همه افراد در زندگی به دنبال رسیدن به موفقیت هستند و برای این منظور تلاش می کنند. اما چرا گاهی می بینیم برخی افراد به جای نزدیک شدن به موفقیت از آن دور می شوند و در مسیر اشتباهی قدم می گذارند؟ در این مطلب قصد داریم به شما کمک کنیم با راهکارهای ساده مسیر موفقیت را به درستی تشخیص دهید و در این مسیر گام بردارید.
این یک اصل است: باید از هر نوع بیان منفی دوری کنیم؛ حتی به شوخی هم مطلب منفی بیان نکنیم. بعضیها برایشان عادت شده است، میگویند «ما بدبخت بیچارهها چی»؛ امروز رفتهام نان بگیرم، به شاطر میگویم اوضاعتان چطور است؟ میگوید حال ما هیچ وقت به حال شما نمیرسد، شما خیلی بهترید. میگویم چرا من بهترم؟ میگوید خب درآمدتان خیلی زیاد است. گفتم با چقدر پول، مسئله شما حل میشود؟ گفت پنج میلیون تومان؛ اگر الان پنج میلیون تومان پول داشتم، بدهیهایم را میدادم و راحت میشدم. موقعی که چنین مسئلهای برای ما پیش میآید، باید راهکاری برایش پیدا کنیم.
حتی به شوخی هم مطالب مثبت بیان کنیم. «میتوانم، میشود، میخواهم و حتما نتیجه میگیرم.» ناخودآگاه؛ که به آن کودک درون میگویند، مثل بچهای است که شوخی و جدی حالیاش نیست، هر چه را بگویید قبول میکند؛ پس به شوخی هم ما مطالب مثبت بیان کنیم که کودک درون، مطالب خوب را بگیرد و برایش برنامهریزی کند؛ «ثروتمندم، قدرتمندم، توانمندم، بااستعدادم، خلاقم و…» و بیایم به داراییهایم فکر کنم، این تاثیر خوبی روی زندگیام میگذارد. در فیلم «راز» در جیب طرف، سنگ شکرگزاری هست، میگوید دستم که به این سنگ میخورد، به داراییهایم فکر میکنم، به سلامتیام، به استعدادم، به دوستان خوبم، به احساس خوبم و به هرچیز خوبی که دارم فکر میکنم و شکرگزار میشوم. موقعی که این کار را انجام میدهم، تاثیر خوبی روی روحیهام میگذارد و کودک درونم برنامهریزی میکند برای ثروت، برای توانمندی، برای دارایی و… من این سنگ را همیشه دارم، و چند سنگ شیک آوردهام برای دوستانم که بهشان بدهم و آنها هم این کار را انجام دهند. شخصی، سنگی را از من گرفت و یک عقیق به من داد، گفت این دستتان باشد که انرژی مثبت دارد. از موقعی که این عقیق را دارم، احساسم خیلی خوب است.
آیا در مسیر هدفت هستی؟
هر کاری که انجام میدهیم، باید ببینیم در جهت رسیدن به خواستهها و اهدافمان هست یا نه؟ مثل آن اهداف که گفتیم در جیبمان باشد یا جلوی دید باشد که مثل جیپیاس راهنماییمان کند؛ هر کاری هم که انجام میدهیم باید ببینیم چقدر ما را به اهدافمان نزدیک میکند. من سه ساعت مینشینم، با لپتاپم یا با موبایل و تبلتم به شبکههای مجازی سر میزنم و وقتم گرفته میشود، این کار چقدر من را به اهدافم نزدیک میکند؟ این سه ساعت را یک کتاب خوب بخوانم یا یک برنامهای اجرا کنم که من را به اهدافم نزدیک کند، بهتر است یا کارهایی که من را از اهدافم دور میکند و وقتم را هدر میدهد، انجام دهم؟
پس باید از هر نوع اندیشه منفی، کار منفی و کردار منفی دوری کنیم. موقعی که سه هفته ما بتوانیم این کار را انجام دهیم، تحول شگرفی در زندگی و روحیه و درونمان ایجاد میشود. اگر دیدیم چند روز انجام دادیم بعد نتوانستیم، باید دوباره از اول انجام دهیم تا بتوانیم این سه هفته را کامل اجرا کنیم.
ما چند وقت پیش یک دورهای در بلغارستان داشتیم، روانشناسی که سخنران بود میگفت در ایران درصد زیادی از مردم روانرنجورند. روانرنجور کسی است که ظاهر و باطناش یکی نیست، کسی که اغلب اوقات غمگین است، کسی که زود از کوره درمیرود، کسی که در منزل به یک صورت است و سر کار یک طور دیگر. روانرنجورها فقط آنهایی نیستند که در آسایشگاه روانی بستریاند. دو عامل مهم، باعث این افسردگی و روانرنجوری میشود: یکی کمتحرکی، دوم، تجمع افکار منفی. کسانی که ساکن یک جا مینشینند و توی فکر میروند، برای افسردگی، استعداد دارند. ما باید برای مقابله با این افسردگی، نظم داشته باشیم، تحرک داشته باشیم. استرس و اضطراب بیماری دیگری است که اکثر مردم به خصوص در شهرهای بزرگ و مناطق شلوغ دچار آن هستند. مردمی که در روستاها و طبیعت زندگی میکنند، کمتر اضطراب و افسردگی و استرس دارند.
