شکست عاطفی و عشقی که عمیق و آسیبزاست، عشق و هیجان بالا، شور و شعف، انرژی و انگیزه فراوانی ایجاد میکند؛ بنابراین هنگامی که فرد خود را شکست خورده بداند، در نتیجه دچار احساس ناکامی شدید شده تا جایی که گاهی ادامه زندگی را دشوار میبیند. این موضوع، هم در زنان و هم در مردان دیده شده است. در این بین هر چه میزان وابستگی شخصیتی فرد بیشتر، میزان صدمه و آسیب از شکست هم بیشتر و هر چه شخصیت شکنندهتر و ضعیفتر باشد، تحمل این شکست دشوارتر خواهد بود.
حالا میخواهیم این موضوع را بیشتر بررسی کنیم و ببینیم کسی که دچار شکست عاطفی شده، چگونه میتواند با این موضوع کنار بیاید و کمتر آسیب ببیند. این موضوع از اهمیت خاصی برخوردار است تا جایی که یکی از علل اقدام به خودکشی در بین برخی از افراد، شکست عاطفی است. جورج انگل معتقد است که فقدان فردی محبوب از لحاظ روانشناختی به همان اندازه دردناک است که جراحت یا سوختگی شدید از لحاظ فیزیولوژیک. استدلال وی این است که سوگ نمایانگر دورشدن از حالت سلامتی و بهزیستی است و همانگونه که در حوزه فیزیولوژیک شفایافتن برای بازگشت به حالت تعادل ضروری است، زمانی مشابه لازم است تا ماتمزده به حالت تعادل برگردد.
پذیرش حال بد
اگر چه مواجه شدن با این واقعیت سخت و تلخ است، ولی چارهای جز پذیرش این موضوع که مدتی حال ما بد خواهد بود، نیست. در واقع انکار یا فرار از این حال بد وضعیت را وخیمتر و طول مدت حال بد را بیشتر میکند.
شکستهای سنگین عاطفی مانند سوگ میمانند؛ یعنی تقریبا همان مراحلی را که در سوگ عزیزان تجربه میکنیم، در قطع روابط عاطفی و عدم وصال کسی که او را دوست داریم، تجربه میکنیم.
پنج مرحلهای که ما در سوگ عزیزان تجربه میکنیم، شامل شوک و انکار، خشم، چانه زنی، غم و افسردگی و در نهایت پذیرش است. آگاهی به این مراحل و طبیعی بودن آن در فقدان یک عزیز یا از دست دادن یک رابطه مانند ازدواج کمک میکند كه زودتر به مرحله پایانی یعنی پذیرش برسیم. این فقدان ممکن است به صورت فوت یا قطع رابطه از طرف مقابل یا خود شخص یا هر دو نفر باشد. البته شایان ذکر است که امكان دارد این مراحل در همه افراد به یک شکل و با همین ترتیب روی ندهد و از نظر مدت زمان هم میتواند تفاوتهایی داشته باشد. بسته به شکل و نوع شخصیت، میزان آسیب پذیری، وابستگی، شرایط محیطی، سبک زندگی و امثالهم تفاوت در میزان، شکل و ترتیب این مراحل وجود دارد. در این مطلب از دکتر سلام توضیح مختصری برای هر مرحله ارائه میدهیم که درباره قطع ارتباط عاطفی است، نه از دست دادن عزیزان.
1) شوک
– ابتدا شخص باور نمیکند که رابطه به پایان رسیده است و عملا نمیخواهد بپذیرد. در حالتی عجیب و بهت زده قرار میگیرد، خاطرات طرف مقابل مدت زیادی از زمان کیفی او را به خود اختصاص میدهد.
2) خشم
– در این مرحله فرد خشم و تحریک پذیری عصبی بالایی را تجربه میکند. این خشم شامل کسی که او دوستش داشته و حالا رابطه شان به اتمام رسیده نیز میشود و گاهی اوقات فرد را مانند اسپند روی آتش مشتعل و برافروخته میبینیم.
3) چانه زنی
– این مرحله بیشتر در افرادی متداول است که دچار بیماری لاعلاج شدهاند و مرگ را در خانواده خود تجربه کردهاند. کوبلر راس اعتقاد دارد که این مرحله، ادامه مرحله عصبانیت است. چانهزنی تقریبا یک گفت و گو با تمام قدرت است؛ بنابراین عملا در مورد سوگ عاطفی کمتر روی میدهد. به عبارتی بیشتر از طریق معترضشدن و زیر سوال بردن و عنوان چرا برای من باید روی میداد، خود را نشان میدهد.
4) غم و افسردگی
– طبیعیترین رویداد بعد از سوگ است، چه در مورد از دستدادن (فوت) و چه در مورد شکست عاطفی؛ بنابراین میتوان این آمادگی را برای فردی که در سوگ عاطفی قرار دارد، ایجاد کرد که غم را به شکل اندوه و ناامیدی، بغض و گریه و گاهی بیرمقی و کرختی تجربه خواهد کرد. نکته مهم در این بخش، این است که فرد با خیال راحت بتواند غم خود را برونریزی و آن را تجربه کند و از آن فرار نکند. البته در صورت وجود اضطراب شدید دارو هم موقتا میتواند کمک خوبی باشد، ولی در غیر این صورت صحبت در مورد رابطه و بیان احساسات طبیعی است و برای عبور مناسب از سوگ، لازم به نظر میرسد.
