زمانی که می شنویم مردی دستِ بزن دارد، اولین تصوری که از آن مرد در ذهنمان می آید این است که شخصی کمسواد، معتاد و با تفکرات سنتی است. اما واقعیت چیزی خلاف تصور شماست. بهتر است سری به پرونده های پزشکی قانونی بزنیم تا این موضوع برایمان روشن شود که زنانی که مورد ضرب و شتم همسرانشان قرار می گیرند، شوهرانشان چه افرادی هستند.
خودش را پشت عینک دودی بزرگش پنهان کرده و تمام وزنش موقع راه رفتن، روی پای راستش است. خیلی سعی میکند عادی بهنظر برسد ولی وقت نشستن انگار همۀ دردهای تنش، توی صورتش ریخته باشد، درهم مچاله میشود. به عضلات صورتش کش و قوسی میدهد و انگشتانش را هم به بازی میگیرد تا لبخند «ژکوند»ش کامل شود. از تعللش در برداشتن عینک متوجه سیگنالهای مزاحم اطرافش میشوم. احتمالا خودم هم یکی از همانها باشم. دکتر نادیدهام میگیرد و سر حرف را باز میکند. او هم مجبور میشود مقاومتش را بشکند و سر حرف بیاید.«تا چهار سال پیش همهچیز خوب بود. نه اینکه با هم دعوا نکنیم، نه. ولی دیگه از کتککاری خبری نبود. دعوا همیشه سر یک موضوع الکی شروع میشد و آنقدر از این شاخه به اون شاخه میشدیم که همۀ دلخوریهای چند هفته پیشم شخم میخورد. اوایل فقط نمایشی دستش رو بالا میبرد و تهدیدم میکرد تااینکه یکبار سر بحث دو روز پیش من با مامانش، یک سیلی خوابوند زیر گوشم. کلی گریه کردم و تا شب هم باهاش حرف نزدم. مجبور شد بیاد منتکشی و ببخشید و از این حرفها که دست خودم نبود و تو نباید اینقد عصبانیم میکردی و… درست یک هفته بعد، این موضوع بازم تکرار شد تااینکه شد رویۀ همیشگیش و الان هم…»صدایش فرودی مثل خفه شدن دارد. عینکش را برمیدارد و پردۀ آخر را ناگفته، بازی میکند. خون در مویرگهای سفیدی چشمش به غلیان آمده. باورم نمیشود که در قرن بیستویکم که ما آدمها کلی ژست روشنفکری و رشد اجتماعی به خودمان میگیریم، هنوز هم باشند مردهایی که بهرسم آبادواجدادیشان، دست روی همسرشان بلند میکنند. حالا به هر دلیل و بهانهای که میخواهد، باشد.
……………………………………
وقتی صحبت از مردهایی میکنیم که دستِ بزن دارند، اولین تصویری که در ذهن بیشتر ما نقش میبندد، مردی کمسواد، معتاد و با تفکرات سنتی است، درحالیکه واقعیت چیز دیگری است. پروندههای موجود در پزشکی قانونی نشان میدهد که دربین زنان کتکخورده، همسران استادان دانشگاه، همسران مدیران دستگاههای اجرایی و همسران هنرمندان سرشناس هم بهچشم میخورند اما واقعاً چرا یک مرد باید علیه همسرش اقدام به چنین رفتارهای فجیعی کند؟ آیا مردها حق دارند بهدلیل عصبانیت، همسرشان را کتک بزنند؟ اصلا چهکسی به آنان چنین مجوزی را داده است؟
کدام مردان دست بزن دارند؟
قبول داریم مردی که کتک میزند و زنی که کتک میخورد، هر دو دچار اختلالات شخصیتی هستند ولی انگ «بیمار روانی» زدن به چنین مردانی درست نیست، چون رفتار چنین بیمارانی از ناخودآگاهشان نشئت میگیرد، درحالیکه خیلی از مردانی که دست بزن دارند، آگاهانه این کار را میکنند.
گروه اول: مردانی که اختلال شخصیتی دارند. این افراد دارای افکاری ناسالم هستند و البته از نظر خودشان، رفتارهایشان کاملا طبیعی و سالم است. آنها ناگهان خشمگین میشوند. از کوره درمیروند. در کنترل رفتارهایشان ناتوان هستند و ممکن است دچار سوءمصرف موادمخدر هم باشند که باعث تشدید رفتارهای نادرستشان میشود. این افراد بهراحتی در چند برخورد شناخته میشوند.
گروه دوم: مردانی که رگههایی از اختلال شخصیتی را در رفتارهایشان دارند؛ یعنی نمیتوانند هیجاناتشان را کنترل کنند و ناگهان این هیجانات بهعمل تبدیل میشود. این افراد رفتارهای انفجاری دارند؛ یعنی درعینحال که بسیار آرام و راحت بهنظر میرسند، به یکباره از خشم منفجر میشوند.
