بحران میانسالی از جمله مشکلاتی است که افراد بسیاری از آن رنج می برند اما از بیماری خود آگاهی ندارند و یا در بیان کردن بیماری خود و مراجعه به فرد متخصص خود داری می کنند. نشانه های مختلفی در رابطه با ابتلای شما به بحران میانسالی وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد. با دکتر سلام همراه باشید.
تشریح برخی از نشانههای بحران میانسالی به منظور تشخیص سادهتر آن است. اما مقداری امید هم به شما میدهیم … و توضیح میدهیم که چرا این دوره از زندگی میتواند تجربهای به شدت مثبت باشد. ما یقین داریم که همینطور است.
شاید کلیشهای به نظر برسد، اما زندگی میتواند سفری فوقالعاده دشوار باشد. از تولد تا زمان مرگمان، اتفاقات زیادی رخ میدهد. به قول معروف «زندگی همین است». همهی ما با چالش هایی رو به رو میشویم. درونی و خارجی؛ که اغلب فراتر از کنترل ما هستند. این چالشها یا ما را تعریف میکنند یا شکستمان میدهند.
بحران میانسالی هم از این قائده مستثنی نیست. این دوران چالش و بلاتکلیفی میتواند دگرگونکننده، هراسآور … یا حتی کمی از هردو باشد. اغلب اوقات، این دورهی زمانی طیفی از عواطف، افکار، و/یا تغییرات جسمانی را در بر میگیرد که نشان میدهد نوعی تغییر در حال رخ دادن است.
هدف این نوشتار: تشریح برخی از نشانههای بحران میانسالی به منظور تشخیص سادهتر آن است. اما مقداری امید هم به شما میدهیم … و توضیح میدهیم که چرا این دوره از زندگی میتواند تجربهای به شدت مثبت باشد. ما یقین داریم که همینطور است.
۱. وحشت دربارهی مشکلات سلامتی
کاملا طبیعی است که با افزایش سن بیشتر به سلامتیمان از جمله هر گونه «نشانهای» از مشکلات بالقوه اهمیت دهیم. ما موجوداتی منطقی و هوشمند هستیم، پس میدانیم که ناپایداری زندگی را میتوان با حداقل کمی سالم ماندن تخفیف داد.
۲. مقایسهی خود با دوستان و دیگر همسالان
۳. وسواس دربارهی کاهش وزن/تناسب اندام
میل شدید به کاهش وزن یا تناسب اندام همیشه خوب است، و مهم نیست سنتان چقدر باشد. برای کسانی که بحران میانسالی را تجربه میکنند، این امر میتواند به صورت یک نقطهی تجلی ظاهر شود. زمانی که حس تاسفبار پشیمانی بر ما غلبه میکند. شروع میکنیم به فکر کردن که «چه کار میتوانستم بکنم؟» یا «چطور میتوانم بهتر باشم؟»
۴. یک مفهوم متعالی از عزت نفس
همانطور که گفتیم، یک بحران میانسالی اغلب مقایسهی خود با دیگران را به همراه دارد. ما این کار را با خودمان هم انجام میدهیم، و میپرسیم آیا با انتظارات خودمان «قابل مقایسه» هستیم. آیا پتانسیلمان تحقق یافته است؟ در چه چیزی شکست خوردهایم؟ در چه چیزی موفق شدهایم؟ آیا برای تغییر خیلی دیر شده است؟
۵. تمایل به استعفا از یک شغل، حتی اگر شغل خوبی باشد
۶. با افسردگی (یا علائمی شبیه آن) دستوپنجه نرم میکنند
طبق گفتهی کارشناسان سلامت روان، افسردگی به ندرت در سالهای میانسالی ایجاد میشود. متاسفانه، برخی از افرادی که بحران مینسالی را تجربه میکنند باختن هویتشان را نیز تجربه میکنند.
۷. فکر کردن دربارهی مرگ/ «هدف زندگی»
۸. خرید ناگهانی اقلام تجملاتی
۹. تغییرات رفتاری غیرمنتظره
۱۰. «یکی میگوید تو بحران میانسالی داری!»
خب، این اتفاق به ندرت رخ میدهد. اما گاهی دیدگاه یک غریبه دقیقا همان چیزی است که یک فرد دچار بحران میانسالی به آن نیاز دارد … و این میتواند بسیار حائز اهمیت باشد. افرادی که با این بحران درگیر هستند اغلب آسیب میبینند، گم میشوند و به دنبال پاسخ میگردند. آنها ناامیدانه میخواهند بدانند چه اتفاقی دارد میافتد. گاهی، تنها چیزی که لازم است فردی است که یک ارزیابی صادقانه و دقیق انجام دهد.
زندگی در لحظه
خبر خوب آن است که حتی فردی دچار بحران میانسالی نیز میتواند به آرامش، پناه، و حتی روشنگری برسد.
بحران میانسالی تلاشی برای برانگیختن مجدد زندگی یک فرد در دورهای گذرا است. نه چیزی کمتر و نه چیزی بیشتر؛ و صرفنظر از شرایط، میتواند انجام گیرد. ما مجبور نیستیم افکار، عواطف و اعمال منفی را تجربه کنیم یا ادامه دهیم که به نظر میرسد خیلی از ما انرژی میگیرند.
میتواند به صورتی مثبت انجام شود و روحمان را نورانی کند.
همچنین، روح توسط «موفقیت» تعریف نمیشود ـ. نمیتوان آن را چنین محبوس کرد. روح با ظاهر یا تعلقات تعریف نمیشود. حتی افسردگی نمیتواند آن را شکست دهد. روح ما فراتر از تمام این چیزها است. در واقع، روح از وجود خودمان هم فراتر است.
پس یادتان باشد از لحظات زندگی استفاده کنید و قدر آنها را بدانید. به این ترتیب، به چیز بهتری تکامل مییابیم.