اگر حرف لاک وود در خصوص تاثیری که تنظیم زمان بارداری بر چشم انداز زندگی کودک دارد جدی گرفته شود، این سوال پیش می آید که پدر و مادرهای آینده در کدام مرحله از زندگی شان احتمالا در بهترین شرایط فرزندآوری هستند و می توانند دست به این اقدام بزنند؟ در یک مقیاس وسیع تر، حضور یا عدم حضور پدربزرگ و مادربزرگ تا چه اندازه می تواند برای چشم انداز زندگی کودک موثر باشد؟
بسیاری از افراد از پدربزرگ و مادربزرگ های خودشان خاطراتی دارند. برخی از مردم این شانس را دارند که در طول دوران نوجوانی و جوانی با آنها زندگی کنند، از نحوه زندگی شان چیزی یاد بگیرند، دلمشغولی های آنها و اساسا خودشان را بیشتر بشناسند. پدربزرگ و مادربزرگ ها اغلب نقش ارزشمندی در رشد کودکان بازی می کنند و روابطی که بچه ها با آنها برقرار می کنند می تواند یک موقعیت منحصر به فرد ایجاد کند. در بهترین حالت چنین رابطه ای می تواند به پدر و مادرها کمک کند که از مراحل اجتناب ناپذیر تجربه ناسازگاری و اقتدار که خصلت ذاتی رابطه والد-فرزندی است به راحتی عبور کنند در حالی که کودکشان کمبودی از بابت محبت بی قید و شرط پدر و مادرش احساس نکند.
با توجه به ارزش رابطه پدربزرگ و مادربزرگ (هم نسبت به بچه ها و هم حمایتی که از والدین بچه می کنند) آیا پدر و مادرهای آینده باید تا جایی که می توانند تلاش کنند که این فرصت را هر چه بیشتر در اختیار فرزندان خود قرار دهند؟ اگر پدر و مادری عمدا بچه دار شدن را به تاخیر بیاندازند آیا بچه های آنها چنین فرصت با ارزشی را نادیده می گیرند؟
خانم جیلیان لاک وود مدیر پزشکی درمانگاه باروری میدلند در نزدیکی شهر بیرمنگام کشور انگلیس به تازگی چنین نظری را ابراز کرده است. او در یک فستیوال علمی در خصوص «بمب زمان باروری» گفته است که کودکان دوران مدرن از یک رابطه معنا دار با پدربزرگ و مادربزرگ محروم هستند به این دلیل که والدینی که بر شغل شان متمرکز می شوند زمان بسیار زیادی را برای بچه دار شدن از دست می دهند. البته منظور لاک وود این نیست که پدر و مادرهای آینده باید تنها به این خاطر که زمان تاثیرات منفی بر روابط پدربزرگ و مادربزرگ ها با بچه می گذارد تصمیم به بچه دار شدن بگیرند. در واقع او دلایل دیگری را علیه تاخیر در امر بچه دار شدن ذکر می کند، مثل کاهش میزان زاد و ولد در سالهای پایانی باروری. اما او فکر می کند که روابط پدربزرگ و مادربزرگ ها با بچه ها موضوعی قابل توجه است و مهمتر اینکه بچه ها با به این تاخیر از نعمت پدربزرگ و مادربزرگ محروم می شوند.
این ادعای بزرگ اگر به همین صورت در نظر گرفته شود متضمن یک اشتباه است. به عبارت ساده تر اگر والدین تصمیم بگیرند که زودتر بچه دار شوند، بچه دیگری خواهند داشت. اگر آنها برای بچه دار شدن تا دهه سوم زندگیشان یا بیشتر منتظر بمانند کودک شان را محروم نکرده اند. تنها حالت دیگر برای آن کودک بخصوص به دنیا نیامدن اوست نه زودتر به دنیا آمدنش. این مثالی است از مسئله ای که فیلسوفان به آن «مسئله این نه آنی» می گویند. این مسئله زمانی مطرح می شود که پدر و مادرهای آینده می خواهند در خصوص بهتر یا بدتر بودن برخی بارداری های خاص تصمیم بگیرند، اما واقعیت این است که هیچکدام از این تصمیمات برای کودکی که به دنیا می آید بهتر یا بدتر نیست زیر تنها حالت دیگر برای آن کودک، به دنیا نیامدن او است. تنظیم زمان بارداری یا انتخاب جنین درعمل IVF (لقاح بیرون رحم) مثال های بارز این مسئله است.
