افراد بسیار زیادی هستند که اغلب اوقات با خود حرف می زنند و این کار ابدا نشان از دیوانگی و یا نوعی اختلال نیست بلکه حتی می تواند نشانی مثبت برای یک ویژگی خاص باشد. اما اگر با خودتان حرف می زنید نکات حساسی وجود دارد که می بایست در این رابطه دانست. در ادامه به بررسی بیشتر این موضوع خواهیم پرداخت. با دکتر سلام همراه باشید.
ذهن ما آدم ها حتی اگر همه چیز در آرامش کامل باشد باز هم در حال کار کردن است. ما از ذهن مان تنها برای حل مسائل استفاده نمی کنیم بلکه بخشی از وقت مان برای مکالمات درونی با خودمان صرف می کنیم.
همه ما دنیایی داریم که داخل سرمان همراه با یکسری مانتراها و جملات رخ می دهد و حتی متوجه آن هم نمی شویم. هم اتاقی درونی شما صدایی است که در ورای سرتان زندگی تان را برای شما روایت می کند. این صدا ممکن است نظرات مثبتی مثل: من قادر و توانا هستم، یا، من تغییر پذیر هستم داشته باشد یا نظراتی منفی مثل: من به اندازه کافی خوب نیستم، یا، من نمی توانم و… همه ما بدون این که متوجه باشیم این گفتگوها را در درون خود داریم.
این افکار قدرت بسیار بالایی دارند. کلماتی که به خودمان می گوییم می تواند خیلی چیزها را به وقوع بپیوندد و یا این که ما را به فردی منفی گرا تبدیل کند. این گفتگوها به همان اندازه که مضر هستند، مفید نیز می توانند باشند.
گفتگوهای خاموشی که با خودتان دارید تاثیر عمیقی روی نگرش شما به دنیا دارد. چیزهایی که به خودمان می گوییم تجربیات مان را می سازند. ما حرف هایی که در مغز می گوییم ارزیابی می کنیم. این ارزیابی کمی پیچیده است. وقتی صدای درونی شروع به صحبت با ما می کند بسیاری از قسمت های مشابه مغز برای شنیدن صدا فعال می شود.
ما انسان ها نسبت به کلماتی که به زبان می آوریم واکنشی فیزیولوژیکی نشان می دهیم چه آن ها را با صدای بلند بگوییم و چه بی صدا و در درونمان. کلمات منفی هورمون استرس کورتیزول را افزایش می دهد و روی چگونگی مدیریت شرایط دشوار تاثیر می گذارد.
هر چه بیشتر چیزی را بشنوید بیشتر باورش می کنید
ذهن ما با گفتگوهای درونی درست مثل کلماتی که با صدای بلند گفته می شوند رفتار می کند. منطقه لب قدامی مغز مسئول ارزیابی گفتگوهاست. هر چه جمله ای را بیشتر تکرار کنید جای بیشتری را در ذهن اشغال خواهد کرد زیرا آن را به عنوان واقعیت پذیرفته اید. به همین دلیل هر چه بیشتر به خودتان بگویید “من خوب هستم” احساس بهتری در شرایط استرس زا پیدا خواهید کرد. ذهن این جمله را می شنود و نسبت به آن واکنش هورمونی و فیزیولوژیکی نشان می دهد. به علاوه چیزهایی که به خودمان می گوییم باعث ایجاد واکنش های استرسی هم می شود.
چیزهای زیادی هستند که ممکن است با خودتان بگویید اما بیشتر ما با خومان گفتگوهای منفی داریم. اگر بتوانید آن ها را پیدا کنید میتوانید اصلاحشان کنید.
