به اختلالاتی که بدنبال چنین حوادثی رخ می دهند «اختلال استرسی پس از ضایعه روانی» گفته می شود که در ادامه به بررسی اجمالی این اختلال، نشانه ها و راهکارهای درمانی آن اشاراتی خواهیم کرد.
اهمیت آگاهی
بسیاری از افراد سالیان طولانی با «اختلال های استرسی پس از ضایعه روانی» دست و پنجه می کنند و گاهی نیز هیچ گونه رسیدگی به آن نمی کنند. در مواقعی این روند تا دهه ها نیز به طول می انجامد.
این اختلال ها که به اختصار به آن PTSD نیز گفته می شود در میان افرادی که در جنگ شرکت کرده اند دیده می شود که بعد از سال ها و به طور تدریجی در قالب کابوس، بازگشت به عقب، حملات عصبی، افکار آزاردهنده، زنده شدن دوباره خاطرات مرتبط ظاهر می شوند و احساس ترس حاصل از عدم امنیت را در فرد به وجود می آورند.
حوادثی چون جنگ، عملیات تروریستی، قربانی یک جنایت بودن، حوادث طبیعی، تصادف، آزار جنسی، درد حاصل از بیماری، از دست دادن یکی از عزیزان و یا شرایط خطرناک و ناپایدار زندگی همه و همه می توانند سبب بروز «اختلال های استرسی پس از ضایعه روانی» شوند.
در برخی از مواقع برطرف شدن نشانه های چنین اختلالی ماه ها و سال ها به طول می انجامد. در چنین زمان هایی تشخیص آن بیشتر به طول می انجامد و گاهی هم به نظر می رسد که ربط چندانی به آن وضعیت در گذشته نداشته باشد. وب سایت «نشنال استرس» در این ارتباط با گروهی از متخصصان صحبت کرده و آنها نیز نشانه ها و راهنمایی هایی را در ارتباط با اختلال های نامبرده در زندگی روزمره افراد ارائه داده اند.
علائم و نشانه های ابتدایی
دکتر «گری برون» از روان درمان های مجرب لوس آنجلس که برای ارگان هایی چون ناسا و وزارت دفاع آمریکا نیز کار کرده، در این ارتباط می گوید: “این احتمال وجود دارد که احساس کنید در جایی مشکلی وجود دارد و گمان می کنید که عملکرد طبیعی ندارید و احساسی مابین نگرانی بیش از اندازه یا حالتی از بی احساسی را تجربه می کنید.”
پاسخ جنگ یا گریز
اتفاقی که در گذشته تجربه شده اند می تواند افکار، احساسات، رفتارها و حس های جسمانی بدن را عمیقا تحت تاثیر قرار دهند. دکتر برون می گوید: “عکس العمل شیمیایی بدن به درد و ناراحتی می تواند، «پاسخ جنگ یا گریز» را با شدتی فراوان در فرد به وجود آورد.”
وی ادامه می دهد: “زمانی که بر اثر تجربه یک اتفاق دردآور، شکه می شوید، امکان دارد که از شدت ترس تبدیل به فرد بی تحرکی شوید و تمام کنترل خود را از دست بدهید. ممکن است متوجه شوید که به شدت تحریک پذیر شده اید و به سختی هم آرامش پیدا می کنید.”
دخالت افکار منفی
برخی از افکار آزاردهنده به طور دائمی در فرد به وجود می آیند که در مواقعی و به صورت ذاتی ربط چندانی به موضوع دردآور گذشته ندارد.
دکتر برون می گوید: “هر اندازه این افکار فعالیت بیشتری داشته باشند، فرد احساس آسیب بیشتری خواهد کرد چرا که تمام آن درد برای او زنده می شود. مشکل آنجاست که نمی توانید راه نجاتی از آن پیدا کنید و هر اندازه این افکار بیشتر تکرار شوند، در شما احساس بدتری را به وجود خواهند آورد. در زمان هایی هم که تلاش می کنید آن افکار را از خود دور کنید، هیچ اراده ای برای متوقف کردن آنها به کارتان نخواهد آمد.”
می توان گفت این روند به گونه ای پیش می رود که گویی هیچ کنترلی بر افکار خود ندارید.
تجربه مجدد
دکتر «شانتی موگالی» مسئول بخش روانپزشکی مرکز درمانی «مونتساید» می گوید: “این دردها می توانند به صورت، کابوس و یا احساس تجربه مجدد و زنده شدن آن اتفاق ناگوار، رخ داده و تلنگری بر «اختلال های استرسی پس از ضایعه روانی» شما باشند.”
وی بر تغییرات خلقی ناگهانی نیز تاکید می کند و افراد درگیر را متوجه این موضوع می کند. در واقع «اختلال های استرسی پس از ضایعه روانی» می توانند در قالب افسردگی، اضطراب یا تغییرات خلقی که منجر به بالا و پایین شدن خلق و خوی، ناراحتی، عصبانیت و نگرانی های بدون دلیل می شوند، ظهور پیدا کنند.