با این همه ممکن است که این موضوع صرفا یک لفاظی فیلسوفانه به نظر برسد و برخی هنوز فکر کنند که حق با لاک وود است. این حقیقت که بچه هایی که دیرتر به دنیا می آیند فرصت کمتری برای برخورداری از نعمت رابطه با پدربزرگ و مادربزرگ دارند احتمالا نکته ای است که از سوی پدر و مادرهای آینده در نظر گرفته می شود. در واقع مسئله این نه آنی دقیقا به این خاطر یک مسئله محسوب می شود که بسیاری تصور می کنند در خصوص شرایط محیطی، مسائل مهمی وجود دارد که به لحاظ اخلاقی به هم مربوط هستند، حتی اگر بر اساس مسئله این نه آنی، کودک دیگری به دنیا بیاید. برخی شرایط محیطی برای به دنیا آمدن یک بچه – یا هر بچه ای- بهتر هستند. بنابراین آیا بهتر نیست تا جایی که ممکن است از تاخیر در امر بچه دار شدن پرهیز کنیم تا شانس داشتن پدربزرگ و مادربزرگ را به بچه مان بدهیم؟
زمان درست
جولیان ساویلسکیو استاد فلسفه در دانشگاه آکسفورد در خصوص اصل «مزیت فرزندآوری» بحثی را مطرح کرده است. اگرچه او اساسا این بحث را در مورد انتخاب جنین درعمل IVF مطرح کرده اما می توان از اصل محوری بحث او برای پاسخ مورد نظر ما استفاده کرد. اصل مورد ادعای او می گوید که پدر و مادرهای آینده باید به نحوی تصمیم به بچه دار شدن بگیرند که نتیجه آن تصمیم تولد کودکی (از میان کودکانی که احتمالا می توانند داشته باشند) با بهترین چشم انداز به یک زندگی عالی باشد. این به آن خاطر است که به نهایت رساندن خوشبختی انسان به خودی خود مطلوب است.
اگر حرف لاک وود در خصوص تاثیری که تنظیم زمان بارداری بر چشم انداز زندگی کودک دارد جدی گرفته شود، این سوال پیش می آید که پدر و مادرهای آینده در کدام مرحله از زندگی شان احتمالا در بهترین شرایط فرزندآوری هستند و می توانند دست به این اقدام بزنند؟ در یک مقیاس وسیع تر، حضور یا عدم حضور پدربزرگ و مادربزرگ تا چه اندازه می تواند برای چشم انداز زندگی کودک موثر باشد؟
تاخیر در بچه دار شدن می تواند پیامدهای وسیعی برای کودکی که قرار است در آینده به دنیا بیاید داشته باشد. حمایتی که پدربزرگ و مادربزرگ ها از والدین می کنند و ارزش رابطه ای که آنها با نوه های خود برقرار می کنند تنها زمانی می تواند پیامدهای تعلل در امر بچه دار شدن را جبران کند که پدر و مادرهای آینده مواظب کودک خود نباشند یا به خوبی والدینشان از بچه مراقبت نکنند. اما عوامل تاخیر فقط این ها نیستند. منابع مالی، جایگاه اجتماعی و تجربیات زندگی و همه آنچه که احتمالا به بهبود شرایط بچه دار شدن کمک می کند با افزایش سن بهبود می یابد. در واقع، داده های مستقل بررسی سیاست عمومی به ما می گوید که مادرانی که پیش از 24 سالگی بچه دار می شوند به لحاظ مالی در طول عمر خود 3.4 میلیون پوند به خود و اطرافیانشان ضرر می رسانند.
از سوی دیگر انرژی پدر و مادرها و تحمل آنها احتمالا با افزایش سن کاهش می یابد که ممکن است این خبر خوبی برای بچه های والدین مسن نباشد. ممکن است احساس یک پدر و مادر خاص در خصوص «آمادگی» برای بچه دار شدن و دیگر ویژگی های روانشناختی به دلایل خاص و غیر قابل پیش بینی تغییر کند. روشن نیست که کدام عوامل مرتبط با تنظیم زمان بارداری بیشترین تاثیر قابل پیش بینی را در بهبود شرایط کودک احتمالی دارد و چگونه پیش بینی می تواند میان انرژی و تجربه یک هماهنگی ایجاد کند. این سوالات برای جامعه شنانسان سوالات پیچیده ای هستند و الگوهای متداولی که ذهن جامعه شناسان را هدایت می کند ممکن است در موارد خاصی کارا نباشد.
با توجه به اینکه نمی توان در مورد بهتر یا بدتر شدن وضع مالی در آینده و بهبود یا کاهش جایگاه اجتماعی پدر و مادرهای آینده، یک پیش بینی بر اساس جزئیات دقیق از شرایط ارائه کرد، بنابراین محاسبه زمان مناسب برای بچه دار شدن یک پدر و مادر بخصوص در عمل کار غیر ممکنی به نظر می رسد. علاوه بر این فرایند باروری آنقدر تحت کنترل ما نیست که به راحتی بتوانیم زمان بارداری را تعیین کنیم و هیچ تضمینی وجود ندارد که یک زن باردار بتواند دوران بارداری خود را به آخر برساند. در واقع نکته دردناک درباره «زمان درست» بچه دار شدن این است که این موضوع می تواند تاثیر مخربی بر رابطه والد-فرزندی بگذارد مخصوصا اگر والدین همواره در خصوص زمان نامناسب بچه دار شدن احساس گناه بکنند.
زمان درست
تمایل بسیاری از افراد نسل های قبل به پدربزرگ یا مادربزرگ شدن قابل درک است و برای بچه ها هم بهتر این است که بتوانند با پدربزرگ و مادربزرگ خود یک تعامل عاشقانه داشته باشند. اما عوامل دیگری هم درکار هستند. بنابراین این ملاحظات بین نسلی به تنهایی نمی توانند دلیل مناسبی برای پدر و مادران آینده فراهم کنند تا به دنبال بچه دار شدن زودتر از آنچه خودشان تصمیم دارند باشند. مطمئنا این اشتباه است که تاخیر در بچه دار شدن بچه را از رابطه با پدر بزرگ و مادربزرگ محروم می کند. زیرا تنها حالت دیگر برای بچه هایی که از مادران مسن تر متولد می شوند، به دنیا نیامدن آنهاست.
فرادید