گروه سوم: مردانی که معتادند. این اعتیاد میتواند به موادمخدر، الکل یا هر مادۀ روانگردان دیگری باشد. فرد معتاد، چه در زمان نشئگی و چه بهدلیل عوارض مخرب و ماندگار اعتیاد بر مغز، مستعد رفتارهای تکانشی و خشونتآمیز است و زن و فرزند هم سهلالوصولترین کسانی هستند که او برای آرام کردن خودش به آنها دسترسی دارد.
گروه چهارم: مردانی که کتک زدن را بهعنوان یک الگوی رفتاری در خانواده آموختهاند. این افراد معمولا از پدر و برادر بزرگترشان کتک میخوردهاند و همچنین ناظر کتک خوردن مادرشان در خانه بودهاند. کتک زدن برای این افراد، کوتاهترین راه برای تربیت است، چون راه صحیح تربیت، صبوری و آرامش و احترام میخواهد که این افراد، توانایی خرج آن را ندارند.
مردانی که کتک میزنند، اغلب دچار افسردگی نیز هستند و گرفتار حالتهای پارانوئید. واقعیت این است که در این افراد، بدبینی و سوءظن موج میزند؛ شخصیتهای تحقیرشدهای که کتک زدن، نوعی واکنش به احساس حقارت درونیشان میباشد. بیشتر این مردها کتک زدن همسرشان را واکنشی دربرابر رفتار اشتباه آنان میدانند و معتقدند که همسرشان نباید کاری بکند که آنها عصبانی شوند؛ توجیهی که هیچ ربطی به سلامت روان آنها ندارد، چراکه یکی از نشانههای آدمهای سالم، این است که کنترل خشم دارند و میتوانند بهدرستی ارتباط برقرار کنند.
قربانیان ماجرا چه کسانیاند؟
همانطور که گفتیم، همۀ خشونتگرها بیمار نیستند و در بسیاری مواقع، درمقابل کسی دست به خشونت میزنند، آزار جسمی میرسانند، فحاشی میکنند و او را در معرض آزار روانی قرار میدهند که طرف آن را بپذیرد. قصۀ جور ظالم و سکوت مظلوم است که هرچه یک طرف بیشتر عقب مینشیند، طرف مقابل بیشتر شیر میشود و تعرض میکند.
گروه اول: زنانی که اعتمادبهنفس پایینی دارند. این افراد قدرت بیان خواستههایشان را ندارند و نمیتوانند درمقابل آنچه از نظرشان نادرست یا حتی ظالمانه است، ایستادگی کنند. کتک خوردن بهمعنی ضعیف بودن است و خیلی سخت است که فرد اعتراف کند «من ضعیف هستم!». بههمین دلیل بسیاری از قربانیان، سکوت را انتخاب میکنند و توان به اشتراک گذاشتن اندوهشان را با دیگران ندارند.
گروه دوم: زنانی که میترسند. ترس از آبروریزی، ترس از آینده و تنهایی، ترس از طلاق و جدایی از فرزند و… ترسهایی است که باعث میشود این زنان به همسرانشان این پیام را منتقل کنند که: «هرکاری بکنی، من میمانم» و همین موضوع، مانعی میشود که این مردها تلاشی برای هدایت رابطه به مسیری سالم نکنند. همۀ ما از لحظهای که باهم آشنا میشویم، به شکل خودآگاه و ناخودآگاه با جملههایی که میگوییم و رفتارهایی که انجام میدهیم، خود را به دیگری معرفی میکنیم.
گروه سوم: زنانی که حواسشان به به خطقرمزها نیست. هر فرد خط قرمزهایی برای خودش دارد و وقتی طرف مقابل آگاهانه یا ناآگاهانه آنها را زیر پا بگذارد، به او واکنش نشان میدهد. این واکنش میتواند کلامی یا غیرکلامی باشد و باعث شود در آینده این خطوط قرمز به رسمیت شناخته شده یا شکسته شود.
برای خواباندن غائله چه کنیم؟
بهترین اقدام و راهکار در زمان بروز چنین مشکلاتی، مراجعه به شخص سومی به نام مشاور است؛ جایگاهی که در گذشته بزرگترهای فامیل آن را پر میکردند. حتم بدانید اگر زوجها در همان مراحل اولیۀ بروز مشکل بهسراغ یک مشاور یا روانشناس بروند، هرگز کار به شکایت و پزشک قانونی نخواهد کشید؛ موضوعی که اغلب در حوادث یا قتلهای خانوادگی نادیده گرفته میشود. نکتۀ بعدی اینکه درست است که نه شرع، نه عرف و نه قانون، داشتن دست بزن برای یک مرد را حتی درحد یک سیلی نمیپذیرد ولی نباید یکطرفه هم به قاضی رفت و فقطوفقط مرد را مقصر دانست.