خانم دکتر موگالی، این نشانه بسیار آزاردهنده را جزو نشانه هایی می داند که عمدتا سریع تشخیص داده نمی شوند.
اجتناب از هر چیز و هر کس
دکتر برون در مورد افرادی که شاهد برخی از حوادث دردآور همچون یازدهم سپتامبر یا حتی برخی از حوادث هولناک طبیعی بوده اند، می گوید: “یکی از نشانه هایی که در چنین افرادی به وجود می آید پرهیز و اجتناب آنها از دیگران، مناطق و اشیاء ایی است که در آنها ایجاد ترس و درد می کنند. این نشانه ها بسیار طبیعی هستند و در مواقعی که از حادثه ای جان سالم به سر برده ایم نمی خواهیم که تجربه درد و رنج حاصل از آن برای مان ادامه دار باشد.”
رفتارهای پرخطر
زمانی که فرد با یک تجربه دردناک در زندگی خود روبرو شده به گفته دکتر «مالوری گریمست» نمی تواند بر حوادثی که در زندگی واقعی اتفاق می افتد کنترل کافی داشته باشد. وی در این باره می گوید: “زمانی که اعتماد به نفس بیشتری داریم، زندگی و شرایط اطراف را در کنترل بهتری داریم. این حالت سبب ایجاد حال عمومی بهتری می شود. افرادی که موقعیت های دشواری را تجربه کرده اند ممکن است به انجام کارهای پرخطر بپردازند و تصور کنند که با این کار بار دیگر قادر به در دست گرفتن کنترل زندگی شان می شوند.”
برخی از این رفتارها که همیشه نیز به صورت خودآگاه انجام نمی شوند می توانند رانندگی های پرخطر، تنها راه رفتن در مکان های خطرناک، مشاجره با دیگران که احتمالا به دعوا نیز منجر خواهد شد و یا حتی به تاخیر انداختن برخی از تکالیف باشند.
عدم اعتماد
افرادی که تجارب سختی را پشت سر گذاشته اند، نه تنها به دیگران بلکه گاهی به خود نیز اعتماد ندارند. دکتر گریمست در این باره می گوید: “بسیار طبیعی است که بعد از پشت سرگذاشتن یک اتفاق تلخ در زندگی، فرد اعتماد خود به دیگران را از دست بدهد. این امکان وجود دارد که در مورد وفاداری دیگران نسبت به خود و انجام تعهداتی که دیگران در قبال او دارند، به طور مداوم پرسش هایی را مطرح کند.”
وی می افزاید حتی این امکان نیز وجود دارد که بدون اجازه طرف مقابل به سراغ موبایل یا ایمیل های او برود. یا به صورت غیرمنتظره خود را به مکانی که فرد مورد نظر در آنجاست برساند. این امکان نیز وجود دارد که کاملا برعکس عمل کند و از برقراری روابط حقیقی با دیگران اجتناب کند. شروع به گفتن دروغ کند، یا اینکه تظاهر به انجام کاری که به آن علاقه ای ندارد بکند. یا شک و تردید در مورد دیگران در او به وجود بیاید و برای مدتی از پاسخ دادن به آنها نیز پرهیز کند.
مراقبت بیش از اندازه
زندگی کردن با زخم و دردی کهنه می تواند کار، دورهمی ها و حتی رفت و آمد شما به مکان های گوناگون را رعب آور و خسته کننده کند. در طول زمان، یاد خواهیم گرفت که رفتارهای مان را بر اساس تجارب گذشته، شکل دهیم. دکتر گریمست می گوید، زمانی که در گذشته حادثه تلخی را تجربه کرده اید ممکن است تصور کنید که آن اتفاق ناگوار دوباره برای تان اتفاق خواهد افتاد.
اینکه فرد همواره آمادگی روبرو شدن با حوادث غیرمترقبه را داشته باشد سبب می شود که آمادگی بهتری داشته باشد و از خود مراقبت موثرتری را نیز به عمل آورد. دکتر گریمست می گوید در چنین زمان هایی اغلب پیش از آنکه دیر شود برای یک اتفاق بد چاره اندیشی می کنید. اما متاسفانه ترشح بیش از اندازه آدرنالین در برخی از مواقع می تواند نتیجه معکوس را به دنبال داشته باشد و اضطراب، حمله عصبی و حتی آسیب های جسمانی را به همراه داشته باشد.
کناره گیری از جمع
تمام آنچه در موارد قبلی به آنها اشاره شد می تواند سبب انزوای فرد شود. دکتر برون در این باره می گوید: “یکی از عواقب بد این کناره گیری از خانواده، دوستان و همکاران، این است که در زمان هایی که حقیقتا لازم است که در کنار دیگران باشیم، به آنها کمک کنیم یا از آنها حمایت به عمل آوریم در کنارشان نیستیم. این انزوا به آزار بیشتر فرد می انجامد.”
