سو و بی اهمیت دانستن سایر عوامل دخیل در این رابطه همچون شرایط جغرافیایی، امکان دسترسی به مواد غذایی گوناگون نزد اشخاص مختلف یا عادات غذایی غالب در هر منطقه باشد. به عبارت دیگر برای نیل به هدف اصلی یعنی «انتخاب مفیدترین رژیم غذایی در عین سازگاری کامل با مشخصات هر فرد»، در کنار استفاده از یافته های مدرن و مورد بحث دانش روز تغذیه، از قبیل میزان مواد مورد نیاز روزانه و مقدار موجود این مواد در غذاهای گوناگون، مسایل دیگری را هم که بیشتر به شرایط خاص جسمانی یا موقعیت ویژه آن فرد بخصوص مربوطند، باید در نظر داشت.

۳) در ۱۵ سال اخیر که به شخصه پیگیر یافتن ارتباطی منطقی و قابل اتکا بین مشخصه های جسمانی افراد گوناگون با چگونگی انتخاب بهترین غذا برای هریک از آنان بوده ام، به عینه و به تجربه دریافته ام که لازم است علاوه بر اطلاع از مقادیر فاکتورهای شیمیایی و بیوشیمیایی خون مانند قند، تری گلیسرید، کلسترول و هموگلوبین یا دیگر فاکتورهای شناخته شده و قابل اندازه گیری و آگاهی از سابقه فامیلی شخص مورد نظر از نظر ابتلا به بیماری های گوناگون، باید برخی فاکتورهای وابسته به ژنتیک را نیز که ممکن است به مرور زمان یا در اثر نوع تغذیه انتخابی، تشدید یا تضعیف شوند، مدنظر قرار داد. برای دسته بندی این مشخصات پایه که در هر فرد نسبت به فرد دیگر، تفاوت های اساسی و قابل مشاهده ای دارد (جهت تشخیص گروهی که هر فرد با توجه به دارا بودن مشخصات خاص، در آن گروه قرار می گیرد و سپس ارایه راهکار مشابه و دستورات غذایی برای آن گروه خاص)، نیازمند داشتن سیستمی جامع و منطقی هم از نقطه نظر تشخیص با توجه به شباهت های جسمانی و هم از نظر شناختن غذاهای مطلوب برای هر دسته یا گروه هستیم.

۴) از دیرباز تاکنون این شیوه تفکر باعث پدید آمدن روش های گوناگونی در کشورها و فرهنگ های مختلف دنیا برای تقسیم بندی افراد و غذای آنها شده است که از آن جمله می توان به دسته بندی افراد بر اساس گروه های خونی توسط دکتر «پیتر آدامو» و پیشنهاد استفاده از غذاهای خاص برای هر گروه خونی اشاره کرد. این روش با توجه به جدید بودن (دارای سابقه چنددهه ای) و نداشتن پشتوانه علمی و تجربی کافی، هنوز به طور کامل قابل دفاع نیست و در آینده به برخی نقایص آن اشاراتی خواهیم داشت. اما نزدیک ترین سیستم جامعی که می توان بسیاری از این حالات و مشخصات را در شکلی کلاسه بندی شده و قابل اتکا در آن یافت، همان طب سینوی یا سنتی ایران است که با بهره بردن از مبانی طب یونان قدیم از قرن ها قبل و به طور مشابه با روش های هم عصر خود مانند طب آیورودا در هند یا طب سنتی چینی، در ایران برای تشخیص و درمان بیماری ها از آن استفاده می شده است. همان طور که قبلا هم اشاره شد با پیشرفت علوم پزشکی و جایگزینی روش های مدرن طبابت در قرن جدید به جای طب سنتی و حذف کامل اندوخته ها و تجربیات آن، به سرعت نوع نگرش درمانی از طب کل نگر به سمت محدود کردن دیدگاه به یک عضو یا اعضای خاص رفته و در آن استفاده از مواد شیمیایی و داروهای گوناگون برای درمان بیماری های نوظهور جایگزین غذا و روش های پیشگیرانه قدیمی شده اند. بنابراین، قصد ما از مروری اجمالی بر ارتباط طب قدیم و عقاید آن با علم تغذیه امروزی در چند قسمت آینده (که در تحصیلات آکادمیک هیچ گونه اشاره ای حتی کوتاه هم به آنها نمی شود)، امکان سنجی استفاده از توانایی های بالقوه این دیدگاه در امتزاج با دانش جدید و کمک به شناسایی فاکتورهای دخیل در تشخیص طبع و مزاج هر فرد و انتخاب غذای مناسب و خاص وی از دوران کودکی تا سالمندی است.