برای همین مراجعه به مشاور، فقط برای چنین مردانی جنبۀ درمانی ندارد و همسران آنان را نیز شامل میشود، پس اگر شوهرتان خدایناکرده دست بزن دارد و دربرابر رفتن به مراکز مشاوره هم مقاومت میکند، در گام نخست، خودتان با یک مشاور صحبت کنید و همواره به یاد داشته باشید که «سوختن و ساختن» بههیچوجه معنایی ندارد و شما نباید هزینۀ بدرفتاری همسرتان را بههر دلیلی با جسم و روانتان بپردازید. درضمن کارشناسان خانواده چند توصیۀ خوب هم برای این زنها دارند که باعث میشود کمتر دربین آنها و همسرانشان تنش و کتککاری بهوجود آید؛ بهویژه مردانی که معمولا پس از کتککاری، دچار عذاب وجدان و ناراحتی از این برخورد میشوند.
شما میتوانید با شناسایی رفتارهایی که حساسیت همسرتان را بیشتر میکند و باعث عصبانیت او میشود، تا حد امکان از انجام آنها خودداری کنید.
اگر همسرتان دچار بدبینی بیش از حدمعمول است، توصیه میشود در همهحال با او صادق باشید و از پنهانکاریهای مصلحتآمیز خودداری کنید. در این حالت، هرچند ممکن است راستگوییتان در کوتاهمدت، موجب افزایش ناآرامیدربین شما شود، اما سرانجام مناسبتری خواهید داشت. این نکته بهشدت به همسران افراد متعصب، توصیه میشود.
به بعضی خواستههای غیرمنطقی شوهرتان عمل نکنید. توجه داشته باشید که اگر شما بهخاطر حفظ زندگی مشترک، حاضر باشید هر خواستۀ غیرمنطقی شوهرتان را انجام دهید، این روال بهتدریج طبیعی میشود و ممکن است روزی از این وضعیت خسته شوید که امکان تغییر تاحدزیادی کاهش یافته باشد. این کار را با یک گفتگوی منطقی در یک موقعیت مناسب انجام بدهید، نه با لجبازی و کارهای بچگانه.
……………………………………
این روزها جامعه، شاهد شکلگیری یک پدیدۀ نوظهور به اسم «شوهرآزاری» است
خانمها نخوانند
105499.pngبار اولی که من در اینباره مطلبی خواندم، موضوع برمیگشت به عنوان یک نشست علمی در داخل کشور خودمان که جمعی از کارشناسان، انواع خشونتهای صورتگرفته علیه مردان ازسوی همسرانشان را فهرست کرده و به بحث گذاشته بودند. چرا دروغ؟ کلی خندیدم. موضوع بهنظرم در حد یک شوخی و مظلومنمایی آمد، آنهم از سوی عدهای که درست نقطۀ مقابل فیمینیستها گارد گرفتهاند و هر حرکت زنانهای در جامعه را با انگ فیمینیست خاموش میکنند؛ اینبار شوهرآزاری.باورش کمی سخت است ولی طبق آمار سازمانهای مردمنهاد، در کشورهایی مانند انگلستان ۴۰درصد از قربانیان خشونتهای خانوادگی را مردان تشکیل میدهند و در کشور فرانسه هم تعداد قربانیان مرد چیزی حدود ۱۱۰هزار نفر در سال است. هرچند آمار دقیقی از این قربانیان در کشور خودمان بهدلایلی که خودتان بهتر از من میدانید، وجود ندارد، عمق فاجعه تا کشورهای همسایه هم رسیده؛ کشورهایی که نماد مردسالاری هستند و این یعنی «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!».شاید مردها بهشوخی در جمعهای دوستانۀ خودشان از نقنقهای همسرانشان و آزارهای روحی و روانی آنها چیزی بگویند ولی بهطورحتم از کتک خوردن و آزار و اذیتهای جسمی و بددهنی همسرانشان چیزی نخواهند گفت، چراکه چنین اقدامی ازسوی مردان ننگ شمرده میشود؛ خصیصهای که درست نقطه مقابل خلقیات ما زنهاست و شاید هم همین امر باعث شده که عدهای از آن سوءاستفاده کنند.معمولا شوهرآزاری با طعنه و تحقیر کلامی، کتک زدن، پرتاب کردن اشیا و از بین بردن اموال، فحاشی و انواع خشونتهای پنهانی تعریف میشود. اینکه یک زن چقدر توانایی جسمی داشته باشد، بهطورحتم در نوع و شکل حملههای او تأثیرگذار است. ترساندن مرد در خواب، کتک زدن و تهدید او با چاقو و هر سلاح سرد دیگر، ابزارهایی برای تهدید و خشونت زن علیه مرد بهحساب میآید. افزونبر این، تهدید به آزار بچهها و بیتوجهی به نیازهای خانواده هم نوعی خشونت علیه مرد است.
بهعقیدۀ برخی روانشناسان، هر اندازه جامعه از روند سنتی خودش فاصله بگیرد، نقشها نیز تغییر میکند، ازاینرو، امروز با تغییر الگوهای جامعه شاهد تغییر در نقشهای زنانه هم هستیم. درواقع الگوهای سنتی زنانه، جای خود را به الگوهای متفاوتی میدهد که در آن زنها نقشهای مردانه را برعهده میگیرند و حتی گاهیاوقات این نقشها بهخاطر نقش زنانه، تقویت هم میشود که البته جامعه هم این نقشها را تحسین میکند.
منبع: شهرآرا