وی پیشنهاد می کند: “به جای اینکه از دیگران فاصله بگیرید، یکی دونفر را که به آنها اعتماد بیشتری دارید انتخاب کنید و به آنها اجازه دهید که از چیزهایی که تجربه می کنید آگاه شوند. این یکی از بهترین راهکارهایی درمان شما و بهبود از آن وضعیت است.”
اجتناب از انجام فعالیت های روزمره
بعد از گذراندن یک اتفاق دردآور از انجام کارهای روزمره نیز باز می مانید و امکان دارد، روزها، ساعت ها و ماه ها از انجام کارهایی که برای تان ایجاد شادی می کنند پرهیز کنید. از کارهایی چون رفتن به باشگاه و کتابخانه، آشپزی کردن، دورهمی های دوستانه آخر هفته، پیاده روی با همسرتان و حتی یک خواب راحت شبانه دور می مانید. دبیشتر وقت خود را در خانه می مانید و هیچ کار لذت بخشی انجام نمی دهید.
توصیه می شود که حتی به ظاهر هم که شده انجام این کارها را دوباره از سر گیرید تا بتوانید آنها را با گذشت زمان واقعی کنید. حتما و هرچه سریع تر به یک مشاور، روان درمان و یا روانپزشک مراجعه کنید.
دشواری در تمرکز
ممکن است در هنگام کار کردن یا در یک جلسه مهم، تمرکز خود را از دست بدهید. حتی ممکن است در انتخاب غذا از رستوران مورد علاقه تان با مشکل مواجه می شوید. «کن ییگر» رئیس مرکز درمان استرس مرکز پزشکی دانشگاه «وکسنر» می گوید گاهی ممکن است به سوپر بروید و ندانید که دلیل رفتن تان به آنجا چه بوده.
زمانی که تمرکز خود بر چیزهای بسیار ابتدایی را از دست می دهید واهمه دارید که در ارتباط با دیگران دچار مشکل شوید. دکتر ییگر می گوید: “در برخی از افراد چنین روندی آنقدر ادامه پیدا می کند که حتی اقداماتی در پایان دادن به زندگی خود نیز انجام می دهند.”
پارانویا
برای آنکه بتوانید محدوده امن خود را حفظ کنید، به هیچ کس و هیچ چیزی اعتماد نمی کنید. دکتر ییگر می گوید اگر حوادثی چون سرقت های رعب آور را پشت سر گذاشته باشید، احتمال از گوش دادن به اخبار داستان های مرتبط پرهیز خواهید کرد و در کل جهان را مکان امنی نمی یابید.”
به عنوان مثال اگر یکی از قربانیان یک جنایت بوده اید، ممکن است دائم اخبارهایی در این باره بخوانید و از رفتن به استادیوم، کنسرت های موسیقی و یا مکان های عمومی مشابه پرهیز کنید چرا که در چنین مکان هایی تعداد فراوانی در اطراف شما حضور دارند و احساس امنیت نمی کنید.
دکتر ییگر می گوید: “شب ها برای شما دشوارترین ساعات شبانه روز خواهند بود چرا که دیدن اتفاقاتی که در اطراف شما می افتند برای تان سخت تر است و از برخی از صداها نیز واهمه دارید. به همین دلیل هم در خانه می مانید تا احساس امنیت بیشتری کنید. علاوه بر این توان صحبت کردن در مورد تجربه تلخ خود را نیز ندارید چرا که این کار نیز باعث افزایش نگرانی شما می شود.”
راهکارهای درمان
برای «اختلال های استرسی پس از ضایعه روانی» درمان های موثری وجود دارند که در میان آنها می توان به رفتار درمانی شناختی و صحبت درمانی تا «حساسیتزدایی از طریق حرکت چشم و پردازش مجدد» یا EMDR و هنردرمانی اشاره کرد. این راهکارها اغلب به همراه درمان های دارویی برای بر طرف کردن اضطراب، افسردگی و بی خوابی هستند.
به علاوه اجتناب از مخدر، ایجاد آرامش درونی با برخی از تمرین ها چون یوگا و مدیتیشن می توانند راهکارهای بسیار خوب و جایگزین خود درمانی هایی چون مخدرها باشند.
دکتر برون می گوید: “هر چه زودتر در صدد کمک گرفتن برآیید، زودتر بهبود پیدا خواهید کرد. عدم درمان این اختلال می تواند بر نزدیکان شما هم اثرگذار باشد. یکی از افرادی که در جنگ شرکت کرده بود از تجربه خود می گوید و اعتراف می کند که باید زودتر از زمانی که اقدام کرده بود، تقاضای کمک می کرد.”
این فرد می گوید اگر کمک گرفتن را راهکار مناسبی نمی دانید از خود بپرسید که آیا شما تنها فرد این جهان هستید که با چنین معضلی مواجه شده اید؟ از خود بپرسید که برای اطرافیان چه اتفاقی خواهد افتاد؟ افرادی که از اعضای خانواده، دوستان، همکاران و افراد متخصص امر کمک می گیرند عمدتا نتایج بهتری را بدست خواهند آورد.
منبع: بهداشت نیوز