کسانی که استرس دارند اصلا ریتم نفسشان به هم میخورد. استرس، قدرت مغز را تحلیل میبرد، کارایی کسانی که استرس دارند پایین میآید. برای از بینبردن استرس راهکارهای سادهای وجود دارد که ما میتوانیم آنها را به صورت عادت دربیاوریم: پیادهروی و ورزش، گوشدادن به موسیقیهای شاد که تاثیر خوبی روی روحیه میگذارد، رفتن به طبیعت؛ طبیعت، انرژی منفی را میگیرد و انرژی مثبت جایگزین آن میکند. به همین دلیل است که میبینید بزرگان، در طبیعت و جای ساکت زندگی میکنند. برای از بینبردن استرس، یک نفر، محرم اسرار داشته باشیم که بتوانیم مشکلات و مسائلمان را با او مطرح کنیم و او ما را راهنمایی کند. در هوای آزاد تنفس عمیق کنیم تا اکسیژن بیشتری به مغز برسانیم. همه اینها کمک میکند که از میزان این استرس و اضطراب کم شود و ناراحتیهای روحی و روانی از بین برود. اگر شرایط فراهم است شنا کنیم، شنا خیلی خوب است. کسانی که اضطراب دارند، کاری کنند که ریتم نفسهایشان به هم بریزد؛ چند دقیقه پیادهروی شدید داشته باشند، یا آب به بدنشان بپاشند، خیلی خوب است.
حواستان به آدمهای اطرافتان باشد
محیط و افرادی که با آنها در ارتباط هستیم خیلی تاثیرگذار است. جک کنفیلد میگفت من به آنتونی رابینز گفتم چرا شما ۵۰ میلیون دلار در سال درآمد دارید، و من یک میلیون دلار؟ هردو هم کارمان یکی است؛ سخنران انگیزشی هستیم. آنتونی رابینز از من پرسید شما با چه کسانی میگردید؟ گفتم فلانی و فلانی. پرسید اینها درآمدشان چقدر است؟ گفتم به طور متوسط دو میلیون دلار. گفت من با فلانی و فلانی و فلانی ارتباط دارم که در سال ۱۰۰ میلیون دلار درآمد دارند.
اگر میخواهید ثروتمند باشید با افراد ثروتمند، اگر میخواهید موفق باشید با افراد موفق و اگر میخواهید زرنگ باشید با شاگرد زرنگها در ارتباط باشید. خیلی مهم است که ما با چه کسانی در ارتباط هستیم. در جامعه همهاش از مشکلات و نبودها و کمبودها و مشغولیتها صحبت میکنند؛ در چنین مواقعی، همان موضوع قبلی که عرض کردم، که خیلی خوب است؛ اگر ما میتوانیم تاثیر بگذاریم، تاثیر بگذاریم و اگر نمیتوانیم، فاصله بگیریم. با افراد منفی ارتباط نداشته باشیم. ولی نمیتوانیم که با همه فاصله بگیریم؛ مثلا راننده تاکسی یا وقتی به سوپر مارکت میرویم یا اعضای فامیل و خانواده، منفی باشند، ما نمیتوانیم از همه فاصله بگیریم؛ اگر بتوانیم تاثیر خوب بگذاریم که خیلی خوب است.
تا به حال چندین مورد پیش آمده است از خانوادههایی که در شرف جدایی بودهاند، ولی من و همسرم توانستهایم تاثیر بگذاریم و الان زندگی خوبی دارند و صمیمیتشان زیاد است؛ ولی اگر نمیتوانیم تاثیر بگذاریم، فاصله بگیریم؛ اگر نه میتوانیم تاثیر بگذاریم و نه میتوانیم فاصله بگیریم، در چنین مواقعی باید از این گوش بیاید و از آن گوش برود. اصلا نباید توجهی کنیم و اهمیت دهیم، آنها روی ما تاثیر میگذارند. به همین خاطر است که میگوییم در تماشای تلویزیون باید آگاهانه برنامهها را انتخاب و نگاه کنید. یا کتابی که میخوانید، یا دوستانی که انتخاب میکنید. بچهمان را در یک مدرسه خوب اسمنویسی کنیم، چون محیط و افراد تاثیرگذارند. ما یک دوستی داریم، ایشان در جنگل زندگی میکرد.
در یکی از روستاهای دورافتاده مرز عراق زندگی میکردند، شرایطی پیش آمد و الان مقیم سوئیس هستند؛ اینها اصلا ماشین ندیده بودند، نمیدانستند نظم چیست، نمیدانستند مقررات چیست؛ یک روز که در یکی از شهرهای کوچک سوئیس، مهمانشان بودیم، صبح که دخترش مدرسه میرفت، او از پنجره خطاب به دخترش میگفت «پریا بروید از روی خط زرد رد شوید» با این که ماشینی هم رد نمیشد؛ اینها چون در سوئیس زندگی میکنند به نظم عادت کردهاند. فضا، افراد و محیط تاثیرگذارند. سعی کنیم تاثیر مثبت بگذاریم و اگر تاثیر مثبت هم نمیگذاریم، حداقل دیگران تاثیر منفی روی ما نگذارند
منبع: سلامت نیوز