24

شاید شما نیز در خانواده تان شخصی را داشته باشید که بیش از اندازه غذا می خورد. خودمانی تر بگوییم ، پرخور هستند و نمی توانند دست از غذا خوردن بکشند ، اگر بخواهیم به صورت ریشه ای به این مسئله بپردازیم، عامل اصلی آن حالت روحی فرد است.

ششمین گناه از هفت گناه مسیحیت که «هیرونیموس بوش» در تابلوی نام آورش کشیده است، پرخوری است؛ پرخوری ای که خو و سرشتی غریزی داشته باشد و بر دیگر ویژگی های انسانی و الهی او چیره شود. برخی آدمیان در گذرگاه لذت گرایی، به شکم چرانی رو می آورند، اما برخی دیگر به واقع دچار اختلالات روان پزشکی مربوط به آن، یعنی اختلالات خوردن هستند. پرخوری (بولیمیا) پرخوری همراه با احساس سنگین و نیرومند از دست دادن کنترل در مهار خوردن است.

اگر این پرخوری در افرادی با وزن طبیعی یا دچار اضافه وزن رخ دهد که براثر نگرانی از شکل و وزن پیکر خویش، پیوسته رفتارهایی برای رویارویی با جذب کالری های واردشده به بدن در هنگام پرخوری انجام می دهند، پرخوری عصبی (بولیمیا نوروزا) نام می گیرد. یعنی گونه ای از پرخوری که همراه با شیوه های نامتناسب پیشگیری از افزایش وزن است. دوره های تکرارشونده پرخوری عصبی، با احساس از دست دادن کنترل همراه است. مزاحمت اجتماعی یا ناراحتی پیکری یعنی تهوع یا درد شکمی، پرخوری را پایان می بخشد و در بیشتر موارد، فرد پس از پایان پرخوری دچار احساس گناه، افسردگی یا بیزاری از خود می شود. افراد دچار پرخوری عصبی برای پیشگیری از افزایش وزن، به رفتارهای جبرانی تکرارشونده ای همچون پاکسازی با مسهل ها و مدرها یا ایجاد استفراغ عمدی، روزه داری های تکرارشونده، ورزش بیش از اندازه و همانند آن رو می آورند. ممکن است براثر چنین رویکردی، این گونه افراد پرخور بتوانند وزن خود را ثابت نگاه دارند. همچون بی اشتهایی عصبی که بعدها به آن اشاره خواهم کرد، پرخوری عصبی در زنان بسیار شایع تر از مردان است.

میزان بروز این اختلال در مردان یک دهم میزان بروز آن در زنان است. پیام رسان های عصبی مغزی همچون سروتونین و نوراپی نفرین را در پیدایش این اختلال موثر می دانند. این گونه افراد همچون مبتلایان به بی اشتهایی عصبی، افراد بلندپروازی هستند که تعارضات روحی روانی بیشتری دارند. اینان معاشرتی تر، خشمگین تر و تکانشی تر از مبتلایان به بی اشتهایی عصبی اند. وابستگی به الکل، دزدی از فروشگاه ها و بی ثباتی هیجانی (از جمله انجام خودکشی) با پرخوری عصبی ارتباط دارد.

دشواری کنترل تکانه ممکن است به صورت وابستگی به مواد و روابط جنسی خودویرانگرانه بروز کند. بیشتر بیماران دچار پرخوری عصبی، وزن طبیعی دارند اما وزن برخی از آنها ممکن است بالاتر یا حتی پایین تر از اندازه طبیعی باشد. آن دسته از بیماران که رفتارهای پاکسازی ندارند، آشفتگی کمتری نسبت به تصویر بدن خود دارند و اضطراب کمتری در رابطه با خوردن نشان می دهند. در عوض، اینان معمولا چاق هستند؛ هرچند گاهی به رژیم های غذایی سخت، روزه داری، ورزش های شدید اما بدون پاکسازی رو می آورند. پرخوری عصبی در مبتلایان به اختلالات خلقی، اختلال کنترل تکانه، افراد رو به خطر سوءمصرف مواد، برخی اختلالات شخصیت (همچون مرزی آشوبناک)، اختلالات اضطرابی، اختلال خلق دوقطبی، افسردگی های آتیپیک و اختلالات تجزیه ای بیشتر دیده شده است. یک سوم تا نیمی از بیماران با سود جستن از روان درمانی افزون به دارودرمانی طی پنج تا ۱۰ سال، بهبود کامل یافته اند، درحالی که ۲۰درصد آنان همچنان ملاک های تشخیصی اختلال را داشته اند.

رفتاردرمانی شناختی، مهم ترین و نخستین روش انتخابی برای درمان پرخوری عصبی است که طی ۲۰ جلسه در شش ماه انجام می شود. در این گونه درمان، نخست چرخه رفتاری پرخوری و روزه داری که از سوی بیمار پاس داشته شده است، شکسته می شود و در همین حال کوشش می شود تا شناخت های مبتنی بر کژکاری بیمار و باورهای مربوط به غذا، وزن، تصویر بدن و درک کلی از خود، دگرگون شود. داروهای ضدافسردگی گوناگونی در درمان این اختلال به کار برده شده اند. همان گونه که خاطرنشان شد، پرخوری عصبی لزوما به معنای چاقی یعنی افزون شدن بیش از اندازه چربی در بدن نیست و این دو هرگز برابر با یکدیگر نیستند، اما ممکن است پرخوری عصبی به چاقی بینجامد. چاقی عوامل پرشمار ژنتیکی، رشدی پرورشی، بی جنبشی، آسیب مغزی، بیماری های غددی و اختلالات روانی دارد. بیماران دچار چاقی هنگام هیجانات ناخوشایند، بیش ازاندازه غذا می خورند. به نظر می رسد افراد چاق نسبت به نشانه های غذا و خوشمزگی آن در محیط، حساسیت غیرعادی دارند و در صورت دسترسی به این گونه غذاها، توانایی پایان بخشیدن به خوردن را ندارند.

در واقع، این افراد به گونه معمول، درحالی که نسبت به محرک های بیرونی غذا بسیار حساس هستند، نسبت به علایم داخلی گرسنگی به نسبت حساسیت ندارند؛ به گونه ای که برخی از آنها توانایی جدا کردن گرسنگی از دیگر ناخشنودی ها را ندارند. در این نوشتار، سندرم (نشانگان) خوردن شبانه را نیز باید در نظر داشت. افراد دچار این نشانگان، به رغم خوردن شام، به گونه ای گزافه آمیز میل به خوردن غذا دارند و احساس سیری نمی کنند. به نظر می رسد شرایط پراسترس زندگی، این نشانگان را هویدا می کند. آن گونه پرخوری که در آیین مسیحیت، گناه برشمرده شده، همانا اسراف در تغذیه و حرص (جنون) بی وقفه خوردن و آشامیدن است که در دین اسلام نیز فراوان مورد نکوهش واقع شده است. درست کردن شیوه و سبک زندگی، برنامه ریزی غذایی سالم، ورزش و جنبش پیوسته، پرهیزها و روزه داری های گاه به گاه با هدف افزایش سطح معنویت، در کنار سود جستن از دارودرمانی و روان درمانی شناختی رفتاری همه و همه راهکارهای چیره شدن بر اختلالات خوردن هستند.