گفتن بله
این جمله را تنها زمانی که با چیزی موافق هستید به زبان بیاورید در غیر اینصورت باعث ناراحتی و عدم آرامش شما می شود. چند بار تا کنون فقط برای این که رضایت فرد مقابل را جلب کرده باشید علیرغم میلتان با چیزی موافقت کرده اید؟ به عنوان مثال یکی از همکارانتان از شما می خواهد آخر هفته به جای او شیفت کاری بمانید و شما قبول می کنید در حالی که بلیط سینما خریده بودید تا با دوستان تان به سینما بروید. قبول می کنید تنها به این دلیل که نمی خواهید در کار مشکلی بوجود بیاید. وقتی در ذهن با موضوعی موافقت می کنید دیگر ذهن نمی تواند جایگزین دیگری برای آن انتخاب کند بنابراین به جای حمایت از خودتان مجبور می شوید تفریح با دوستان را قربانی کنید. به راحتی با چیزهایی که فکر نمی کنید درست باشند موافقت نکنید. اگر بتوانید بله گفتن به هر چیزی را متوقف کنید به راه حل های بهتری می رسید. پس با خودتان روراست باشید.
آسان است
اگر چیزی را بیش از حد مشکل ببینید شما را به ترس و وحشت می اندازد و بالعکس اگر ادعا کنید کار بسیار آسانی است آن را کمی دست کم می گیرید. وقتی یکسری مهارت ها و اطلاعات درباره مسئله ای داشته باشید حل آن را آسان می بینید اما اگر صاحب این مهارت ها و اطلاعات نباشید آن را بیش حد آسان می دانید.وقتی فکر می کنیم کاری آسان است به جستجوی راه حل های بهتر نخواهیم رفت. بنابراین متوجه جزئیات کوچکی که تعیین کننده شکست یا موفقیت هستند نمی شوید. بنابراین همه چیز را برای خودمان سخت می کنیم چون به دنبال راه حل دیگری برای حل مشکل نمی رویم.
همیشه همینطور بوده
وقتی در کارهای تان به سوابق گذشته تکیه می کنید از یک دیدگاه جدید نمی توانید به مسائل نگاه کنید. اگر به گذشته چسبیده باشید نمی توانید چیزهای جدید یاد بگیرید. به عنوان مثال اگر آدم ها تلفن همراه استفاده نمی کردند فقط به این دلیل که گوشی های تلفن همیشه سیم داشته اند هیچوقت تلفن همراه اختراع و استفاده نمی شد و چیزهای جدید را تجربه نمی کردیم.
نمی دانم
نمی دانم بدترین جمله درونی است. وقتی به خودمان می گوییم که نمی دانیم داوطلب شکست می شویم. چون نمی توانیم هیچ راه حلی پیدا کنیم. این جمله را معمولا کسانی تکرار می کنند که دائم در حال شکایت هستند و هیچ حرکتی برای بهتر شدن وضعیت نمی کنند.
غیرممکن است
وقتی چیزی را می توانید تصور کنید پس ممکن است. قلمرو ممکن ها بسیار وسیع است وقتی چیزی را می گویید غیرممکن است اجازه می دهید الگوهای افکار منفی بر تمام دیدگاه های تان مسلط شوند. هنگامی که سعی می کنید چیز جدیدی را تجربه کنید و آن را غیرممکن می دانید دیگر به دنبال راهی برای ممکن ساختن آن نمی گردید. در عوض لیستی از چالشهایی که مانع از رسیدن شما به هدف می شوند را بنویسید تا تمام موانع و مشکلات را از سر راه بردارید.
وقت تغییر گفتگوهای درونی رسیده است
گفتگوهای درونی بدون فکر کردن اتفاق می افتد و باعث می شود به صورت اتوماتیک وار بعضی کارها را انجام دهیم. بنابراین مبارزه با افکار و گفتگوهای منفی بسیار مهم و ضروری است. هر زمان که شروع به گفتگوهای درونی کردید دکمه توقف درونی تان را بزنید و سعی کنید راه حل های بهتری پیدا کنید. به جای این که بگویید نمی دانم بگوید: نمی دانم اما سعی می کنم راه حلی پیدا کنم. اگر با افکار منفی مبارزه کرده و آن ها را به افکار مثبت تبدیل کنید مغزتان به یک پتانسیل کامل حل مشکلات تبدیل می شود.
منبع: بانو نیوز