سبک دلبستگی، جو هیجانی ارتباط کودک با مادرش را گویند. حالت و حس فردی که از کودک مراقبت می کند بر این جو عاطفی تاثیر می گذارد و می توان گفت که این حالات فرد، سبک ارتباطی کودک را شکل می دهند. نوزاد از روزهای اول زندگی خود با مادر در ارتباط است و حالات روحی و روانی وی، مسلما بر نوزاد تاثیر می گذارد. حس وابستگی و دلبستگی از حدود 6 ماهگی آغاز می شود و با بزرگ شدن کودک میزان آن کم می شود.
در هفتههای اول زندگی، نوزاد تقریباً به طور کامل به مادر خود وابسته است؛ یعنی بدون وجود او قادر به ادامه ی زندگی نیست. بنابراین هم از نظر جسمانی و هم عاطفی وابسته ی اوست. ایجاد احساس دلبستگی در فرزندان از ۶ ماهگی شروع میشود و به طور طبیعی وابستگی با رشد کودک کاهش پیدا میکند.
کودک یکسری رفتارهای دلبستگی از خود نشان می دهد. این رفتارها عبارتند از: گریه کردن، لبخند زدن، آواگری، جهتیابی چشمی، گریه کردن به هنگام ترک مادر، دنبال کردن، تقلید کردن، پنهان کردن صورت در آغوش، چسبیدن، بلند کردن بازوها به هنگام سلام و به هم زدن دستها هنگام حرکت به سمت مادر. نکته ی مهم اینجاست که اگر مادر و یا مراقب اصلی به این رفتارها پاسخ مناسب بدهد، کم کم احساس دلبستگی را در کودک ایجاد می کند. اما اگر در پاسخگویی به این رفتارها ضعیف باشد، در کودک احساس ناامنی به وجود می آید.
واقعیت اینجاست که کودکان با ورود به این دنیا دچار شوک می شوند. برای همین است که لحظه ی تولد گریه می کنند. رفتارهای آرام و پاسخگویی درست به نیازهای عاطفی و جسمانی او باعث می شود اولین تجربیات او در این دنیا خوشایند و آرامش بخش باشد. در اینصورت او احساس می کند این دنیای جدید مکانی قابل اعتماد می باشد. اما در صورتیکه مراقبین کودک نتوانند این احساس امنیت را در او ایجاد کنند، کودک به این نتیجه می رسد که این دنیا و انسانهایش غیر قابل اعتمادند. و مهم تر از همه اینکه این الگوهای ذهنی تا آخر زندگی فرد می تواند ادامه پیدا کند.
این نظریه ی بسیار عمیق و قابل احترام برای اولین بار توسط جان بولبی در جهان علم روانشناسی مطرح گردید. جان بولبی بیان کرد که اگر این پیوند عاطفی میان فرزند و مادرش به شکل ناایمن برقرار گردد، فرد دچار مشکلات روانی و جسمانی زیادی می شود. شکل گیری عزت نفس پایین، وابستگی شدید به دیگران یا استقلال و اتکاء به نفس کاذب و پوچ، عدم مدیریت بحرانهای زندگی و افسردگی از عمده ترین مشکلاتی هستند که انسانها به خاطر داشتن سبک دلبستگی ناایمن با آن روبرو می شوند. وسواسهای غذایی، کم خوری و یا پرخوری نیز از مشکلات عمده ی جسمانی سبک دلبستگی ناایمن می باشد.
مشکلات اجتماعی زیادی نیز مانند: عدم خویشتن داری در اجتماع، حفظ روابط دوستانه، سرکشی در برابر قدرت و حکومت، فقدان اعتماد به دیگران، عدم همدلی با انسانها و داشتن دیدگاه منفی نسبت به انسانها از مهمترین مشکلات احساس ناامنی درونی انسانها می باشد.
همچنین مشکلات یادگیری مانند: مشکلات گفتاری و زبانی و اشکال در یادگیری نیز می تواند ریشه ی عمیقی در این نوع سبک ارتباطی داشته باشد.
بیماری کمبود توجه و تمرکز و بیش فعالی و انواع مختلف اختلال اضطراب نیز از بیماریهای رایجی است که علت عمده ی آن سبک دلبستگی ناایمن می باشد. به طور خلاصه می توان گفت ساختار اصلی ذهن انسان در روند ارتباط او با مادرش شکل می گیرد و جو هیجانی حاکم بر این ارتباط، سبک ارتباطی او در طول عمرش را شکل می دهد. طبق نظریه ی دلبستگی، شکل گیری آن تا ۱۸ ماهگی صورت می گیرد اما تا ۴ سالگی نیز می تواند دچار تغییر شود. البته امروزه روانشناسان و مشاوران با بکارگیری تکنیکهای شناختی و رفتاری نوین، قادر به تغییر و درمان اختلالات مربوط به سبک دلبستگی انسان هستند.
منبع: ویکی روان