5) پذیرش
– مرحله پایانی پذیرش است که البته به این معنا نیست که فرد از موقعیت ایجاد شده راضی است، بلکه به معنی کنار آمدن اولیه با شرایط و روی آوردن به زندگی عادی و روزمره است. منظور از پذیرش این است که حالتهای احساساتی مانند غم، عصبانیت و گریه را کاملاً طبیعی بدانید و به جای سرزنش کردن خود به خاطر اتفاقی که افتاده و اتهام به اطرافیان به دلیل عدم درک متقابل، مسئله پیش آمده را بپذیرید.
مدیریت ذهن
– مرور دائم خاطرات در ذهن، بازسازی مجدد آنچه فرد در رابطه با محبوبش تجربه میکرده، ادامه زندگی را با حجم زيادی از غم، اندوه و یأس همراه میکند و دقایق و ساعتها کشدار میشوند و گویا زمان متوقف میشود. قطعا نمیتوان توقع داشت کسی که در این شرایط قرار میگیرد، دیگر به کسی که رابطه با او را ازدست داده نیندیشد، این کار شدنی نیست. به دلایل بسیار زیادی یاد آن فرد خواهد افتاد. در این شرایط پیشنهاد میکنم از این تکنیک استفاده شود، به این شکل که به فرد میگوییم میتوانی به رابطهات فکر کنی، اما با یک زمانبندی مشخص و خارج از آن زمان مطلقا نباید به مرور خاطرات و اندیشه به او بپردازی. این زمانها را خود فرد با توافق درمانگرش مشخص میکند؛ مثلا دو هفته اول، روزی سه بار، هر بار 20 دقیقه. زمان باید دقیق مشخص شود و روی آن توافق صورت گیرد. بهتر است زمانهایی که فرد اجازه دارد آزادانه به مرور خاطرات و رابطه قطع شده بپردازد، با فاصلهای مناسب برنامهریزی شود، مثلا ساعت 10 صبح، چهار عصر و 10 شب مناسب است. فرد سوگوار باید بداند خارج از این زمان، اگر افکار مربوطه به سراغش آمد، آن را موکول به زمانبندی بعدی کند. به عنوان مثال اگر ساعت سه عصر با آن فکر مواجه شد، دستور به توقف داده و آن را به ساعت چهار موکول کند. در این شرایط پیشنهاد میکنم زمان بعدی را برای پرداختن به موضوع مدنظر قرار دهد، در مثال بالا باید تا 10 شب صبر کند. این تمرین علیرغم این که در ابتدا سخت به نظر میرسد، به افراد زیادی کمک کرده است.
در این باره بیشتر بخوانید: با افرادی که شکست عشقی خورده اند اینگونه باشید
لزوم مشغولیت
– در این وضعیت بهتر است فرد به فعالیتهایی که قبلا داشته است، مانند کار کردن، ورزش و امثالهم بپردازد. لزوما قرار نیست با حال خوب، انرژی بالا و مانند گذشته به آن فعالیت بپردازد، بلکه مهم این است که اجازه ندهد زمان بیکاری و سکناگزینی زیادی داشته باشد؛ چرا که باعث ایجاد زمینه برای فکر کردن و پرداختن بیشتر به مسائل و خاطرات مربوط به رابطه شکست خوردهاش میشود و حال نامطلوبتری را تجربه خواهد کرد.
در مورد کسانی که شغلی نداشتهاند و پیداکردن شغل در آن وضعیت برایشان دشوار یا عملا نشدنی است، پیشنهاد میکنم که به روزهای خود نظم دهند، مشغولیتهای مختلفی مانند سرزدن به دوستان و آشنایان، رفتن به مراکز خرید، ورزش، سفر و کار داوطلبانه در یک خیریه یا مراکز مشابه را مدنظر قرار دهند. در این شرایط هر کاری بهتر از بیکاری است، هر کاری که صدمه خاصی به فرد نزند.
عدم جایگزینی فردی دیگر
– اشتباهی که در بین خیلی از اين افراد وجود دارد، موضوع جایگزین کردن فردی دیگر برای التیام فوری و فراموشی ناکامی رابطه قبلی است. بعضا مشاهده کردهام که حتی زمانی که فرد آسیب دیده و سوگوار علاقهای نشان نمیدهد نیز برخی از اطرافیان فرد برای این که او درد کمتری را تحمل کند و یا زودتر بتواند فراموش کند، به او پیشنهاد ورود سریع به ارتباطی دیگر را میدهند! به دو دلیل این کار اشتباه است و پیشنهاد نمیشود؛ دلیل اول این که شخص هنوز از درد و رنج مربوط به شکست عاطفیاش رهایی نیافته و اصطلاحا ریکاوری نشده و قادر به پذیرش مسئولیت یک ارتباط دیگر نیست. دلیل دوم این که طرف مقابلی که با فرد سوگوار وارد رابطه میشود نیز صدمه میبیند و حال و روز خوبی را در شروع ارتباطش نمیتواند تجربه کند، به این دلیل که فردی که دچار شکست عاطفی است، نوسان خلقی بالا و عدم پذیرش را درون خودش تجربه میکند و این وضعیت وارد رابطه جدیدش میشود. بسته به مدت رابطه و میزان آسیب فرد، بین 6 ماه تا یک سال پیشنهاد میکنیم فرد وارد رابطه جدی دیگری را نشود.
حرف آخر
– در پایان میخواهم به این نکته اشاره کنم که در برخی از شکستهای عاطفی، اگر فرد بعد از گذر از بخش هیجانی، نگاهی منطقی و موشکافانه به رابطهاش داشته باشد، ممکن است دیگر نام شکست عاطفی را برای آن رابطه به كار نبرد.
منبع: مجله زندگی ایده آل